خلاصه فیلم فروشنده
فروشنده اصغر فرهادی یکی دیگر از آن فیلمهای درامی است که همچون کارهای قبلیاش حول محور اختلافات زناشویی ساخته شده است. در ادامه، نقد پایگاه «فیلم سوفی» را درباره فیلم فروشنده که چیزی به اکران آن نمانده، بخوانید.
به نقل از فیلم سوفی، او همچون آثار قبلیاش - مانند چهارشنبه سوری، درباره الی، جدایی نادر از سیمین و همچنین گذشته - باز هم به زوجی از طبقه متوسط جامعه پرداخته که رابطهشان دستخوش اتفاقی ناخوشایند و تراژیک شده است. نکته اساسی در مورد تمام آن فیلمها این است که فرهادی یک ماجرا را از چند زاویه جلوی دوربینش میبرد. بنابراین مسئلهای که از یک زاویه دید یا پرسپکتیو (perspectives) کاملا منطقی به نظر برسد، ممکن است از زاویه دیدِ دیگر ماهیت خود را از دست دهد. گرچه برای این کار کمی زمان لازم است، اما همین زاویه دیدِ چندگانه در فیلم "فروشنده" نیز به محور اصلی فیلم بدل میشود. مسائل اجتماعی، یکی دیگر مباحث همیشگی فیلمهای فرهادی بوده که میتوان آن را به عنصر "زاویه دیدِ چندگانه" فیلمهایش اضافه کرد. برخی از این موارد در جامعه ایران حائز اهمیت بوده ولی نمیتوان آن را به دیگران تعمیم داد. در ادامه برخی از این مسائل اجتماعی را برای شما باز خواهیم کرد. خلق و اظهار "حقیقت:" زمانی که میگوییم زاویه دید چندگانه در فیلم وجود دارد، بنابراین میتوان در مورد تفسیر چندگانه پیرامون "حقیقت اصلی" نیز صحبت کرد. در جهان هستی، عباراتی وجود دارند که یا صحیح هستند و یا غلط. اما در جوامع بشری، همواره لایههای اجتماعی وجود دارند که با هم همپوشانی هم دارند؛ هر یک از این لایهها تابع اصول بوده و همه ما عادت کردهایم که هر مسئلهای را از زوایای مختلف بسنجیم. تنها شدن در یک جامعه بزرگتر موجب میشود تا افراد برای اجتناب از نزاعهای اخلاقی از انواع بهانهها استفاده کنند و یا اطلاعات شخصی خود را مخفی نگه دارند. از این رو، تصمیم میگیریم تا اطلاعات "ویرایش شده" را به دیگران ارائه دهیم تا همه چیز آرام پیش رود. ایرانیها، به ویژه، اغلب تمایل دارند به مخاطبشان چیزی را بگویند که آنها انتظار شنیدنش را دارند. این مسئله در دو فیلم درباره الی و جدایی نادر از سیمین مشهود است و در فیلم فروشنده نیز دوباره شاهد آن هستیم . اهمیت حریم خصوصی افراد: همه ما تفاوت بین فضای عمومی و فضای خصوصی را میدانیم که هر کدام تابع اصولی هستند. این مسئله در جامعه ایران بسیار حائز اهمیت است. اکثر ایرانیها نسبت به فضای خصوصی خود تقدس خاصی قائل هستند؛ فضایی که میتوانند در آن نسبتا آزاد و به دور از محدودیتهای اجتماعی عمل کنند. نقض حریم خصوصی افراد همچون توهینی آشکار و شخصی به افراد محسوب میشود. حفظ وجهه عمومی: ایرانیها به حریم خصوصی خود بسیار اهمیت میدهند، اما در حین حال دوست دارند در فضای عمومی نیز از احترام برخوردار باشند. این بدان معناست که افراد درگیر نوعی "فروشندگی" اجتماعی شوند تا از طریق وجهه عمومی خودشان را حفظ کنند و علاوه بر آن، از نظر اجتماعی طرد نشوند. انتقام: این مسئله بیشتر میان مردان رواج دارد و از دست دادن آبرو، مهمترین انگیزه آن محسوب میشود. این کار به منظور تحقیر و آزار شخص مهاجم صورت میگیرد تا او هم از ترسِ "از دست دادن آبرو" همانقدر رنج ببیند. بخشندگی: یک جایگزین برای پاسخ دادن به انتقام، بخشیدن شخص است که البته به ندرت دیده میشود. تمام ادیان عمل بخشندگی را ستایش کردهاند، اما تا چه اندازه ممکن است ما شاهد بخشندگی باشیم مگر آنکه شخص برای بخشش به دست پای دیگری بیفتد؟
