شمانیوز
شما نیوز

«فروشنده دوره‌گرد» در بازار کتاب

رمان جنایی «فروشنده دوره‌گرد» نوشته پیتر هاندکه با ترجمه آرزو اقبالی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

«فروشنده دوره‌گرد» در بازار کتاب
به گزارش شما نیوز ، رمان جنایی «فروشنده دوره‌گرد» نوشته پیتر هاندکه با ترجمه آرزو اقبالی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «فروشنده دوره گرد» نوشته پیترهاندکه به تازگی با ترجمه آرزو اقبالی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، دویست و سی و هشتمین عنوان غیرفارسی مجموعه «جهان نو» است که توسط این ناشر چاپ می‌شود.

پیترهاندکه متولد سال ۱۹۴۲ در شهر گریفن اتریش است. «فروشنده دوره گرد» یک اثر جنایی و سومین رمان این نویسنده است. این کتاب داستان قتلی را در خود جا داده که همه عناصر جنایی‌نویسی در آن رعایت شده و شخصیت اصلی اش یک فروشنده دوره گرد است.

مترجم کتاب در مقدمه کوتاهی که برای آن نوشته، تذکراتی را به خواننده اثر داده است؛ از جمله این که در مطالعه این کتاب نباید به دنبال ادبیات فاخر یا مفاهیم عجیب و غریب بود و همچنین سیر مرتب و سهل الهضم اتفاقات و جملات. خواننده این کتاب نباید سعی در مرتب کردن دو جمله در یک پاراگراف کند. بلکه باید اهل درست کردن پازل باشد آن هم پازلی که قطعاتش نه در قالب معمول بلکه از این جا و آن جا به سمتش پرتاب می‌شوند.

این رمان ۱۲ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: نظم پیش از بی نظمی‌اول، اولین بی نظمی، نظمِ بی نظمی، افشای ماهیت نظم اول داستان، تعقیب، تحقیقات، بازگشت ظاهری نظم و خلا حادثه قبل از بی نظمی‌دوم، بی نظمی‌دوم، افشاگری غلط، آرامش پیش از افشاگری، افشاگری، بازگشت قطعی نظم.

ابتدای هرکدام از این بخش‌ها یا فصول، یک گزارش خشک درج شده و سپس روایت داستانی آن فصل آغاز می‌شود. نویسنده در طول متن رمان، به طور مرتب از طنز و کنایه استفاده کرده و جملات مرتبط را در دور و نزدیک قصه پراکنده کرده است.

پیش از شروع متن این رمان، جمله‌ای از ریموند چندلر نویسنده سرشناس آمریکایی ادبیات پلیسی درج شده که به این ترتیب است: هیچ چیز وجود ندارد که از استخری خالی، خالی تر به نظر برسد.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

دست که به گلویش می‌برند، ناچار سرش را با تمام حواس بالا می‌گیرد. وحشت دست خط را مخدوش کرده. او از آن چهره‌هایی دارد که با گذشت زمان کم تغییر می‌کنند. یک باره آدم چگونه جمله می‌سازد. دلش نمی‌خواهد دیگر چیزی بشنود و ببیند.

می‌خواست چیزی بگوید، ولی وسط حرفش متوجه شد که چیزی که می‌خواهد بگوید ارزش گفتن ندارد؛ حالا آن‌ها از همه طرف او را تحت فشار گذاشته اند که تا آخر حرفش را بزند. کرکره‌ها کاملا بالا نیستند. «لیاقتش مرگ بود.» پیش از رفتن باید حرف جدی ای بزند، اما نمی‌تواند برود. به فکر داد زدن نیست. با نفس حبس در سینه، کوچک ترین خط و خش شیئی را نگاه می‌کند انگار بخواهد آن را سیر تماشا کند. وقتی مکث می‌کند، فکر می‌کنند الان است که چیزی از زیر زبانش در برود. هیچ کس آمادگی شوخی ندارد، طوری که مکث ناراحت کننده ای به وجود می‌آید.

او هیکل را نمی‌بیند، اما اولین حرکت خطرناک را می‌بیند. خنده اش حالا چیزی تزیینی است. کاری می‌کنند که این دقیقه را هیچ وقت فراموش نکند. کلید برق از نوک انگشت‌هایش خیلی دور است. بی فایده سعی می‌کند از قبل درد را تصور کند. زیرانداز نرم شدت ضربه را می‌گیرد. در لحظه سرنوشت ساز دهانش پر است، جوری که دیگر نمی‌تواند صحبت کند. سختیِ به یاد آوردن این است که آن چیزی که فراموش کرده شی نیست، کلمه است. خدا پدر این تاریکی را بیامرزد.

این کتاب با ۱۳۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۲ هزار تومان منتشر شده است.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied