سریال پوست شیر
دلیل جذابیت سریال پوست شیر چیست؟ | چرا مردم ایران عاشق سریال های خشن هستند؟
عبدالکریم خیامی عضو هیئت علمی دانشگاه و پژوهشگر و مدرس رسانه اعتقاد دارد که «پوست شیر» تلاش نمیکند بهواسطه خشونت و قتل، مخاطب را با خودش همراه کند بلکه عوامل جذابیت دیگری دارد که هوشمندانه با آنها مخاطب را هر هفته منتظر نگه میدارد.
به گزارش شمانیوز: مجتبی برزگر: سریال «پوست شیر» بعد از مدتی غیبت دوباره به شبکه نمایش خانگی برگشت. چهارشنبه پنجم بهمنماه، ششمین قسمت از فصل دوم آن منتشر شد و حساسیتهایش بازتابهایی را با خودش بههمراه داشت. نمره خوبی که منتقدین به تدوین هوشمندانه سریال دادند و باز شدن قصه کاراکتر صدرا کوهستانی با بازی مهرداد صدیقیان در نوع خودش جالب توجه بود.
قسمتهای اخیر سریال بهخلاف انتقاداتی که به برخی از بخشهای کُند داستان در قسمتهای اولیه میشد، تندتر و هیجانانگیزتر پیش میرود. باز این نکته را میتوان در نظرات مردم دید که پس از قسمت جدید سریال نوشتهاند این انتظار از سازندگان این سریال و حتی سریالهای دیگر میرود که با ریتم بالا و استفاده از المان هیجان و پیچیدگی، آثارشان را ارائه دهند، حفظ این رویه از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که یکی از اصلیترین ویژگیهای ژانر معمایی، توجه به ریتمی است که متناسب با دلهرهای که در دل مخاطب ایجاد میکند، پیش برود.
پخش «پوست شیر» از ابتدای مهر شروع شد و تا امروز 8 قسمت در فصل اول و 6 قسمت در فصل دوم آن منتشر شده است. نامهای مهمی کنار این مجموعهاند و با وجود تمام نقاط ضعف و قوتش، میتوان آن را پربینندهترین سریال سال 1401 دانست.
مردی بهنام نعیم، پس از 15 سال از زندان آزاد میشود و میخواهد سالهای نبودنش را برای دختر خود ساحل جبران کند، مادر ساحل مخالف این ارتباط است، اما اتفاقی عجیب همهچیز را به هم میریزد، قاتلی بهطرز فجیعی، ساحل را میکشد و حالا نعیم بهموازات محب مشکات، سرگرد اداره آگاهی بهدنبال قاتل میگردد. مشکات خود در جریان یک پرونده قتلهای سریالی دختر کوچکش را از دست داده و حالا مأمور حل معمای این قتل است، این خلاصهای از سریال است؛ البته با تماشای قسمت اول فصل دوم، داستان روزنه دیگری پیدا میکند که گره دیگری را پیشِروی مخاطب میگذارد؛ احتمالاً در قسمت بعدی و شاید قسمتهای بعدی، سازنده نکتهای دربارهاش مطرح کند.
با شاخ و برگها و ماجراهای فرعی، با قصهای طرفیم که نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت، اتفاقاً شاید نکته جالب توجه درباره این سریال همین باشد که خردهروایتها قابل حدس است، اما مخاطب را رها نمیکند تا تنها خط اصلی داستان را دنبال کند و به جزئیاتی که اتفاق میافتد بیتوجه باشد، مثلًا مانند اکثر سریالهای پلیسی، ما با کارآگاهی طرفیم که خود زخم خورده است و یکی از اعضای خانوادهاش را در مسیر مأموریتهایش از دست داده که هنوز کشف و شهودی درباره این موضوع اتفاق نیفتاده است، یا با وجود معرفی بیشتر شخصیتهای داستان، یک خردهروایت درباره یک زن خدمتکار وجود دارد که در هر قسمت تنها به یک سکانس کوتاه درباره او پرداخته میشود تا بهوسیله آن علامت سؤالی همیشه در ذهن بیننده باقی بماند.