داستان فروشنده در مورد اتفاقات پیرامون یک زوج جوان به نام عماد (با بازی شهاب حسینی) و رعنا (با بازی ترانه علیدوستی) است. در طول روز، عماد یک معلم ادبیات باشخصیت در مدرسه است. عصرها، هم عماد و هم ترانه در صحنه تئاتر به بازی مشغول میشوند. آنها در حال تمرین نمایش مشهور مرگ فروشنده (1949) نوشته آرتور میلر هستند. عماد در آن نمایش نقش کاراکتر نگونبخت "ویلی لومان" را بازی میکند و رعنا نیز نقش همسر ویلی یعنی "لیندا" را به عهده دارد. در فیلم، عماد و رعنا چندین صحنه نمایش را با هم اجرا میکنند. در طول این سکانسها، میتوانیم ببینیم که چگونه پرسونای دراماتیک عماد و رعنا برای تحقق دو هدف مخالف به کار گرفته میشوند:
- برای پنهان کردن خودِ واقعیِ آنها و نمایش چهرههای عمومیشان
- محافظت نصف و نیمه از خودشان برای اینکه بتوانند احساسات واقعیشان را ابراز کنند؛ گویی احساسات از زبان شخصی دیگر بیان میشوند.
---------------------------------------------- داستان فروشنده داستان روایی فیلم شامل چهار بخش میشود. 1. عماد و رعنا صحنه آغازین فیلم به شکلی ناراحت کننده از آپارتمان عماد و رعنا آغاز میشود: همه چیز در حال تکان خوردن است! چیزی که بیشتر شبیه زلزله بود، در واقع ناشی از فعالیت یک دستگاه ساخت و ساز در نزدیکی آپارتمان آنها است، اما در حاصل ماجرا تغییری ایجاد نمیشود. شرایط آپارتمان عماد و رعنا کاملا از حالت مطلوب خارج شده و آنها مجبور میشوند به جای دیگری نقل مکان کنند. تمام این اتفاقات به شکلی رئالیستی توسط فرهادی به نمایش درمیآید، زیرا او میخواهد بگوید این امکان وجود دارد که خانه آرام یک شخص ممکن است توسط اتفاقات بیرونی به ناگهان تخریب شود. فیلم فروشنده همچنین به فعالیت هنری عماد و رعنا نیز میپردازد: اجرای آنها در نمایش مرگ فروشنده. یکی از مشکلات چنین نمایشی، عبور از سانسورهای دستگاه مسئول است که همواره خواستار اصلاحات جدیدی هستند؛ این نکته به شکلی کوتاه در فیلم به نمایش درآمده است. یکی از همبازیهای آنها در تئاتر به نام بابک (با بازی بابک کریمی) به سرعت خانهای را برای عماد و رعنا پیدا میکند. پیدا کردن خانه در زمانی کوتاه در تهران امری بسیار دشوار است. مستاجر قبلی آن آپارتمان برخی از وسایل شخصیاش را در کمدی قفل شده قرار داده است که تا حدودی موجب رنجش رعنا میشود. عماد اما نسبت به وسایل خصوصی آن خانم احترام قائل بوده و تلاش میکند تا همسرش را آرام کند. 2. مزاحم وارد میشود رعنا یک روز که مانند همیشه منتظر عماد است، صدای زنگ در را میشنود. با فرض اینکه عماد است، او دکمه را زده و درب ورودی ساختمان باز میشود. او سپس برای دوش گرفتن به حمام میرود. مشخص نیست چه اتفاقی پس از آن رخ میدهد، اما میدانیم که مزاحم وارد آپارتمان شده و رعنا را مورد آزار و اذیت قرار داده است. کمی بعد متوجه میشویم که مستاجر قبلی آپارتمان یک روسپی بوده که مشتریان مرد به خانهاش سر میزدهاند. وقتی عماد در فاصلهای کوتاه پس از آن اتفاق به خانه برمیگردد، ردپای خونی را روی راهپلهها میبیند و سپس متوجه میشود که همسایهها رعنا را به بیمارستان منتقل کردهاند. رعنا به زودی از بیمارستان مرخص میشود، اما کاملا مشهود است که آن تهاجم او را شکننده کرده است. او تمایل ندارد تا در این مورد با عماد صحبت کند (در هر صورت، فرهادی از این نظر محدود بود). رعنا کاملا گیج و مبهوت است. گرچه عماد دلواپس است، اما نگرانی خودش نسبت به ضعفش در این مورد را به رنج رعنا ارجح میداند. عماد در کوتاه مدت از سکوت رعنا به تنگ میآید. 3. شکارِ مهاجم حالا تمرکز خط روایی داستان بر روی عماد میافتد. آنها قصد ندارند مسئله را به پلیس گزارش دهند، زیرا میدانند که مشکلات بیشتری گریبان آنها را خواهد گرفت. بنابراین عماد تلاش میکند تا خودش آن شخص مهاجم را پیدا کند. رعنا میگوید که نمیتواند آن اتفاق و حتی چهره فرد را به یاد آورد و به همین دلیل، عماد سرنخ زیادی در دست ندارد. تنها مدارک او مقداری پول، چند عدد کلید و یک گوشی موبایل است، زیرا شخص با عجله آن آپارتمان را ترک کرده بود. عماد تلاش میکند تا به کمک آن سرنخها، مهاجم را بیابد.
