عوامل بنیادی موثر بر قیمت طلا
قیمت طلا، چند روزی است که دوباره سیر صعودی پیدا کرده است. موضوعی که در این روزها اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده، رابطه افزایش قیمت دلار با طلا و علل بالارفتن قیمت طلا است. گزارش پیش رو به عوامل بنیادی میپردازد که بر افزایش قیمت طلا را تاثیر می گذارد.
طلانیوز نوشت: موضوع اساسی در خصوص تقاضای طلا، بحث رشد اقتصادی و افزایش ثروت میباشد. با افزایش رشد اقتصادی کشورها، سطح درآمد افراد نیز بالا میرود که این میتواند به افزایش تعداد خریداران طلا و جواهر منتج گردد. بهطورکلی پنج عامل بنیادی مهم اقتصادی که قیمت طلا را تحت تأثیر قرار میدهند به شرح زیر است:
1) بحرانها و ریسکهای جهانی
بارها این موضوع بیان گردید که درزمانی که سرمایهگذاران به دلیل بحرانهای جهانی وحشتزده هستند طلا به خاطر نقش خود بهعنوان یک سرمایهگذاری امن، وظیفه خود را بهخوبی به انجام میرساند. به بیانی دیگر در دورانی که از اعتماد عمومی به بازارهای مالی – به دلیل عدم وجود ثبات سیاسی- کاسته شده قیمت جهانی طلا تمایل به رشد پیدا میکند. بهعنوانمثال قیمت طلا پس از تشنج روابط بین روسیه و اوکراین ظرف چند روز 4 درصد افزایش یافت چراکه سرمایهگذاران به ثبات ژئوپولوتیک منطقهای و جهانی نامطمئن بودند. مثال دیگر، تشنج بین کره شمالی و کره جنوبی در 23 نوامبر 2010 است. داستان بدین گونه است که نیروهای کره شمالی به یک جزیره متعلق به کره جنوبی حمله کرده و چهار نفر را به قتل میرساندند. این خبر که احتمال وقوع جنگ را در ذهنها بالابرده بود باعث شد قیمت طلا بهوضوح افزایش یابد.
در موضوع بحرانهای جهانی این نکته حائز اهمیت است که طرفهای درگیر تنشهای سیاسی، چه سهمی در سیاست و اقتصاد جهان را دارا میباشند. به کلام دیگر صرف وقوع یک جنگ یا یک تشنج برای پیشبینی قیمت طلا کافی نیست بلکه طرفهای تأثیرگذار و تأثیرپذیر در آن نزاع بسیار مهم است. وقوع جنگ بین دو کشور ساحلعاج و لیبریا شاید اثر چندانی بر قیمت طلا نداشته باشد اما تنشهایی که حداقل یکطرف آن کشورهای ایالاتمتحده، اتحادیه اروپا، چین، ژاپن و حتی هند را درگیر میکند از اهمیت به سزایی برخوردار خواهد بود.
2) تورم
از طلا بهعنوان مانعی در برابر تورم یاد میشود. بدین معنا که وقتی سطح عمومی قیمتها بالا میرود، سرمایهگذاران میتوانند پولهای خود را در بازار طلا ذخیره کنند. نکته حائز اهمیت این است که اگر تورم با رشد اقتصادی همراه باشد این تورم کمتر به ترس سرمایهگذاران از کاهش ارزش پولشان منجر خواهد شد و در این حالت قیمت طلا بهصورت یکنواخت و بدون روند باقی میماند؛ چراکه بازده بالاتر سهام، اوراق قرضه و کالاهای معاملاتی، سرمایهها را به سمت خود جلب کرده و تقاضای جدیدی برای بازار طلا ایجاد نمیگردد. نتیجتاً موضوع ترس و ابهام سرمایهگذاران از آینده اقتصاد در بحث تورم نیز صدق میکند. در اواخر دهه 1970 و اوایل 1980 ایالاتمتحده با نرخ تورم بالا روبهرو گردید که این تورم با رشد اقتصادی همراه نبود؛ بنابراین قیمت طلا در مقابل دلار بسیار تقویت شد. اگر قیمت طلا در آن دوران را بر مبنای نرخ تورم تعدیل کنیم آن قیمت، بالاترین قیمت تاریخ معاملات طلا خواهد بود.
این موضوع نشان میدهد که تا چه حد ترس سرمایهگذاران از تورم طولانی میتواند قیمت طلا را متأثر کند.
