تجاوز خونین به دختر تهرانی در آسانسور شهرک نفت + عکس
مرد تهرانی که دختر جوان را در آسانسور مورد آزار و اذیت قرار داده بود، وی اول دختر را کشت و سپس کار کثیف خود را انجام داد.
رکنا در شهریور 98 نوشت: این متهم می گوید: می خواستم در منفی ۳ ساختمان به او تجاوز کنم اما وقتی او به تصمیم من پی برد، داد و بیداد کرد که من سرش را به میله آسانسور کوبیدم و بیهوش شد.
مرد تهرانی که دختر جوان را در آسانسور مورد آزار و اذیت قرار داده بود، وی اول دختر را کشت و سپس کار کثیف خود را انجام داد.
زنی جوان با پلیس ۱۱۰ تهران بزرگ تماس گرفت و گفت جنازهای در برج…. شهرک نفت رها شده است. سپس افسران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض به سرعت دست به کار شدند و به برج موردن نظر رفتند. آنان با دیدن جسد دختری که سر و صورتش زخمی بود ماجرا را با کشیک وقت دادسرای ناحیه ۲۷ در میان گذاشتند.
کارآگاهان در نخستین گام به بررسی دقیق فیلم دوربینهای مداربسته برج پرداختند و مشخص شد شقایق دختر نگون بخت، ساعت ۱۱ و ۲۰ دقیقه همان روز به همراه مرد ۳۰ سالهای وارد آن جا شده بود. با افشای این موضوع، ساکنان برج نیز فیلم دوربینهای مداربسته را دیدند و «رضا- ح» را شناسایی کردند.
این مرد ۳۰ ساله چندی پیش در برج، سرایداری میکرد، اما فعالیتش، تداوم نداشت. پلیس در ادامه تحقیق میدانی پی برد «رضا» در یک فروشگاه موادغذایی در دره «فرحزاد» کارگری میکند و شبها، نگهبان یک فروشگاه دیگر در «مجیدیه» است.
نقشه تجاوز در زیرزمین را داشتم
با شناسایی محل کار متهم فراری و کنترل نامحسوس، سرانجام وی در «مجیدیه» ردیابی و دستگیر شد. «رضا» که در بازجویی مقدماتی، خود را بی گناه میخواند با دیدن فیلم دوربین مداربسته برج، اعتراف تلخی کرد و گفت که یک دختر تنها برای پرسیدن آدرس شرکت کاریابی به سوپرمارکتی که در آن کار میکردم آمد. شرکت کاریابی، روبه روی سوپرمارکت بود و آدرس را به او دادم. چند دقیقه بعد همان دختر خوش برخورد از شرکت خارج شد و دوباره به سوپرمارکت آمد.
متهم در ادامه بازجویی گفت: دختر تنها از بیکاری گلایه میکرد که به یاد یکی از بستگانم افتادم که به دنبال خدمتکار بود. به آن دختر، پیشنهاد کار در یکی از برجهای شهرک نفت را دادم و با هم به راه افتادیم. در برج، موضوع را به فامیلم گفتم، اما جواب مثبت نداد.
رضا ادامه داد: به همراه آن دختر، سوار آسانسور شده بودیم که ناگهان اسیر وسوسه شیطانی شدم و به جای آنکه دکمه همکف را بزنم، منفی سه را فشردم. دختر بدبخت که از نقشه من باخبر شده بود داد و بیداد کرد و درگیر شدیم. من سر او را محکم به بدنه آسانسور زدم که بیهوش شد و روی زمین افتاد. در حالی که به شدت ترسیده بودم چند ضربه دیگر به سر او زدم. پس از اطمینان از مرگش به سرعت فرار کردم، اما …
زود وصلش کرد به شیطان عوضی
نکبت
این سک کثیف باید اعدام بشه
آخه برادری کجا رفته
برای کاریابی اومده بود
دیگه به کی میشه اعتماد کرد