پرداختن سریال به چند مقوله همچون تجاوز، زورگیری و معضلات پایین شهر، طلاق، مشکلات میان پدرها و مادرها، زنان بیسرپرست و روابط نامتعارف دختر و پسر و چند موضوع دیگر، باعث شد بهسراغ یک روانشناس اجتماعی برویم که او سالها در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کرده و با این دست موارد، مواجه بوده است.
«پوست شیر» بهسراغ قشری خاص رفته است که در پایین شهر زندگی میکنند، تازه از زندان آزاد شدهاند یا دستکم مدتی را در زندان بودهاند، ادبیات و مرام خاص خود را دارند و پاتوقشان در قهوهخانه است اما به این دلیل که بر موضوع یک قتل تمرکز دارد، یکسره در این ماکت قشر پایین شهر نمیماند و بهدنبال یک قاتل میگردد.
سه شخصیت زن اصلی قصه در «پوست شیر» و موضوعشان مورد توجه است؛ لیلا برزگر با بازی پانتهآ بهرام زنی است که پس از 15 سال زندگی مشترک آنقدر زندگی متزلزلی دارد که پس از پیدا شدن اختلافات با همسرش و راندهشدنش از خانه حتی توانایی پرداخت یک ماه اجاره در یک مسافرخانه درجهچندم را ندارد، شخصیتی که در فاصله چند روز از عرش به فرش میافتد اما توانایی سرپا شدن ندارد و این شکل بیخانمانشدنش بسیار اغراقآمیز و بهدور از باور است، زنی که جز همسرش هیچ خانواده، دوست یا آشنایی در شهر ندارد.
مژگان با بازی ژیلا شاهی زنی است که باوجود سالها کارکردن در خانه مردم و تلاش برای برآمدن از پس زندگیاش توانایی اجاره یک اتاق برای زندگی را ندارد و تماماً دست به دعاست تا شوهرصیغهایاش روزی او را به عقد دائم خود درآورد تا آینده تضمینشدهتری داشته باشد و هزینههای زندگیاش را تقبل کند، باز هم تکرار پرتره زنی که جز همسرش هیچ خانواده، دوست یا آشنایی در شهر ندارد.
ساحل با بازی پردیس احمدیه دختری است که اگرچه به قتل رسیده است اما در قالب فلشبکهای قصه ما دائم با او و رفتارهایش همراه میشویم؛ ساحل هم در این میان شخصیت مستقلی ندارد، از سویی همه کارهایش را برای رفتن همیشگی از ایران انجام داده است اما از سوی دیگر بهصرف آشنایی با پسری که خیلی چیزی از زندگیاش گفته نمیشود، تصمیم میگیرد که بماند؛ از سوی دیگر این دختر پس از 15 سال زندگی در غیاب پدری که زندان بوده است حالا بهشدت به این پدر نزدیک میشود اما بهخلاف وابستگی و دلبستگیای که به پدرش دارد همچنان میخواهد که از ایران برود.
با دکتر عبدالکریم خیامی عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، رئیس کمیته رسانهای و فضای مجازی مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو شورای انتشار ساترا و همچنین مونا فلسفی روانشناس اجتماعی گفتوگویی درباره ابعاد مختلف سریال «پوست شیر» داشتیم که در ادامه میخوانید:
عوامل جذابیت «پوست شیر»/ از خشونت بهجا تا تعلیقهای درست
* سریال «پوست شیر» را بسیاری از کارشناسان رسانه و منتقدین جزو کارهای جذاب و تأثیرگذار با استقبالکننده بسیار میدانند، نظر شما دراینباره چیست؟ عوامل جذابیت برای ساخت سریالها و فیلمهای ایرانی را کدام عاملها میدانید؟
معمولاً در دنیا دو سه عامل را ذکر میکنند که سریالسازها و فیلمسازها بهدنبال آن میروند تا مخاطب را بتوانند جذب کنند. این عوامل جذابیت در مقیاس ایرانی، چندین عامل دیگر را همزمان در خودش جای داده است. متاسفانه یکی از عواملی که در دنیا فراگیر است عنصر رابطه جنسی و خشونت است؛ این دو در آثار نمایشیشان بهکار برده میشود. در «پوست شیر» اشاراتی متعدد به موضوع تعرض به دختران شده است؛ همان دخترخانمی که تحت عنوان «ساحل» در این اثر حضور دارد، بنابراین نوعی از مسائل جنسی را مطرح کرده است و خشونت را هم بهانحاء مختلفی نشان میدهد، اجمالاً مخالف هرگونه خشونت در هر اثری نیستم و مطلق هم نمیتوانیم آن را منفی و مثبت کنیم.