از مهمترین نرخهای تورم که در آمریکا، اروپا، چین و انگلستان تعریفشده و بهتناوب به اطلاع عموم میرسد میتوان به شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) اشاره کرد. این شاخص تغییر سطح عمومی قیمت کالا و خدمات از دیدگاه مصرفکنندگان را نشان میدهد. در آمریکا CPI بهصورت ماهانه محاسبه و 16 روز پس از پایان هرماه اعلام میگردد. البته در این کشور شاخص دیگری بهعنوان CPI مرکزی نیز وجود دارد که اقلامی چون هزینههای خوراک و انرژی را در محاسبات مستثنا میکند. این شاخص نیز با همان زمانبندی افشا میگردد و در انگلستان این شاخص بهصورت سالانه و بهصورت نقطهبهنقطه محاسبه و 16 روز پس از پایان هرماه اعلام میگردد و در منطقه یورو نیز شاخص CPI در آخرین روز هرماه برآورد و اعلام میشود. این شاخص در کشور چین نیز بهصورت سالانه تخمین و 10 روز پس از پایان هرماه به اطلاع عموم میرسد.
نکته بااهمیت که بارها بر آن تأکید شد، این است که تورمی که باعث رشد قیمت طلا میشود که اولاً با رشد اقتصادی معقولی متناسب و مرتبط نبوده و ثانیاً میزان آن یا دوره تحمل آن بهقدری زیاد باشد که برای سرمایهگذاران فعال در سایر بازارهای موازی ازجمله سهام و اوراق قرضه ایجاد نگرانی کند. در غیر این صورت طلا سرمایهگذاری جذابی برای سرمایهگذاران نخواهد بود.
3) نوسانات دلار
ارزش یک ارز در مقابل ارز دیگر از سیستم عرضه و تقاضا پیروی میکند. بهعبارتدیگر هرگاه تقاضای دلار در مقایسه با میزان عرضه آن فراتر رود ار
زش برابری دلار در مقابل ارزهای دیگر با رشد مواجه خواهد شد. حال سؤال این است که چه زمانی تقاضای یک ارز مانند دلار افزایش خواهد یافت؟ از نگاه اقتصاد بینالملل، هرگاه تولید ناخالص داخلی (GDP) آمریکا با افزایش روبرو شود این افزایش ازیکطرف به صادرات بیشتر کالا و خدمات تولیدی آن کشور به کشورهای دیگر منتج و از سوی دیگر در داخل کشور موجب افزایش سطح اشتغال و درآمد اشخاص میگردد. افزایش صادرات آمریکا و درنتیجه واردات کشورهای طرف معامله، باعث میشود که این کشورها جهت تسویهحساب بابت کالاها و یا خدمات وارداتی از آمریکا به تهیه و تحصیل دلار روی بیاورند. بهاینترتیب تقاضای خارجی دلار افزایش مییابد که این اتفاق موجب تقویت دلار نسبت به ارزهای دیگر میگردد.
اینکه افزایش دلار چه اثری بر قیمت طلا خواهد داشت به دو ویژگی مهم طلا بازمیگردد؛ ویژگی شبه پول بودن طلا و ویژگی حفظ ارزش پول. با افزایش ارزش دلار در مقابل سایر ارزها بسیاری از سرمایهگذاران ممکن است پیشبینی کنند که چرخهای اقتصاد آمریکا همچنان در گردش خواهد بود و ریسکهای مالی و اقتصادی در سطح پایینی قرار خواهد داشت. این گروه از دارندگان طلا احتمالاً به فروش طلای خود اقدام کرده تا در عوض سرمایه خود را به دلار تبدیل کنند. از سوی دیگر بانکهای مرکزی که در پرتفوی خود ترکیبی از دلار و طلا را نگهداری میکنند با افزایش ارزش دلار، اگر به دلیل برخی ملاحظات و محدودیتها مجاز به فروش طلا نباشند بهاحتمال قریببهیقین به حفظ دلارهای خود و عدم خرید طلای جدید اصرار خواهند داشت. اغلب در مقالات و تحلیلهای اقتصادی، رابطه بین ارزش دلار و قیمت طلا را معکوس و رابطه بین ارزش یورو و قیمت طلا را مستقیم میدانند. باوجوداینکه روابط مذکور بهصورت تاریخی مورد تأیید میباشند اما همهچیز ممکن است تغییر کند. مثلاً اگر روزی یوان چین بهقدری قدرتمند و فراگیر شود که سرمایهگذاران و حتی بانکهای مرکزی این ارز را بهعنوان ارزی مطمئن و مأمن سرمایهگذاران قلمداد کند، در این حالت برخی از روابط بین ارزها و طلا تغییر خواهد کرد. شاید در آن دوران روند تغییرات ارزش طلا و یوان همسو و یا معکوس شود
