شمانیوز
شما نیوز

عکس:چهار چهره چشمگیر ماه رمضان امسال تلویزیون

شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز):در اغلب بررسی هایی که با موضوع نحوه مواجهه بینندگان با تلویزیون صورت می گیرد، این نکته نمود بارزتری دارد که بسیاری از مردم همزمان با تماشای این رسانه به کارهای جنبی دیگری از قبیل صحبت کردن با یکدیگر یا تلفن، روزنامه خواندن، بازی و... نیز مشغول می شوند.

به گزارش خبرنگار شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز)، یكی از همین بررسی ها در دهه 90 نشان داد دست كم 65 درصد مردم آمریكا چنین رفتاری دارند. اثبات و انتشار چنین نتایجی اگر برای دست اندركاران كسب آنها «آب» نداشته باشد، اما برای برخی از برنامه سازان وطنی حتماً «نان» دارد؛ چرا كه با تأسی و استناد به این تحقیقات خود را مجاب می كنند كه یك برنامه موفق تلویزیونی اصولاً اگر در لحظاتی تبدیل به یك اثر بنجل هم شود، اشكالی ندارد! استدلالشان هم این است در دقایق مرده به مخاطب خود فرصت می دهند به كارهای عقب افتاده اش هم برسد، یا قضای حاجت كند و هزار و یك كار دیگر! غافل از اینكه این «لحظات» مرده و كسل كننده در سایه این طور توجیه كردن ها آرام آرام به «ساعات» تبدیل می شوند تا جایی كه سازندگانشان نیز تن به تماشای آنها نمی دهند، چه برسد به مردم. به هر حال...

عکس : چهار چهره چشمگیر ماه رمضان امسال تلویزیون

این مقدمه كوتاه را گفتم تا برسم به اینجا كه در غلبه حكومت چنین تفكری وقتی مواردی خلاف آنها پیدا می شوند، شعور مخاطب را تا حد زیادی محترم می شمارند و به مهم ترین وجه تلویزیون یعنی سرگرم سازی در وهله اول و سپس فرهنگ سازی می پردازند، باید به آنان دست مریزاد گفت. در این نوشته چهار نفر از مهمترین چهره های ماه رمضان امسال تلویزیون را انتخاب كردم تا درباره حضور اخیرشان بنویسم؛ هومن برق نورد، جواد رضویان، مهدی سلطانی و احسان علیخانی. از این میان ماجرای رضویان به كلی با سه نفر دیگر تفاوت دارد، ولی ناگزیر نام او بین سه تن دیگر گنجانده شد تا یادمان بماند «اهمیت» صرفاً نباید برای استمرار درخشان توفیق هنرمندان معنی شود، بلكه گاهی افول یك ستاره هم برای جلوگیری از تكرار حوادث مشابه، باید مهم جلوه كند و شاید آسیب شناسی شود.

هومن برق نورد برای «دودكش»

