شمانیوز
شما نیوز

12 ساله بودم که عاشق پسر دایی ام شدم و..! / همسایه ها نجاتم دادند!

12 ساله بودم که عاشق پسر دایی ام شدم و..! / همسایه ها نجاتم دادند!

بیشتر از یک ماه از آن حادثه تلخ و دلخراش نگذشته که روزگارم به هم ریخته است اکنون نمی دانم با این شرایط چگونه زندگی خود و فرزندانم را تامین کنم؟

به گزارش شما نیوز ، بیشتر از یک ماه از آن حادثه تلخ و دلخراش نگذشته که روزگارم به هم ریخته است اکنون نمی دانم با این شرایط چگونه زندگی خود و فرزندانم را تامین کنم؟ از این که دست نیاز پیش دیگران دراز کنم خجالت می کشم چرا که تاکنون آبرومندانه و با قناعت زندگی کرده ام حالا تقدیر من این گونه رقم خورده است که ماموران شرکت های گاز و برق وقتی برای قطع کردن کنتور به دلیل بدهی به منزل ما آمدند همسایگان دخالت کردند و ماجرای مرگ همسرم را برای آن ها توضیح دادند و ...

زن 31 ساله درحالی که بیان می کرد برای شکایت از صاحبکار همسرم نیاز به گزارش کلانتری دارم درباره ماجرای تلخ زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: کودک خردسالی بودم که مادرم را از دست دادم و پدرم سرپرستی چهار فرزندش را به دو تن از دایی هایم سپرد. این گونه بود که من و یکی از برادرانم نزد دایی بزرگ تر و خواهر و برادر دیگرم نزد دایی کوچک ترم به زندگی ادامه دادیم.

پدرم نیز که برای کارکردن به تهران مهاجرت کرده بود هزینه های نگهداری ما را پرداخت می کرد. تا این که در 12 سالگی متوجه علاقه پسردایی ام شدم و من هم به او دل باختم. چهار سال بعد وقتی پسر دایی ام ماجرای علاقه اش به من را با خانواده اش در میان گذاشت آن ها به شدت مخالفت کردند چرا که معتقد بودند ما در زیر یک سقف مانند خواهر و برادر زندگی کرده ایم و نمی توانیم با یکدیگر ازدواج کنیم اما با اصرارهای همسرم ما به عقد یکدیگر درآمدیم و صاحب پسر و دختر زیبایی شدیم.

چند سال بعد پسرم به بیماری شدید ریوی دچار شد و پزشکان مجبور شدند بخشی از ریه او را بردارند. این بود که ما برای درمان پسرم از حدود دو سال قبل از شیروان به مشهد مهاجرت کردیم. همسرم نماکار ساختمان بود و در مشهد نیز کارش رونق گرفت. حدود یک ماه قبل برای سنگ کاری یک ساختمان از سوی کارفرما دعوت شد در این میان لوله گاز اضافه ای که از پنجره ساختمان بیرون آمده بود به دلیل سهل انگاری دیگران به شبکه برق متصل شده بود که وقتی همسرم قصد داشت لوله را بردارد ناگهان دچار برق گرفتگی شدیدی شد.

در همین لحظه فرد دیگری قصد داشت لوله را از او جدا کند که او نیز دچار برق گرفتگی شد و همچنان در بیمارستان بستری است اما همسرم بعد از آن که یک هفته در کما بود اواخر آبان به دلیل عوارض ناشی از برق گرفتگی جان سپرد. من با قرض گرفتن از اقوام میلیون ها تومان هزینه بیمارستان را پرداخت کردم چرا که همسرم بیمه نبود و کارفرما نیز او را بیمه نکرده بود. بعد از آن خودروی مدل پایینش را فروختیم تا هزینه های کفن و دفنش را پرداخت کنیم این درحالی است که کارفرما حتی یک بار هم برای دلجویی از ما نیامد با وجود این سعی کردم دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنم اما وقتی ماموران شرکت های گاز و برق برای قطع کردن کنتورمان آمدند دیگر از خجالت فقط سرم را پایین انداختم تا این که همسایگان با ماموران صحبت کردند و آن ها فعلا از قطع کردن گاز و برق منزل منصرف شدند حالا آمده ام از کارفرما شکایت کنم تا شاید ...

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۳ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

  • اخبار داغ
  • پربحث‌ترین ها
  • اخبار روز
  • پربیننده ترین
تبلیغات متنی