4) نرخهای بهره
همانگونه که پیشازاین بیان شد طلا برخلاف اوراق قرضه و اوراق خزانه و نیز سپرده بانکی سود ثابتی ندارد. همین موضوع باعث رقابت طلا با اوراق با بهره و سود معین میشود. هنگامیکه نرخهای بهره بالا میرود ارزش اوراق قرضه و دلار آمریکا افزایش مییابد و مردم به فروش طلا اقدام میکنند تا با منابع حاصله، فرصت سرمایهگذاری در اوراق با بازده بالاتر را از دست ندهند. عکس این قضیه نیز صادق است. با سقوط نرخهای بهره، به دلیل هزینه فرصت پایینتر سرمایهگذاری در طلا، قیمت آن رشد خواهد کرد. یک معیار مناسب برای تعیین نرخ بهره جهت استفاده در تحلیلها، بازده اوراق قرضه 10 ساله آمریکاست، زیرا این اوراق ارتباط نزدیکی با وضعیت مسکن و اقتصاد آن کشور داشته و همچنین بسیار نقد شونده است. بهعنوان نمونه در اوایل سال 2013 میلادی زمانی که سود اوراق قرضه 10 ساله آمریکا 76/1 درصد بود هر اونس طلا در محدوده 1700 دلار معامله میشد. با افزایش نرخ سود این اوراق به 3 درصد در دسامبر 2013 هر اونس طلا در بازار لندن به 1196 دلار کاهش یافت.
اگرچه رابطه معکوس قیمت جهانی طلا و نرخ سود اوراق 10 ساله آمریکا کامل نیست اما زمانی که بازده اوراق قرضه در حال افزایش است روند قیمت طلا افت کرده و یا حداقل یکنواخت باقیمانده است. از آنسو، نرخهای کاهشی بهره اغلب به تغییر مثبت قیمت طلا دامن زده است.
علاوه بر رقابت بر سر بازده، رابطۀ دیگری بین اوراق قرضه و طلا وجود دارد. اوراق خزانه دولتی و اوراق قرضه شرکتهایی که رتبه اعتباری مناسبی دارند نیز مانند طلا در طول دورههای نا اطمینانی و ترس، محلی امن جهت سرمایهگذاری تلقی میشوند. بهعنوان نمونه، فدرال رزرو بهمنظور جبران رکود در اویل دهه 2000، به پایین آوردن نرخهای بهره اقدام کرد که این اقدام موجب شد سرمایهگذاران بلندمدت از اوراق قرضه با بازده پایین خارجشده و برای تنوع سرمایهگذاری خود به سمت طلا بروند. این یعنی رقابت بین سرمایهگذاریهای مطمئن و امن نه صرفاً رقابت بین بازده سرمایهگذاریها. نکته حائز اهمیت دیگر در خصوص نرخ بهره این است که این نرخ، رابطۀ نزدیکی باسیاستهای پولی بانکهای مرکزی دارد. بهعنوانمثال اگر یک بانک مرکزی در راستای سیاست پولی انبساطی اقدام به بازخرید اوراق قرضه منتشره خود نماید این تصمیم باعث عرضه پول شده و مطابق با سازوکار عرضه و تقاضا، نرخ بهره که به تعبیری شاخص ارزش پول است پایین میآید. از سوی دیگر انتشار اوراق قرضه توسط دولت به جمعآوری پول منجر شده و نرخهای بهره را افزایش میدهد. عرضه پول ازیکطرف باعث کاهش نرخ بهره شده که احتمالاً به افزایش قیمت طلا منتج خواهد شد. اگر این عرضه پول در
بلندمدت ادامه یابد تورم نسبی افزایشیافته که طبق توضیحات بند 2، این اتفاق مجدداً اثری مثبت بر قیمت طلا خواهد داشت. نتیجتاً باید در نظر داشت هیچیک از 4 عاملی که تا اینجا بهعنوان عوامل اثرگذار بر قیمت طلا بیان شد از هم جدا نبوده و بهصورت بسیار نزدیک و تودرتو بر یکدیگر اثر میگذارند.
