مشکل اصلی جریان اصلاحات در قداست ستیزی ها در کجاست؟
مشابه این مساله را چند سال پیش در فتنه سال 88 هم شاهد بودیم. آنجا که برخی از شخصیت های انقلابی کشور در کنار آدمها و جریانهای مختلف ضدانقلاب (به اصطلاح از سروش تا گوگوش) قرار گرفتند و به نظام اسلامی حمله کردند. آیا همچین مواردی نشانه خرد و بصیرت بزرگان این جریان است؟
چند روزی از اهانت بی شرمانه شادی صدر به نمادهای مذهبی و عاشورایی در شبکه های مجازی و نیز تایید مجدد او بر این اقدام می گذرد. اقدام وقیحانه ای که واکنش های زیادی را در پی داشته و بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی از طیف های مختلف مذهبی و عقیدتی به شدت آن را محکوم کرده اند. در این میان یک سوال مطرح است که چرا مشابه همچین اقداماتی در جریان اصلاح طلب کشور و در میان عناصر منتسب به این جریان بارها و بارها اتفاق افتاده و می افتد؟ چرا هر از گاهی، فردی از جمع اصلاح طلبان، یا به احکام اسلامی توهین می کند؟ یا در جمع عناصر ضددین حاضر می شود ؟ یا به عقاید مذهبی مردم کشور خودش توهین می کند؟ یا به خارج از کشور پناهنده می شود و در آغوش دشمنان این مملکت، به مردم و جامعه خودش اهانت می کند؟ و ....
ما اصلاح طلبان را به چیزی متهم نمی کنیم و اعتقاد داریم که بسیاری از بزرگان این جریان و افراد علاقمند به جریان اصلاحات، جدای از اختلاف نظر سیاسی و فکری، آدمهایی مذهبی و دیندار و مقید هستند، اما به هرحال مواردی مانند «شادی صدر» هم در این جریان به وفور وجود دارد که نمونه هایی از آن را در سالهای اخیر دیده ایم. حال سوال اینجاست که چرا همچین مواردی را در جریان اصلاحات می بینیم؟ آیا دلیلی جز این دارد که دروازه ورود به جریان اصلاح طلبی آنچنان باز است که هرکس با هرعقیده ای و فکری حتی عقاید ضددینی و ضدانقلابی نیز می تواند وارد آن شود؟! مشابه این مساله را چند سال پیش در فتنه سال 88 هم شاهد بودیم. آنجا که برخی از شخصیت های انقلابی کشور در کنار آدمها و جریانهای مختلف ضدانقلاب (به اصطلاح از سروش تا گوگوش) قرار گرفتند و به نظام اسلامی حمله کردند. آیا همچین مواردی نشانه خرد و بصیرت بزرگان این جریان است؟
احتمالا برخی در پاسخ به سوال ما ادعا می کنند که جریان اصلاحات یک حزب یا گروه خاص و مشخص نیست که بتوان برای آن، ورودی و خروجی قائل شد و معیار خاصی هم برای افراد مختلف قرار داد. اما این حرف به هیچ وجه پاسخی قانع کننده نیست. جریان اصلاحات، نمادها و نماینده های مشخصی دارد که بسیاری از آنها هنوز هم خود را پیروان خط امام می دانند! نمی توان از یک سو برای رقابت با رقبای سیاسی و دستیابی به قدرت، خود را خط امامی نامید و از سوی دیگر برای جذب طیف گسترده ای از حامیان سیاسی، به هر مساله ای حتی شعارها و رفتارهای ضداسلامی و ضدانقلابی تن داد و در کنار دشمنان و مخالفان امام نشست! به هرحال یک جای کار می لنگد. یا باید آن شعارها را کنار گذاشت و یا باید تبعات آن را پذیرفت.
بزرگان اصلاحات اگر از ابتدا، خطوط قرمزی برای خود قائل می شدند و سفت و سخت بر یک سری مبانی عقیدتی و انقلابی پافشاری می کردند، شاید تا این اندازه شاهد ورود بی در و پیکر عناصر ضددین و ضدنظام به جریان خود نمی بودند. نتیجه سالها سکوت و تساهل و تسامح بی حد و اندازه، این شده است که اکنون تعداد زیادی از عناصر اصلاح طلب در خارج از کشور به صراحت علیه دین اسلام و مذهب تشیع و انقلاب و نظام اسلامی اظهار نظر می کنند و مقاله می نویسند و با دشمنان اسلام و انقلاب همکاری می کنند. جالب اینکه اصلاح طلبان، به محض خروج این افراد از کشور و انتشار دیدگاه های ضددینی و ضدانقلابی آنها، گاهی به کلی منکر هرگونه وابستگی سیاسی و جریانی آن افراد با اصلاحات می شوند؛ حال آنکه در سابقه بسیاری از آنها، حتی حکم رسمی مشاورت و معاونت در دولت اصلاحات نیز وجود دارد!
حال وقتی این سابقه جلوی دیدگان ماست، چطور می توان خوشبینانه به این جریان نگاه کرد؟ وضعیت به گونه ای است که آدم هر لحظه انتظار دارد فردی دیگر از جریان اصلاحات از کشور خارج شود و به دین و عقیده مردم اهانت کند. کاش اصلاح طلبان به جای فرافکنی، توجیه، تفسیر، پاک کردن صورت مساله و انداختن تقصیر گردن دیگران، کمی بیندیشند و ببینند مشکل اصلی آنها در کجاست؟