بازیگری كه تعداد بازی های تلویزیونی اش هنوز به تعداد انگشتان یك دست هم نرسیده، بعد از دو دهه فعالیت تئاتری امروز به بازیگری شش دانگ در تلویزیون بدل شده است. او پس از دو نقش جدی در سریال های متوسط به بالا، اما فراموش شدنی «بیداری» و «فاكتور هشت» خوش شانس بود كه حسن فتحی به جای امیر جعفری، او را برای «اشك ها و لبخند ها» انتخاب كرد و او هم جواب اعتماد آقای كارگردان را با حرفه ای گری داد. این اقبال همانطور كه خودش هم بر آن اذعان دارد (در عرصه بازیگری خیلی خوش شانس بودم)، با «ساختمان پزشكان» به اوج رسید و شاكله یك كمدین تمام عیار را از او ساخت. بازیگری كه ابایی ندارد ناگهان بعد از سه سریال كمدی، یعنی «ساختمان پزشكان»، «چك برگشتی» و «دزد و پلیس» ناگهان سر از یك نقش جدی دیگر در «زمانه» در بیاورد و خیلی هم قابل باور ظاهر شود. اتفاقاً از این حیث می توان او را به امیر جعفری شبیه دانست. جالب آنكه برق نورد با گریم وكیل سریال آخر فتحی، همزمان در طنز «دودكش» هم جلوی دوربین می رود و یك تنه نبض قصه را در دست می گیرد. پیش از پخش سریال محمدحسین لطیفی، اتهام دست اندازی به تجربه امتحان پس داده زوج برق نورد و بهنام تشكر حسابی روی دوش «دودكش» سنگینی می كرد. با این حال پس از تماشای اثر نیاز به رفع اتهام حس می شد. اینجا برخلاف «ساختمان پزشكان» و «دزد و پلیس»، برق نورد در قالب شخصیت فیروز، در عین سادگی و خلوص، ابعاد عاقلانه تر را در قیاس با تشكر در نقش نصرت صاحب است. حضور این زوج در «دودكش» با همین تمهید كوچك، فرمول قدیمی كمدی ها را باز هم به كار بست. همانطور كه از میان استن لورل و اولیور هاردی، كاراكتر چاق تر همیشه تا حدی معقول یا بهتر بگویم كمتر احمق جلوه می كرد یا بین دین مارتین و جری لوئیس، اولی آدم حسابی تر نشان می داد یا از میان بولك و لولك، پسرك قد بلند مغزش آكبند نبود تا از دل این تضاد، كمدی سر بیرون بیاورد. این بار هم تقریباً همه منتظر بودند تا تشكر در قامت ماندگار دكتر نیما افشار، بی اخلاقی ها و گندكاری های برادر بد سابقه اش ناصر ـ برق نورد را جبران كند، اما همگی رو دست خوردیم. در واقع طی طی یك جا به جایی، پیش بینی ها غلط از آب درآمد و آشنایی زدایی شد.

برق نورد با صراحت در دودكش بازی به شدت پر آب و تاب و بیرونی تری دارد. او با كمك همین شلوغ كاری، هم در راستای كلیشه شكنی در بستر این جا به جایی حركت می كند و هم با بهره گیری از فضایی كه فیلمنامه چهارچوب دار برزو نیك نژاد در اختیارش قرار داده، دیگر بازیگران ـ كاراكترها را زیر سایه شخصیت بزرگ خانواده و سرپرست وار فیروز ـ هومن برق نورد نگه می دارد. البته برق نورد بازی خوری یا دوربین دزدی نكرده و این شكل تعبیر با هیچ سنجاقی به كارنامه او نمی چسبد، اما اتخاذ شیوه مذكور، ناخواسته كار همبازیانش و چه بسا سازندگان را نیز دشوار كرده است. توجه كنید به تلاش فراوانی كه سیما تیرانداز و به ویژه تشكر در سكانس های مشترك با برق نورد دارند تا مبادا زیر حضور پررنگ او محو شوند. همین طور در نظر بیاورید خیلی سكانس های سریال كه فیروز در قصه غایب است و خلاء ناشی از این غیبت، برای ضرباهنگ مشكل ساز می شود. شیرینی كودكانه فیروز، در عین جثه درشت بازیگرش به زیركی با رفتارهای مطلوب ایرانی چون خانواده دوستی، مردم داری، در نظر داشتن مفاهیمی مانند حلال و حرام، غرور مردانه ـ كه روی مهم بودن آن برای او در تمسخر استفاده از اصطلاح مرد بودن توسط نصرت به خوبی تأكید می شود ـ و... عجین شده است. همین نكته در كنار اهن و تلپ و توپیدن های دائمی اش به نصرت یا برادرش بهروز (امیر حسین رستمی) از او چهره ای بامزه برای مخاطب ساخته است. ضمن آنكه تضادهای فكر شده رفتاری او نیز رشته های هرگونه ارتباط با مرزبندی های مكرر آدم خوب و آدم بد را گسسته است.