5) عرضه و تقاضا
در پایان سال 2015 کل طلای موجود در جهان 186700 تن بوده است. اگر کل این موجودی طلا را کنار هم بگذاریم مکعبی به طول هر ضلع 21 متر تشکیل میشود. چین با سهم 14 درصدی از تولید طلا در سال 2015، بزرگترین تولیدکننده طلا در جهان میباشد. قارۀ آسیا درمجموع 23 درصد، آمریکای جنوبی و مرکزی 17 درصد و آمریکای شمالی 16 درصد کل تولید سال 2016 را به خود اختصاص دادند. 19 درصد تولید به آفریقا و 14 درصد آن نیز به کشورهای متحد مشترکالمنافع مربوط میشود. بازیافت طلا نیز در حدود یکسوم کل عرضه را شامل میشود.
اما در طرف تقاضا، صنعت جواهرسازی همواره مهمترین متقاضی طلا در طول تاریخ بوده است. طی دوره 5 ساله اخیر (2015- 2011) جواهرسازی بیش از 50 درصد کل تقاضای جهانی طلا را به خود اختصاص داده است. این نشان میدهد که طلا تنها یک صندوق سرمایهگذاری امن و پناهگاه سرمایهگذاران نبوده و در صنعت نیز مصارف مهمی دارد.
دو کشور چین و هند بهعنوان بزرگترین بازارهای جواهرات در جهان درمجموع بیش از نیمی از مصرف طلا را از آن خودکردهاند. بخش عمدهای از این اشتها به طلا به مسائل فرهنگی این کشورها بازمیگردد. در این دو کشور رسم است که در مراسمها و جشنها مردم طلا میخرند و به دلیل فقدان ابزارهای مالی مناسب، مردم طلا را اصلیترین ابزار سرمایهگذاری تلقی میکنند. تمایل به خرید و حفظ جواهرات بهصورت موروثی در چین و هند به نسلهای بعدی نیز منتقلشده است. در برخی از نقاط هند طلا هنوز هم بهعنوان واحد پولی در مبادلات به کار میرود. داشتن طلا نشاندهنده میزان ثروت فرد است و برخی معتقدند طلا نقش دفع بلا را دارد. در چین طلاهای سفید و زرد نمادهایی از ناز و نعمتاند و به این فلز احترام خاصی میگذارند.
موضوع اساسی در خصوص تقاضای جواهرسازی طلا بحث رشد اقتصادی و افزایش ثروت میباشد. با افزایش رشد اقتصادی کشورها، سطح درآمد افراد نیز بالا میرود که این میتواند به افزایش تعداد خریداران طلا و جواهر منتج گردد. شواهد موجود نهتنها نشانهای از فروکش کردن تقاضای جواهرسازی در دو کشور چین و هند را به دست نمیدهد بلکه با رشد اقتصادی فعلی این کشورها پیشبینی میشود در سال 2020 میلادی مجموعاً یک میلیارد مصرفکننده طلا در این دو کشور وجود داشته باشد که با سطح درآمدی احتمالی آنها در آن سال، تقاضای جواهرات و طلا باقوت حفظ خواهد شد. در طرف تقاضا نباید از دارندگان بزرگ طلا ازجمله بانکهای مرکزی، IMF و صندوقهای سرمایهگذاری طلا غافل بود. هرکدام از این گروهها میتوانند تأثیر بسیار مهمی بر بازار طلا گذاشته و این تأثیرها بعضاً تقاضای سرمایهگذاری و همچنین صنایع جواهرسازی را نیز متأثر میکنند. این گروه از فعالان بازار میتوانند چنان منبع تقاضای بزرگی شوند که حتی افزایش تولید شرکتهای معدنی طلا را با خود همراه کند.
بهطورکلی سرمایهگذارانی که قصد ورود به بازار طلا رادارند باید بدانند قیمت این فلز متأثر از هزینههای تولیدی، عرضه پول، ثبات یا بههمریختگی سیاسی و اقتصادی در جهان، تقاضای جواهرات و صنعت بوده و وابسته به تصمیمگیریهای بانکهای مرکزی و صندوق بینالمللی پول میباشد. بهبیاندیگر طلا منبع محدودی است که تحت تأثیر اوضاع اقتصادی جهان است. خوب است بدانیم قیمت طلا در بازههای بلندمدت از ثبات نسبی برخوردار است و نوسانات مهم آن بیشتر در کوتاهمدت اتفاق میافتد