مریم معصومی و دسته گل زیبا
مریم معصومی عکسی از یک دسته گل بسیار زیبا با یک کارت دوستت دارم در صفحه مجازی اش منتشر کرده که نظر کاربران را به خود جلب کرده و حواشی بسیار زیادی را به دنبال داشته است
مریم معصومی فیلمی از خود در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده است که در باشگاه در حال ورزش است.مریم معصومی بازیگر تلویزیون سینما ایران یکی از بازیگران خوشنام و بی حاشیه سینما بشمار میرود.مریم معصومی مجرد است و به همراه خانواده اش زندگی میکند.مریم معصومی می گوید از ترس طلاق بعد از ازدواج تن به این کار نمیدهم.مریم معصومی ادعا می کند که از سالها قبل بسیار خواستگار داشته اما ترجیحش اینست که تنها بماند.مریم معصومی فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی است.مریم معصومی عکسهایی از خودش در طبیعت منتشر کرده است که در این عکسها مشغول به ورزش با یکی از دوستانش است
بیوگرافی مریم معصومی
مریم معصومی در اسفندماه سال 1365 متولد شد، او فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی و همچنین عکاسی میباشد.دو خواهر دارد که هر دو متاهل هستند. دوتا هم خواهرزاده دارد. دارای یک برادر متاهل و یک برادر مجرد است. با برادر بزرگتر مجرد خیلی صمیمی ست و مشوق اصلی او در کارهایش ایشان هستند. پدرش بازنشسته و مادرش خانه دار هستند. یک برادرش فارغ التحصیل برق، یک برادرش دیپلمه، یک خواهرش فارغ التحصیل حسابداری و خواهر دیگرش فارغ التحصیل دستیاری دندانپزشکی هستند.
بازیگری مریم معصومی
او دوره بازیگری و کارگردانی را در کلاسهای استاد سمندریان گذرانده و با تله فیلم کادوی دربدر اولین تجربه بازیگریش را بدست آورد. مریم معصومی که در زمینه دیزاین هم فعالیت کرده و همچنین تدوین فیلم را هم تجربه کرده کار بعدیش در زمینه بازیگری فیلم سینمایی اخلاقتو خوب کن بود.
شیطنت مریم معصومی در کودکی
در دوران کودکی ام می توانم بگویم شیطان بودم، ولی نه آنطور که از دیورا راست بالا بروم. می شود گفت شیطان محفوظ به حیایی بودم. چون نسبت به افراد خانواده کوچک ترین عضو بودم و طبیعتا کسی را برای بازی کردن نداشتم. بنابراین دوران کودکی بی آزاری و تنهایی داشتم و همه کارهایم از جمله شیطنت هایم نیز تنهایی بوده است.تا دلتان بخواهد. دوبار صدمه دیدم. یک بار وقتی داشتم برای خودم خوانندگی می کردم رفته بودم روی یک چهارپایه ایستاده بودم و شیشه عطر به عنوان میکروفون دستم گرفته بودم که یکهو چارپایه شکست به نحوی که چند روزی مهمان بیمارستان بودم. یک بار هم سرم شکست در حین تاب بازی. ماجرای تاب بازی هم از این قرار بود که سر سوار شدنش با بچه های عموم بحث مان شد و تاب از دست بچه ها رها شد و مستقیم خورد تو سر من و خلاصه دوباره کارم به بخیه زدن و بیمارستان کشید.
مصاحبه با مریم معصومی :
روز اول مدرسه را یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟
روز زیاد خوشایندی نبود ازاین جهت که مادرم می خواست مرا مستقل بار بیاورد. به همین خاطر یادم هست که روز اول مدرسه که هوا خیلی سرد بود مرا مدرسه رساند و گفت که این راه را که الان آمدیم وقتی مدرسه تمام شد باید خودت برگردی چون قرار نیست من دنبالت بیایم. در ادامه کلی نصیحت کرد که این راه مدرسه است و با کسی دوست نمی شوی و از این جور صحبت ها که من هم توی دلم می گفتم وای مدرسه چقدر بده. اینجوری شد که زا همان رو ز اول فهمیدم مدرسه جایی است که علاوه بر حس بدش آدم را مجبور می کند انسان روی پای خودش بایستد و این کار مادرم اگر در کودکی ام تلخ بود، ولی حالا که بزرگ شده ام فهمیده ام بزرگترین کار را در حقم کرده و باعث شده که الان مستقل باشم و از استقلالم لذت ببرم.
رشته تحصیلی مریم معصومی
جلوی من یک مسیری باز شد و آن هم این بود که دوست داشتم وکیل بشوم و حقوق بخوانم و اینکه حقوق هم در کنکور سراسری قبول شدم ولی چون در شهرستان اراک قبول شده بودم خانواده ام اجازه نداد که بروم. برای همین رشت علوم سیاسی را که در دانشگاه آزاد زده بودم، رفتم. هر چه که پیش می رفت احساس میکردم علوم سیاسی را دوست دارم انهم به خاطر هیجانی که داشت برای همین ادامه اش دادم و در گذر زمان به منصب سیاسی گرفتن هم علاقه مند شدم ولی به مرور زمان تقریبا پایان دوران کارشناسی بود که هیجانم فروکش کرد و تصمیم گرفتم رشته ام راعوض کنم ووارد بازیگری شوم به صورتی از هیجان فروکش کرده که اصلا حتی اخبار را هم دنبال نمی کنم.
داستان عاشقی مریم معصومی
اولین بار فکر کنم 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم که سرانجام نداشت ، آن هم به سبب مدیریت خانواده ام بود که می گفتند این سن، سن مناسبی برای ازدواج نیست و من هم شانس آوردم که پافشاری چندانی برای ازدواج نکردم. حتما می دانید گه آن سن و سال تب عاشق شدن و ازدواج کردن خیلی داغ است و من هم از این قضیه مستثنی نبوده ام ولی مادرم از آنجایی که همیشه سایه مدیریتش روی من بوده به من فهماند که الان موقعیت ازدواج تو نیست و الان هم که به آن دوران فکر می کنم واقعا درست می گفت چون کسی که قصد ادامه تحصیل دارد نباید قبل از تحصیل ازدواج کند. چون در قبل ا دانشگاه شما تفکر و دنیای دیکری دارید و بعد از اتمام دانشگاه دنیای خیلی متفاوت تری پیدا می کنید البته موردهای نادر هم داریم . به نظر بهترین سن ازدواج اگر یک نفر بتواند تا آن موقع صبر کند بین 25 تا 28 سالگی است . به نظرم بعد از 30 سالگی ایده آل زندگی و مسیر آن برای انتخاب کردن مکمل زندگی بسیار سخت تر می شود.
الان تنها زندگی می کنید؟
نه! با خانواده ام زندگی می کنم. همیشه از زندگی کردن در کنار پدر و مادرم لذت برده ام. چون خیلی اهل معاشرت نیستم ولی این به معنی منزوی بودن و معاشرتی نبودن من نیست و اهل برقراری ارتباط با آدم ها هستم. دوستان بسیار زیادی دارم. اما می شود گفت مریم معصومی رفیق بازی نیستم و در حال حاضر اگر سر کار نباشم تمام وقتم را در منزل با کتاب و فیلم و موسیقی می گذرانم و این طور از تنها بودن خود با برنامه ریزی که انجام می دهم لذت می برم