ژاله صامتی
ژاله صامتی کنار همسر جوانش دیده شد | عکسی از همسر جوان ژاله صامتی
ژاله صامتی در کنار همسرش عکسی به اشتراک گذاشته که نظر کاربران را به خود جلب کرده .
ژاله صامتی در ۱۴ فروردین ۱۳۵۱ در تهران متولد شد. او یکی از داوران فصل سوم برنامهٔ عصر جدید است.. ژاله صامتی در رشتهٔ تئاتر از دانشکدهٔ هنر فارغالتحصیل شده و فعالیت هنری خود را با حضور در فیلم دت یعنی دختر، به کارگردانی ابوالفضل جلیلی، آغاز کرد و پس از آن در سال ۱۳۷۳ به عنوان بازیگر نقش اول فیلم «دشت ارغوانی» به کارگردانی نادر مقدس انتخاب شد. ژاله صامتی فعالیت حرفهای خود را با بازی در فیلمهای سینمایی «سایه به سایه»، «خفاش»، «آخرین نبرد»، «فرار مرگبار» و «مربای شیرین» پی گرفت. در ادامه عکسی از همسر ژاله صامتی را مشاهده می کنید:
وی همچنین در مجموعههای تلویزیونی متعددی از جمله «یحیی و گلابتون»، «سرزمین ملائک»، «هتل»، «فکر پلید»، «مجتمع مسکونی فرخ و فرج»، «آژانس دوستی»، «این زمینیها» و «زیرخاکی» حضور داشتهاست.
ژاله صامتی مدت هاست با آقای ایرج سنجری ازدواج کرد، این زوج صاحب دو فرزند دختر بنام یاس متولد دهه ۷۰ و نیاز متولد دهه ۸۰ می باشند .
ایرج سنجری تحصیلکرده رشته کارگردانی از کاندا می باشد که پیش از انقلاب عضو گروه تئاتر هنری ملی بود و تجربه بازی در چند سریال قبل انقلابی را هم دارد .ایشان بعدا وارد هنر دوبله شد و چندسالیست دوباره با همسرش در تئاتر حضور دارد.
ژاله صامتی: من عاشق دخترهایم هستم و وقتی با هم هستیم حسابی بهمان خوش میگذرد. در واقع ما یک اکیپ زنانه هستیم. (میخندد) سه زن از سه نسل متفاوت ولی با مشترکات بسیار زیاد. من دهه پنجاهی هستم و دختر بزرگم، یاس دهه هفتادی و دختر کوچکم، نیاز دهه هشتادی است. الان روند زندگی به حدی سرعت گرفته است که دو نفر با فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم میتوان از دو نسل مجزا دانست.
یاس: من احساس میکنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنیام با خواهرم باعث نمیشود با او احساس صمیمت نکنم. البته به هرحال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمت و احساس دوستانهمان خللی ایجاد کند. نیاز خیلی از حرفهایش را به من میزند و من هم همیشه از همصحبتی با خواهرم لذت میبرم.
نیاز: من هم احساس دوستی با مامانم و یاس دارم. همیشه از اتفاقاتی که در مدرسه پیش بیاید با خواهرم صحبت میکنم. در کل حرفهایم را بیشتر به مامان و یاس میگویم.
دنیای مادر بودن
ژاله صامتی: اگر یک بازیگر دنیای مادر بودن را تجربه کند به او در ایفای نقش یک مادر خیلی کمک خواهد کرد. مابازیگران بسیاری داشتهایم که نقش مادر را داشته اند و خوب هم بازی کردهاند اما اگر تجربه مادر بودن در دنیای حقیقی را داشته باشند حسی که روی صحنه یا جلوی دوربین ظاهر میشود هم حقیقی خواهد بود. خود مادر بودن خارج از هر شغل و هر حیطهای به نظرم از موهبتهای بزرگی است که خداوند به یک زن بخشیده. این حس آنقدر شیرین و خوشایند است که با هیچ چیز دیگری نمیتوانم مقایسهاش کنم.