این سریال خشونت و قتل دارد؛ تصور آتشسوزی را داریم که شاید گرههای داستان بعداً باز شود و روال داستان بهشکل دیگری پیش برود، اما «پوست شیر» به این دو جذابیت صرفاً تکیه نکرده است و عوامل عاطفی در آن وجود دارد، دلتنگیهای پدر برای دختر؛ ابتدا دخترِ قصه پدرش را که از زندان آزاد شده است نمیپذیرد و بعد آن حسّ عاطفی پدر و دختر شکل میگیرد، عاشقانههایی که در داستان وجود دارند و طلاقی که رخ داده است و میتواند بازگشت داشته باشد، فضای معمایی و پلیسی سریال است که با ایجاد تعلیق در داستان، به جذابیت «پوست شیر» بیشتر کمک کرده است.
تعلیقهای درست و بهجا باعث شده است مخاطب را برای رمزگشایی از رمزگذاریهای متعدد سریال به مشارکت دعوت کند و غافلگیریهایی که اتفاق میافتد. از طرفی دیگر بازیهای خوبی که بازیگران اصلی کار ارائه میدهند بهویژه بازی متفاوت شهاب حسینی، هادی حجازیفر و علیرضا کمالی، مجموعه این عوامل باعث شده است این سریال را در صدر پربینندههای شبکه نمایش خانگی قرار دهد.
* درباره فضای روانشناختی «پوست شیر» هم صحبت کنیم، شما اشاره کردید که یکی از عوامل جذابیت، خشونت است. چقدر سریال توانسته است با این عامل خودش را پیش ببرد؛ استفاده از «خشونت» در فیلمها و سریالها، اصول و چارچوب مشخصی دارد؟
بحث تأثیر اثر تلویزیونی یا سینمایی یا ویدئویی (نمایش خانگی) از خشونت، یک نکته غیرقابل انکار است، هم در کتب علمی، فراوان دربارهاش پژوهش شده است و هم در جامعه، نمود عینی خودش را دارد؛ برخی میگویند کاملاً مؤثر است و با اختلاف دیدگاهی که در این زمینه شاهدیم نمیتوانیم حکم واحدی برای همه آثاری که دارای خشونتاند در همه فرهنگها قائل شویم، باید ببینیم جامعهای که مصرفکننده این تصاویر و ویدئوها و فیلمها هست فرهنگ بازخوانی و تفسیر و رمزگشاییاش در این آثار چگونه است.
از طرفی ببینیم خشونت در این اثر چگونه خودنمایی میکند؛ برخی از خشونتها ممکن است آثار بالعکسی از خودش نشان دهد؛ در واقع حاصلش تنفر از خشونت باشد، در قرآن کریم از خشونت برخی حاکمان، مستبدان و سران کفر یاد میشود، البته نشان دادن هر خشونتی بهمعنای این نیست که حتماً مصرفکننده (مخاطب)، خشنتر خواهد شد، گاهی اوقات ممکن است مهربانیهایی را نشان دهیم؛ کیفیت نمایش آن بهگونهای باشد که آدمی، میل به خشونت پیدا کند، بنابراین حکم واحد نمیتوان داد.
در «پوست شیر» جاهایی از من نظر خواستند پیشنهاد میدادم قدری از صحنههای خشن کاسته شود؛ حتی یکی دو تا از قتلها را میتوان بدون اینکه جذابیت را کاهش دهد و خط داستان مخدوش شود، حذف و منجر به سرانجامهای بهتری کرد، بنابراین درباره این نکته نمیتوان حکم کلی داد، اما از دیدگاه شخصیِ خودم، فکر میکنم که این فیلمها را میسازیم که نوعی هشدار بدهیم به جامعه یا نوعی پیشگیری ایجاد شود؛ جامعه را به احتیاط واداریم.