این بخش از فیلم کمی شکل "کارآگاه مانند" را به خود میگیرد. عماد به تدریج به سرنخهای جدیدی دست مییابد. هرچه او بیشتر به آن شخص نزدیک میشود، احساسش برای انتقام قویتر از قبل میشود. 4. مهاجم پیدا میشود پس از چندین اتفاق غیرمحتمل، عماد مهاجم رعنا را به دام میاندازد. او آن شخصی نیست که عماد در درجه اول به او شک داشت و در عوض، شخصی معمولی و آسیب پذیر است (که نقش او را فرید سجادی حسینی به خوبی بازی کرده است). در همین بخش از داستان، بیننده داستان انتقام را از زوایای مختلف و یا چندگانه مشاهده میکند. این بخش از داستان در واقع جذابترین و تکاندهندهترین بخش فیلم است. عماد واقعا نمیداند که چه میخواهد، اما از آنجایی که خودش تحقیر شده، دوست دارد آن فرد نیز حداکثر حقارت را متحمل شود. این همان بحث "منطق انتقام" است. اگر مردی با آبرویش بازی شود، دشمنش باید بیشتر از او همان رنج را متحمل شود. اتفاقات پایانی فیلم نیز ناراحت کننده است؛ شما باید در پایان به افکار عماد و رعنا و همچنین سرنوشت رابطهشان و حتی احتمال وجود بخشش تامل کنید. -------------------------- نقد فروشنده فروشنده از جهاتی با چهارشنبه سوری ، از فیلمهای پیشین فرهادی، شباهت دارد که این مسئله مایه تاسف است. درباره الی، جدایی نادر از سیمین و گذشته همگی درون مایه اجتماعی داشتند که البته پیچیدهتر و چندلایه تر نسبت به آن چیزی است که در فروشنده شاهدش هستیم. آنچه در این فیلم مشاهده میکنیم، در مورد مردی متین، قابل احترام و دارای ارزشهای مدنی است که به تدریج، و البته ناخواسته، از عرش به فرش میرسد. تماشای چنین داستانی دردناک است. فروشنده اصغر فرهادی چندین نقطه ضعف هم دارد. بابک در بخش نخست فیلم کاراکتری مهم جلوه میکند و بیننده از او اطلاعات مهمی را دریافت میکند، اما در بخش دوم فیلم دیگر خبری از بابک نمیشود که بیشتر به نظر میرسد سوراخ داستان باشد. علاوه بر آن، همگام با پیش رفتن فیلم، از اهمیت رعنا به نوعی کم میشود. فارغ از اینکه عماد او را به عنوان یک "کالای آسیب دیده" نگاه میکند یا خیر، چنین به نظر میرسد که عماد شریکی همدرد برای او نباشد. برخی منتقدان البته از نظر مایوس شدن عماد بر سر ماجرای رعنا با همدل هستند. اُوِن گلابرمن میگوید: «به نظر عماد خیلی در خودش فرو میرود و این مسئله از شدت درگیر شدن من با فیلم میکاهد. این امر جنبه دیگری از فیلم فروشنده است که شبیه فیلم چهارشنبه سوری است. مشکل دیگر، تکنیک دوربین روی دستِ فرهادی به خصوص در نیمه اولی فیلم است که به خاطر لرزان بودنش، کمی بیننده را اذیت میکند. به نظر میرسد که انگیزه کافی وجود نداشته و فیلمبردار فیلم کاملا راندوم در صحنه میچرخیده و تنها تلاش میکرده تا کادر اصلی را در قاب دوربینش حفظ کند. احتمالا این حرکات عصبی قصدش این است تا آشفتگی احساسی را در بیننده برانگیخته کند که البته در برخی شرایط قابل توجیه است، مثلا همان سکانسی که ساختمان در حال ریزش است. اما متاسفانه آن تکنیک در سکانسهای بسیار بیشتری به کار گرفته شده است.