همه دوستداشتنیهای من
یاس: هفده سال دارم و در رشته طراحی لباس درس میخوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلیام هستند. به موسیقی هم خیلی علاقه دارم و تار و کمانچه مینوازم. پدر و مادرم از شش سالگی من را به کلاسهای موسیقی فرستادند و خیلی تشویقم کردند که حتما نواختن ساز را یاد بگیرم. در دبیرستان هم وارد رشته موسیقی شدم اما احساس کردم این رشته را میتوانم خارج از محیط مدرسه هم یاد بگیرم به همین خاطر از هنرستان موسیقی خارج شدم و وارد هنرستان طراحی و دوخت شدم.
ژاله صامتی: لباسهایی را که پوشیدهام دخترم طراحی کرده است.
یاس: طراحی لباس در سینما و تئاتر را دوست دارم؛ همچنین خیلی دوست دارم طراحی لباس بازیگران برای مراسم مختلف را انجام دهم. فعلا این کار را برای مامان انجام دادهام. اکثر لباسهایم را هم خودم میدوزم چون خیاطی از واحدهای درسیام محسوب میشود و یاد گرفتهام. داشتن مزون هم برایم جذاب است.
ژاله صامتی: سلیقهمان در لباس به هم خیلی نزدیک است و لباسهایی را که یاس برایم طراحی میکند دوست دارم.
یاس برایم مثل عروسک بود
ژاله صامتی: فاصله سنی من با یاس بیست و شش سال است و این فاصله سنی نسبتا کم باعث شد در ابتدا مادر شدن برایم شکل خاله بازی باشد. (میخندد) به خصوص اینکه فانتزیهای بامزهای از مادر شدن در ذهن داشتم و یاس برایم هم حکم بچه را داشت و هم مانند عروسک و اسباب بازیام بود. (میخندد) داشتن یاس برایم تجربهای هیجانانگیز بود که تا مدتها وقتی او را تر و خشک میکردم و شیر میدادم با خود میگفتم « یعنی این بچه منه؟» و باورم نمیشد که صاحب یک دختر کوچولو شدهام.
خاطره شیرین من
ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم همه خانمهای آن بخش چون همان روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (میخندد) ولی من که ۴۸ ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در میآوردم و نگاهش میکردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش میگرفتم و دوباره روی تختش میگذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمیدانم چرا دختر من نمیخوابد در حالی که همه بچهها خواب هستند. پرستار هم گفت «خب مادرها هم همه خواب هستند شما چرا نمیخوابید؟» من هم جواب دادم «آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمیبره» و پرستار جواب داد« حتما بچه ات هم خیلی خوشحاله نگران نباش.» (می خندد)
یادم هست بعضی از خانمها نوزادشان را به پرستارها تحویل داده بودند اما من از آنجایی که اعتماد به نفسم در همه چیز خیلی بالاست گفتم خودم میخواهم از دخترم نگهداری کنم. (می خندد) بعد از اینکه چندین بار یاس را از روی تخت برداشتم و دوباره به جایش برگرداندم در نهایت او را کنار خودم خواباندم. دخترم ۹ماه با من و در وجود من بود و وقتی او را به خودم نزدیک کردم احساس آرامش کردم و بالاخره توانستم بخوابم.
مادر و دختر فروردینی
ژاله صامتی: من و یاس چون متولد ماه فروردین هستیم عواطفی شبیه به هم داریم. ما اینطور نیستیم که محبت مان را در کلام بروز دهیم. اما نیاز برعکس ماست و محبت کلامی دارد و خیلی به من میچسبد. (میخندد) من کلا خیلی اهل چلاندن بچهها نیستم و زیاد بغلشان نمیکنم؛ به همین خاطر هم همه بچهها ارتباط خیلی خوبی با من دارند چون از اینکه مرتب کسی بغلشان کند و ماچشان کند خوششان نمیآید. در مورد بچههای خودم هم این طور بودم.