اگر طوری بپردازیم که احساس ترس در جامعه ایجاد شود و مخاطب، کلّیت جامعه را فوقالعاده ناامن تصور کند این اثر منفی است که از یک اثر میتواند برای مخاطب ایجاد کند، اما در این سریال ما هشدارهایی میبینیم که میتواند برای جامعه فرهنگساز باشد و فرد را بهسمت پیشگیری سوق دهد.
نکته بعدی اثرگذاری جامعه و نویسندگان و دستاندرکاران آثار نمایشی از جامعه است، یعنی آثار رسانهای در جامعه اثر میگذارند و همچنین نویسندگان کارها از رخدادهایی که قبلاً در جامعه رخدادهاند اثر میپذیرند و شروع به نوشتن میکنند، واقعاً نمیتوان گفت کدام یک آغازگر بوده است! چهبسا نویسندگان ما از مسائل اجتماعی بیشتر اثر میپذیرند، اما چرا در روشهای اعمال خشونت گاهی اوقات برخی از آثار ما نقش منفی دارند، لذا معمولاً با نمایش جزئیات خشونت همیشه مخالفیم حتی اگر آن خشونت بحث پندآموزی و تذکر به جامعه باشد.
اما در «پوست شیر» ما یک جاهایی این خشونت را داریم که میتوانستیم سطح آن را پایین ببریم؛ کمتر وارد جزئیات خشونت شویم و معمولاً تخیّل آن جزئیات را به مخاطب واگذار میکند.
ایکاش طلاق را اینگونه نشان نمیداد
* خانم فلسفی، شما بهعنوان روانشناس اجتماعی بفرمایید نقطه ضعف و خلأ داستانی «پوست شیر» را در کجا میدانید؟
شاید نقطهای که من احساس میکنم بیشتر میتوانستند روی آن کار کنند و یا از زاویهای دیگر به آن میپرداختند، طلاق بود. طلاق را یک فاجعه به تصویر کشیده است که پدر در زندان است؛ پدری که پدر بدی نبوده و دخترش را خیلی دوست داشته است. مادر از پدر تعاریف خوبی به فرزندش نمیدهد؛ مادر نگذاشته است در این سالها، پدرش را ببیند، در صورتی که پدر حتی اگر قائل هم باشد حق طبیعیاش این است که فرزندش را ببیند.
در پروسه طلاق والدین میگوییم که اولاً این یک آسیب به حساب میآید اما مراجعینی که بچههای طلاقاند همه ناموفق نیستند، یا نباید پدر و مادری که از هم طلاق میگیرند بدِ یکدیگر را به فرزندشان بگویند. تعداد زیادی کودک و نوجوان مراجعهکننده دارم که پدر و مادرهایشان با هم دعواهای زیادی دارند و اگر این دو از هم طلاق بگیرند حداقل به خودکشی و افسردگی و یا خودزنی فرزندشان منجر نمیشود، اما در جریان طلاق هم نباید یکدیگر را خراب کنند و فرزندشان را نسبت به خودشان مأیوس کنند.
بهنظر من ایکاش اینجای داستان که طلاق را وحشتناک و فاجعه نشان داده است، اصلاح میشد. اینکه در سریال میبینیم لیلا، نعیم را جلوی دخترش خراب کرده و بدگویی از پدرش به دخترش کرده است، این نکتهای است که در واقعیت نباید اتفاق بیفتد و ایکاش این موضوع را بهتر نشان میدادند. ما بسیاری از خانوادهها را داریم که وقتی طلاق میگیرند بهخاطر فرزندشان حتی در جلسات مدرسهها و تولدشان و جاهایی که بچه نیاز دارد کنار هم هستند.
بهنظر من ایکاش اینجای داستان که طلاق را وحشتناک و فاجعه نشان داده است، اصلاح میشد، اینکه در سریال میبینیم لیلا، نعیم را جلوی دخترش خراب کرده و بدگویی از پدرش به دخترش کرده است، این نکتهای است که در واقعیت نباید اتفاق بیفتد و ایکاش این موضوع را بهتر نشان میدادند.
