جزئیات خودکشی خلیفه هوادار استقلال + عکس
مسعود خلیفه یکی از طرفداران استقلال چند روز پس از خودکشی دختر آبی دست به مرگ خودخواسته زد.
به گزارش خبرنگارشمانیوز و به نقل از رکنا: مسعود خلیفه جوانی اهل روستای طلحه دشتستان که چندی پیش سنگ قبرش را با نشان باشگاه استقلال ساخته بود، چهارشنبه گذشته خودکشی کرد.
جوانی ۲۰ ساله اهل روستای طلحه دشتستان که چندی پیش عکس سنگ قبری که با نشان باشگاه استقلال برای خودش ساخته بود در شبکههای اجتماعی بسیار دست به دست شد، دیروز دست به خودکشی زد.
منابع محلی میگویند پیش از اقدام به خودکشی با پدرش بر سر ارث دعوا کرده، بعد چند اصله نخل را سوزانده و سپس خود را کشته است.
او وقتی سنگ قبرش را ساخت گفته بود، اطرافیانم پرسپولیسی هستند و میترسم بعد از مرگم نشان باشگاه پرسپولیس را روی سنگ قبرم بزنند.
سنگ قبر یک استقلالی به دلیل ترس از اقوام پرسپولیسی!
سال گذشته روزنامه خبر ورزشی در خبری کوتاه از مسعود نوشت: هوادار متعصب استقلالی از ترس اقوام پرسپولیسیاش دست به کار عجیبی زد. حرکتی که در فضای مجازی سوژه شده است.
یک هوادار سرسخت استقلالی در استان بوشهر با وجود اینکه در قید حیات است، ولی برای خودش سنگ قبری با لوگوی استقلال تهیه کرده است. این هوادار دلیل این کارش را اینگونه توضیح داده است: چون اقوام همه پرسپولیسیاند، میترسم بعد مرگم لوگو استقلال را روی سنگ قبرم نزنند!
مسعود خلیفه، جوان 30 ساله بوشهری ظهر چهارشنبه با شلیک یک گلوله به زندگی خود پایان داد.
، خبر کوتاه بود و شوکه کننده! مسعود خلیفه پسر آبی روستای طلحه از ناحیه دشستان بوشهر با شلیک یک گلوله در دهان، به زندگی خود پایان داد.
پسر جنوبی که به خصوص در طول یک سال اخیر با مشکلات روحی عدیده ای نیز دست و پنجه نرم می کرد، از حدود 6 ماه پیش دیگر به سیم آخر زده و حتی تا آتش زدن نخل های باغ پدری نیز پیش رفته بود. ریشه مشکلات پسر آبی اما به مسائل مالی بر می گشت و همین موضوع نیز باعث به وجود آمدن درگیری های متعدد با پدر شده بود. درگیری هایی که در این اواخر حتی به شکسته شدن دست پدر مسعود نیز رسیده بود.
درگیری های سریالی پسر آبی با پدر
در تماس با اهالی روستای طلحه به جست و جو برای یافتن اصل ماجرا پرداختیم. یکی از همسایه ها ضمن تایید شناخت مسعود، گفت: بله او و خانواده اش را به خوبی می شناختم. مسعود مرد عجیبی بود. بعضی اوقات یک انسان کاملا عادی و نرمال بود و پاره ای اوقات نیز بسیار عصبی به نظر می رسید.
مثلا حدود 6 ماه پیش بود که به دلیل اختلافات مالی، قسمت بزرگی از نخلستان های پدرش را به آتش کشاند. 3 هفته قبل از انجام خودکشی هم درگیری شدید با پیر مرد داشت و حتی دست او را نیز شکست.
همسایه مسعود خلیفه در ادامه گفت: بعد از این ماجرای آخر بود که پدر مسعود از روستایمان به بوشهر نقل مکان کرد تا به نوعی از او دور باشد.
سنگ قبر استقلالی برای پسر آبی
سنگ قبری که مسعود خلیفه یک سال پیش سفارش داده بود اما یکی از سوژه هایی به شمار می رود که در استان و حتی کشور سر و صدای فراوانی به پا کرده بود. اهالی روستا در مورد این سنگ قبر چنین می گویند: حدود یک سال پیش بود که مسعود اقدام به خرید سنگ قبری که در آن لوگوی باشگاه استقلال و اسم و تاریخ تولد مسعود حک شده بود. نکته عجیب اما آن جا بود که تنها 10 روز پس از تاریخ تولد 30 سالگی، باید در مقابل تاریخ آرمیدن پسر همیشه آبی درج شود.
طبق سنتی که اهالی بوشهر دارند، پس از مراسم چهلم این سنگ قبر روی مزار مسعود قرارخواهد گرفت.
داماد خانواده؛ اولین شاهد در صحنه حادثه!
شوهر خواهر مسعود در گفتگوی اختصاصی با رکنا گفت: نیم ساعت قبل از اقدام به خودکشی، یعنی حوالی ساعت یک بعد از ظهر مسعود با من تماس گرفت؛ حدود سعی می کرد عادی صحبت کند و هیچ نشانه ای مشکوکی در صحبت های او به چشمم نخورد!
عباس داماد خانواده خلیفه در مورد جزییات روز حادثه ادامه داد: نه اینکه بگویم مسعود دچار مشکلات روحی شدید بود اما بعضا یک سری تیک های عصبی از او به چشم می خورد، اما نه در این حد که به مشاور مراجعه کند.
عباس ضمن تایید اینکه به عنوان اولین نفر به صحنه حادثه قدم گذاشته، افزود: نیم ساعت پس از پایان تماس بود که به در خانه پدر مسعود که در مسیر همیشگی بین کار و خانه مان بود، رسیده و با صحنه شوکه کننده ای مواجه شدم؛ پیکر بی جان مسعود درست داخل حیاط خانه پدری افتاده بود.
وی ادامه داد: چیزی را که با چشمان خود دیدم را به هیچ عنوان نمی توانستم باور کنم. برادر همسرم به وسیله تفنگ برنویی که از قبل در اختیار داشت یک گلوله به دهان خود شلیک کرده و به زندگی خود پایان داده بود. زمان زیادی از رسیدن من نگذشته بود که کم کم پای ماموران انتظامی و البته مردم نیز به صحنه خودکشی باز شده و جمعیت زیادی در مقابل در خانه پدر همسرم ازدحام کردند.
داماد خانواده خلیفه صحبت های خود را اینگونه به پایان برد: نمی دانم علت اصلی این کار مسعود چه بو.د اما فکر می کنم مشکلات مالی فشار شدیدی به او وارد می کرد. 3 سالی بود که ازدواج کرده بود اما فرزندی نداشت و با مشکلات مالی فراوانی نیز دست و پنجه نرم می کرد.