اتفاقا خواهرهایم میگفتند چطور میتوانی بچههایت را محکم بغل نکنی و نچلانی و من هم میگفتم من از تماشایشان بیشتر لذت میبرم و کیف میکنم. البته نیاز اخلاقش با یاس فرق دارد و دوست دارد در آغوش من باشد. اتفاقا روزی هم که به دنیا آمده بود بخش را با جیغ و هوار روی سرش گذاشته بود. (میخندد) و به محض اینکه برای شیر دادن به آغوش من دادند آرام شد. خلاصه کل روز در آغوش من بود و تا از من جدا میشد جیغ میکشید و گریه میکرد.
از خوشحالی جیغ زدم
ژاله صامتی: وقتی نیاز را باردار بودم باز دوست داشتم فرزندم دختر باشد و وقتی در ماه چهارم بارداریام فهمیدم بچه دختر است از خوشحالی با یاس جیغ میکشیدیم. (میخندد)
یاس: روزی که نیاز به دنیا آمد من خانه مادربزرگم بودم و وقتی خالهام خبر تولد خواهرم را داد از خوشحالی کل خانه را دویدم و جیغ کشیدم. (میخندد) وقتی هم در بیمارستان نیاز را دیدم خیلی ذوق کردم و اصلا باورم نمیشد خواهردار شدهام. روزهای اول که کوچک بود بغلش میکردم و با او خاله بازی میکردم. نیاز نوزاد خیلی زیبایی بود.
ژاله صامتی: نیاز نوزادی گرد و قلمبه بود با چشمهای آبی درشت که دل همه را میبرد. البته الان رنگ چشمهایش طوسی شده.
ژاله صامتی: نام یاس را من انتخاب کردم. همه از تک سیلابی بودن این اسم تعجب کرده بودند و فکر میکردند تلفظش سخت است اما خیلی زود عادت کردند. نام نیاز را اما خواهرش انتخاب کرد. کلی اسم انتخاب کرده بودیم و کاندیدا داشتیم اما یک بار که داشتم خاطرهای را برای یاس تعریف میکردم نام نیاز را بردم و به یاس گفتم: « راستی نیاز هم اسم دختر است» و یاس هم سریع گفت همین اسم را روی خواهرم میگذاریم.
اهل تئاتر دیدن هستیم
ژاله صامتی: ما با هم به سینما، کنسرت و تئاتر میرویم. تماشای تئاتر از برنامههای همیشگیمان است و ماهی حداقل سه، چهار بار به دیدن تئاتر میرویم. بچههای من از نوزادی به تئاترشهر رفتهاند. وقتی یاس کوچک بود با خودم به محل تمرین میبردم و در محل کوچکی با اسباببازیهایش آرام بازی میکرد. هر دو عاشق تئاترشهر هستند چون در این محیط بزرگ شده و بازی کردهاند و کلی خاطره دارند.
یاس: وقتی هنوز نیاز به دنیا نیامده بود تنها گوشهای بازی میکردم اما با تولد نیاز همبازی پیدا کردم و با هم در کنار گروه تئاتر آرام بازی میکردیم و خیلی بهمان خوش میگذشت.
نیاز: هنوز هم با مامان زیاد به تماشای تئاتر میرویم. رفتن به کافه هم از برنامههای تفریحیمان است.
ژاله صامتی: بچهها کافه را خیلی دوست دارند و کافه زیاد میرویم. حُسن داشتن دختر این است که میتوانم با آنها ورزشهای مشترک داشته باشم. با دخترهایم زیاد استخر میرویم. برنامه پیادهروی با نیاز هم همیشه برقرار است. چون هر دو تپل هستیم و پیادهروی مشترکمان هم زیاد است.