* آقای دکتر! نظر شما چیست؛ آیا طلاق خلأ و یا بهگونهای نقطه ضعف سریال «پوست شیر» است؟ شما با روانشناسان و کارشناسان در این زمینه موافقید؟
شاید اشکال برخی از روانشناسها به طلاق در «پوست شیر»، به این نکته باشد که ما در جامعه ایرانیمان انتظار وفاداری بیشتری داریم، بهنظر میرسد برای اقتباس از داستانها و قصهها چه ایرانی و چه خارجی باید احتیاط کنیم، چون یکی از لوازم اقتباس درست، توجه به فرهنگ کشور گیرنده است. ما در جامعه ایرانی به این راحتی خانواده را دچار طلاق نمیکنیم، خصوصاً اگر فرزندی هم در میان باشد و اگر آن مرد واقعاً خطاکار باشد.
از طرفی دیگر، این دروغگویی دیده میشود که مادرِ داستان (لیلا) به دخترش میگوید پدرش مُرده است، احتمال میدهم اشکالی که روانشناسان به طلاق گرفتهاند، همین نکته باشد، تا حدودی موافق این اشکال هستم، اگرچه سریال تلاش میکند این نکته را در ادامه جبران کند.
رفاقتهای همراه با حماقت و همان دوستی خالهخرسه!
* یک نکتهای هم درباره رفاقتها وجود دارد؛ گروهی به رفاقت نعیم و رضا پروانه (هادی حجازیفر و علیرضا کمالی) این ایراد را وارد میکنند که رفاقت در چارچوب و اصولی نیست؛ شما چطور این رفاقتها را دیدید؟
قرار نیست سینما را با یک کتاب آموزشی مقایسه کنیم، اصل تصویر و سریال، حق دارد قدری در موضوعات اغراق کند، طبیعتاً اگر فیلمسازی هر موضوع اجتماعی را به نمایش درآورد هرچند بد و اغراقشده هم باشد نمیتوانیم بگوییم آن را توصیه کرده است، رفاقتِ همراه با حماقت که در سریال «پوست شیر» خلاف جریان قانون و پلیس نشان دهید اینها بهمعنای تأیید نیست، در واقع هر نمایشی بهمعنای تأیید آن فعل نیست،
در واقع سریال میخواهد بگوید اتفاقاً این رفاقتهای همراه با حماقت که نعیم و رضا پروانه با هم دارند، وقتی از چارچوب قوانین و نظم اجتماعی خارج میشوند عاقبت خوشی ندارند، این سرانجام را یک مخاطب متعارف باید متوجه شود؛ که اتفاقاً این رفاقتها همان دوستیای است که در ادبیات خودمان از عبارت «دوستی خالهخرسه» یاد میکنیم، بهواسطه این رفاقتها، نوعی از تعهدها بین دو رفیق ایجاد میشود که تا مرزِ از دست رفتن هنجارها و نظم اجتماعی و مردم پیش میرود،
چهبسا اگر این رفاقتها به وجود نیاید برخی از داستانهای تلخ را شاهد نبودیم. ریشه خیلی از این رفاقتها، احمقانه است، اما اینکه بگوییم سریالی این نوع رفاقتها را نشان میدهد آثار منفی بهجای میگذارد، این غلط است، چون حداقل در «پوست شیر»، سازندگان قصدشان از این هدفگذاری، آن بوده است که مخاطب به سرانجامِ این رفاقتهای احمقانه و نادرست پی ببرد، البته نباید این نکته نادیده گرفته شود که در اینگونه موارد معمولاً توصیه میکنیم رفاقتهای منفی، جذاب و دوستداشتنی نشان داده نشوند.
* خانم فلسفی! سریال «پوست شیر» کنار موضوعات مختلف به موضوع تجاوز و هشدارهایی که در این زمینه وجود دارد میپردازد و بحث زنهای بیسرپرست در جامعه را مطرح میکند، نظر شما دراینباره چیست؟
من نمره خوبی به کارشناس و روانشناس پشت این کار میدهم، متأسفانه برخی از کارها که خوب درنمیآید و تأثیرگذار نیستند، اصلاً توجهی به استفاده از کارشناس متبحر ندارند. نکتهای که در این سریال حائز اهمیت است کنار پرداختن به جرائم و معضلات اجتماعی، هشدار و تلنگر به موضوع تجاوز بود، تابویی که کمتر دربارهاش صحبت میشود و خیلی خوب است به این اخطار مهم در جامعه بپردازیم.
