راز تلخ دوچرخه دزد 14 ساله!

به گزارش شما نیوز ، در کانون اصلاح و تربیت حالم خوب بود. به ما رسیدگی می‌کردند و از نظر خورد و خوراک خیلی خوب بود اما وقتی یاد خانواده‌ام می‌افتادم، غصه می‌خوردم.

مدتی آنجا بودم تا اینکه آزاد شدم و به خانه برگشتم. دل توی دلم نبود و برای دیدن دو برادر و دو خواهرم، که همه دنیای من هستند، لحظه‌شماری می‌کردم. با خوش‌حالی به خانه رفتم ولی با دیدن خانواده‌ام، دوباره همه غم‌های دنیا روی سینه‌ام نشست.

چند ساعتی فکرم درگیر بود. نمی‌دانستم چطور می‌توانم کمک‌خرج خانه باشم. برای همین، دست ‌به‌ کار خلاف زدم. ‌مأموران کلانتری جهاد مشهد مرا دستگیر کردند.

پدرم تا چند سال قبل شغل خوبی داشت. او معمار ساختمان بود و هزینه‌های زندگی‌مان را جور می‌کرد اما دوستش او را معتاد کرد. از وقتی تریاکی شد، وضعمان به هم ریخت. بعد از مدتی، برادر بزرگم هم معتاد شد. او هم الآن در کانون اصلاح و تربیت است و بیچاره مادرم در خانه‌های مردم کلفتی می‌کند تا خرج کرایه‌خانه را دربیاورد و زندگی‌مان را بچرخاند.

من چهارده‌ساله‌ام و معتاد نیستم. دوچرخه می‌دزدیدم و به یک نفر از دوستان پدرم می‌دادم و پولی می‌گرفتم. در هفته قبل، چهار‌تا دوچرخه از پارکینگ خانه‌هایی که درشان باز بود دزدیده‌ام.

من پدرم را خیلی دوست دارم و برایش احترام زیادی قائل هستم اما وقتی نگاهش می‌کنم که پای منقل چرت می‌زند و خمار است، قلبم درد می‌گیرد. چرا آدم باید سر خودش چنین بلایی بیاورد؟ چند وقت قبل، برای خواهرم خواستگاری پیدا شد. آن‌ها وقتی پدرم را دیدند، رفتند و دیگر نیامدند. با اشتباه پدرم، هم خودش بدبخت شد‌، هم برادرم که الآن شانزده‌ساله است تریاکی شد و هم من و خواهران و مادرم عذاب می‌کشیم.

از خدا می‌خواهم هیچ پدری مثل پدر من گرفتار نشود و خانواده‌اش را بدبخت نکند. به قول مادرم، مرده‌شور دوست پدرم را ببر‌د که همه سختی‌ها و بدبختی و فقر ما از او و این دود لعنتی است.

رکنا

این اخبار را از دست ندهید:

ارتباط شیطانی یک زن با 20 روح / آرزو دارم از ارواح باردار شوم + عکس

حمله پسر 20 ساله ساعت 11 شب در کوچه خلوت به پسر 12 ساله + عکس

وقتی خوابیده بودم مجتبی با قصد پلیدش به سراغم آمد / او به حریم خصوصی ام وارد شد و..! + عکس

این مرد شیاد را شناسایی و هر چه سریعتر به پلیس اطلاع دهید! + عکس