حرکت دوربین در این فیلم اصلا قابل قیاس با افرادی مانند آنتونیونی و میزوگوچی نیست، زیرا سبک فیلمبرداری آنها باعث میشد تا بیننده بیشتر در جنبه روانی فیلم غرق شود. همچنین چند سکانس "کلوزآپ با قاب ثابت" در فیلم وجود دارد که باید با دوربین ساکن فیلمبرداری میشدند، اما در عوض با دوربین روی دست ضبط شدهاند. تمام این موارد باعث توجه غیرضروری بیننده به کار فیلمبرداری شده که باعث میشود بیننده کمتر درگیر مباحث روانیِ موجود در خط روایی فیلم شود. در فیلمهای پیشین فرهادی، ما شاهد تکنیک لرزان دوربین روی دست بودیم اما این مسئله در فیلم قبلی او "گذشته" بسیار کمتر به کار گرفته شد. آن فیلم از فیلمبرداری متفاوت به نام "محمود کلاری" بهره میبرد که در فیلم جدایی نیز با فرهادی همکاری کرد. اما فیلمبردار فروشنده "حسین جعفریان" بود که در دو فیلم چهارشنبه سوری و درباره الی با وی همکاری کرد. مشخص نیست که او در فیلم بعدیاش با چه کسی همکاری کند، اما امیدوارم هر کسی که باشد، استفاده از دوربین را به شکلی نرمتر در دستور کار خود قرار دهد. علیرغم تمام کاستیهای فروشنده، این فیلم ارزش دیدن را دارد ولی انتظار نداشته باشید که فروشنده میتواند رقیبی برای فیلم ارزشمندش "درباره الی" باشد. هر چه به پایان فیلم فروشنده نزدیک میشود، داستان منسجمتر میشود. همچنین بازیها نیز فوقالعاده است. استفاده فرهادی از واکنشهای بیکلام ترانه علیدوستی یکی دیگر از تکنیکهایی است که فرهادی همچون دو فیلم درباره الی و چهارشنبه سوری از آن استفاده کرده است. تمام این موارد به نمایش گرهگشاییِ تدریجی مردی در فیلم بازمیگردد که ما میتوانیم او را درک کنیم. در مدرسه، عماد یک معلم ادبیات است؛ شخصی الگو و دارای احترام که به نظر میرسد درست و غلط را از هم تشخیص دهد. در یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم، عماد با یکی از دانشآموزان خود در تاکسی نشسته و از طرف زنی حق به جانب که در کنارش نشسته، مورد توهین قرار میگیرد (تاکسیها در تهران معمولا کرایههای متفاوتی گرفته و افراد مختلف سوار یک تاکسی میشوند). سپس آن دانشآموز با لحنی عصبانی نسبت به رفتار زنندهی آن زن به معلم محترمش واکنش نشان میدهد. در آن لحظه، عماد به دانشآموزش میگوید که اشکالی ندارد و باید آن خانم را ببخشند - احتمالا آن خانم از اتفاقی که پیشتر در تاکسی رخ داده و نجابت او را لکه دار کرده، رنج برده است؛ آن پاسخ را "عمادی" داد که هنوز آبرویش لکه دار نشده بود و افسارش را از دست نداده بود. او در نهایت فروشنده (خودش) میشود که به چیزی که دارد میفروشد، باور ندارد.