نکته دیگر پرداختن به موضوع زنان بیسرپرست یا بیپناه است؛ آنقدر به این موضوع خوب پرداخته شده است که در میزان استقبال مخاطب هم میتوانیم ببینیم که چقدر داستان تأثیرگذار پیش میرود، چرا که اصولاً مخاطبان کارهای نمایشی بهدنبال آثاریاند که بتوانند با آنها همذاتپنداری کنند، البته امیدوارم در سریالهایمان علاوه بر نشان دادن معضلات و مشکلات، راهکار هم پیشِروی مخاطب قرار دهیم.
از طرفی اتفاق خوبی است که در سریال، زنانی را نشان میدهد که برایشان شغل ایجاد میشود و میبینید لیلای داستان (پانتهآ بهرام) برای درآوردن هزینههای خودش، خیاطی میکند و زنان دیگری که بیپناهاند و سرمایهای ندارند و برایشان شغل ایجاد شده است.
امروز خانوادهها واقعاً درگیر تعارض میان مدرنیته و سنتاند؛ چون جامعه بهسمتی میرود که با نفوذ فرهنگ غربی، یکسری تعارضات را بین مردم ایجاد میکند، به این دست اتفاقات هم باید بپردازیم؛ اما اشاره کردم در عین نشان دادن ناهنجاریها حتماً باید راهکارها هم مطرح شوند.
هر سه ضلع این مثلث باید با هم پیش بروند/ از مخاطب و سازنده تا تنظیمگری
* آقای دکتر خیامی؛ در ادامه این گفتوگو بفرمایید برای مدیریت این فضای ساخت سریال در ژانر جنایی و حادثهای باید چگونه مدیریت شود که مثلاً شاهد این نکته نباشیم که بهواسطه تماشای یک سریال در این ژانر، فردی دست به قتل بزند و یا بهجای بازدارندگی، سریال قتل و فضای معضلات اجتماعی را ترویج دهد.
ما با مثلثی مواجهیم که هر سه باید با هم ارتقاء پیدا کنند؛ یک ضلع این مثلث، جامعه (مصرفکنندگان و بینندگان) آثار رسانهای است که باید سطح دانش رسانهای، سواد رسانهای و تحلیل خودشان را بالا ببرند. دومین ضلع سازندگان، برنامهسازان، کارگردانان و نویسندگاناند که بایستی هر روز به دانش ارتباطی خودشان اضافه کنند که دریابند چگونه میشود موضوعات گوناگون را در جامعه مطرح کرد تا جامعه به آگاهی برسند اما اثر حداقل آسیبها را داشته باشد.
ضلع سوم، تنظیمگری است. ما در موضوع تنظیمگری همگرایی رسانهای تجربه خیلی طولانی نداریم، ممکن است در مطبوعات و سینما این تجربه باشد اما از زمانی که این رسانهها بهلحاظ فناوری همگرا شده و ساخت دیجیتال و سینما و رسانه و سریال را در هم ادغام کردهاند، این یک الگوی جدید از تنظیمگری را میطلبد.
در ابتدای سریالها و فیلمهایی هم که رده سنی مشخص کردهاند خانوادهها باید بهنوعی همکاری کنند که بهنفع خودشان است، این رویه تا حد زیادی انجام شده اما هنوز ناقص است؛ البته دلیل هم نمیشود با توجه به گذاشتن پروتکل و مجوز دادن هم با خودش بگویند این سریال و فیلم را ارگانهای حاکمیتی تأیید کردهاند اما به رده سنی آن توجه نشود و فرزندشان پای تماشای آن فیلم و سریال بنشیند و بهجهت نامتعارف بودن صحنهها و مضمون آن اثر، بار منفیاش را دریابد و شاهد این موضوع باشیم مثلاً بگویند فلان سریال و فیلم باعث شد فردی خودکشی کند و یا راههای دزدی و قتل را یاد گرفت.
این نکته زمانی اتفاق میافتد که آن اثر نمایشی برای آن کودک و یا نوجوان و رده سنی، مناسب نیست و این نکته توسط پروتکل نمایشی آن اثر اعلام نشده است و خانوادهها هیچ توجهی نکردهاند.
چهزمانی اختلال «تروما» اتفاق میافتد؟
* خانم دکتر فلسفی، شما بهعنوان روانشناس اجتماعی، بهعنوان حسن ختام این بحث بفرمایید چقدر سریالها و فیلمها میتوانند به این موضوع کمک کنند،جایگاه «پوست شیر» را در بحثهای جامعهشناسانه و روانشناسانه کجا میدانید؟
من اولاً خواهش میکنم از خانوادهها که حتماً کودکانشان چنین کارهایی را نبینند، چون اختلال «تروما» اتفاق میافتد و در واقع ترس از مرگ، طلاق والدین و خیلی اتفاقات دیگر در جامعه برایشان به وجود میآید، قطعاً چنین آثاری برای افراد زیر 18 سال مناسب نیست، البته میتواند روی نوجوانی که آغاز دوران جوانی است مؤثر باشد و راه نشانش دهد، از این جهت، سریال کمککننده است بهشرط اینکه آموزش خانوادهها هم در ادامهاش اتفاق بیفتد.
حتماً این سریالها میتوانند نگاه درست به نوجوان و جوان ما بدهند، هزاران نکتهای که در کتابها و مطالب وجود دارد با نمایش، قابلفهمتر منتقل میشود و ما روانشناسان از ساخت چنین کارهایی استقبال میکنیم بهشرط آنکه همچون «پوست شیر» از کارشناسی خوب و پژوهش درست بهره ببرد.
موضوعی که درباره تجاوز در سریال مطرح میشود حتماً یک هشدار و تلنگری است که باید مطرح میشد. خیلی از اتفاقات وجود دارند که بسیاری از خانوادهها از آنها بیاطلاعاند و ساخت چنین کارهایی میتواند «آگاهی اجتماعی» را گسترش دهد، جایگاه مناسبی را برای این سریال قائلم چون هوشمندانه درباره معضلات اجتماعی صحبت میکند، اما باز تکرار میکنم علاوه بر نمایش معضلات و مشکلات، حتماً نیاز به راهکارها هم داریم.
«پوست شیر» محصول جدید برادران محمودی است. جمشید و نوید محمودی که اصالتاً افغانستانیاند، نزدیک به یک دهه است که با ساخت آثار سینمایی وارد کار حرفهای کارگردانی شدهاند، معمولاً در هر اثر یکی از آنها کارگردان و دیگری نویسنده یا تهیهکننده است. البته با وجود آثار متعددی که از این دو طی این سالها تولید و اکران یا در تلویزیون پخش شدهاند، هنوز بهترین اثرشان، اولین فیلم سینمایی بلند آنها با نام «یک مترمکعب عشق» است.
آنها اولین تجربه ساخت سریال برای نمایش خانگی را از سر میگذرانند. «پوست شیر» بهکارگردانی جمشید محمودی و بهنویسندگی مشترک او و رضا بهاروند جلوی دوربین رفته است و نوید محمودی تهیهکنندگی آن را بهعهده دارد، اثری که از لحاظ ژانر و شیوه روایت، یک تجربه جدید برای برادران محمودی است، تجربهای که تا اینجا نشان میدهد از سریال قبلی آنها در تلویزیون یعنی «دلدار» که یک داستان منفعل داشت، چند قدم جلوتر است.
البته برادران محمودی نشان دادهاند که در مسایل هدایت بازیگر و کارگردانی کار خود را بلد هستند و این ضعف فیلمنامه است که آثار آنها را با کمبود مخاطب روبهرو میکند، اما اینبار، آنها رضا بهاروند، نویسنده جوانی را کنار خود دارند که با ایدههایی نو وارد کار شده است، هنوز این سریال نیاز دارد پیش برود تا بتوان درباره تمام ابعادِ آن صحبت کرد، در گرهافکنی موفق بودهاند و باید دید در گرهگشایی هم این موفقیت را خواهند داشت.
(شهاب حسینی، هادی حجازیفر، پانتهآ بهرام، مهرداد صدیقیان، علیرضا کمالی، پردیس احمدیه، بابک کریمی، ژیلا شاهی، آناهیتا افشار، کامران تفتی، علی اوسیوند، بهزاد خلج، رضا بای و سعید دشتی در این مجموعه ایفای نقش کردهاند.)