برق نورد در یكی از گفت و گوهایش گفته زیاد اهل فیلم دیدن یا كتاب خواندن نیست؛ با این وجود بیراه نیست او را بازیگری غریزی بدانیم تا مقید به تكنیك، اما هر چه كه هست، او را به چهره ای دوست داشتنی حتی در نقش های منفی بدل كرده است. مردی كه در چند هفته اخیر به «آمپاس»هایش كاملاً عادت كرده ایم و كلافه شدن او از «قمپز» در كردن، «لغز» خواندن، «مغلطه» كردن و «ان قلت» آوردن اطرافیان را به خوبی درك می كنیم! او به این زودی ها تمام نمی شود. فقط حیف كه زمان پخش «دودكش» در لبنان سر كار بود و نتوانست طعم خوش بازتاب های مثبت كارش را از نزدیك در وطن بچشد.

مهدی سلطانی برای «مادرانه»

اندام ورزشكاری به ضمیمه یك گوش شكسته كه به ما یادآوری می كند احتمالاً با یك كشتی گیر طرف هستیم، چشم هایی سبز با آن نگاه نافذ و صدایی كلفت و مردانه همه و همه از مهدی سلطانی در وهله اول تصویری خشن و چه بسا یكه بزن به ذهن متبادر می كند. با این اوصاف اما او كاریزمایی نهفته و مرموز دارد. خاصیتی كه موجب شده در نقش های منفی یا ضد قهرمان از جمله جمیل در سریال «دیوار» یا اردلان تمجید «مادرانه» نیز به طرز عجیبی سمپاتیك تلقی شود. سلطانی اما ورای لایه غلط انداز خشن ظاهری اش، یك بازیگر تحصیلكرده است و پس از سال ها كار تئاتر، تلویزیون او را به شهرت رساند. او را هم مانند برق نورد می توان كشف حسن فتحی لقب داد. این دانش آموخته بازیگری از دانشكده های هنرهای زیبا و سینما و تئاتر دانشگاه هنر و دكترای تئاتر از دانشگاه آوینیون فرانسه، اگرچه در سال 74 با سریال «كارآگاه» حسن هدایت و چند نقش كوچك دیگر تلویزیون را تجربه كرد، اما 15 سال منتظر ماند تا فتحی نقش حاج بهزاد «در مسیر زاینده رود» را به او بخشید تا این مدیوم فراگیر او را به شهرت لازم برساند. اگر كارنامه محدود سینمایی و تلویزیونی سلطانی را بسنجیم، در می یابیم در واقع این حاج بهزاد، جمیل و اردلان بودند كه سكوی پرتاب او شدند.

سلطانی را باید نسل جدیدی از بازیگران تلویزیونی در ایران قلمداد كرد كه چندان از پارامترهای مألوف یك ستاره برخوردار نیستند، اما با چنان تسلطی صحنه را در اختیار می گیرند كه نمی توان نادیده شان گرفت. سلطانی همان طور كه دیالوگ ها را مال خود می كند، بازی در سكوت هوشمندانه ای نیز دارد. در نماهای دو نفره ای كه شاهد بازی او با یك بازیگر دیگر هستیم، لحظاتی كه نوبت ساكت بودن او و صحبت كردن طرف مقابل است، سلطانی نه اكت نادرست دارد و نه حكم چوب خشك را پیدا می كند. او یا با حالت نگاهش دوربین را به سمت خود می كشد یا با شكل خاصی از گرداندن سر یا حركات دست، حس درونی شخصیت را در قبال حال و هوای جاری در پلان پدیدار می كند. خیلی از سكانس های «مادرانه» مدیون این شیوه از نقش آفرینی اوست. برای تشریح بهتر جنس بازی سلطانی باید اشاره ای هم به ویژگی های فیلمنامه های سعید نعمت ا... داشت. فیلمنامه هایی كه خاطر سینما دوستان را به سمت قلم مسعود كیمیایی می برد. در دنیای نوشته های نعمت ا... از اثر درخشانی چون «زیر هشت» در اشل پایین تر آن «دیوار» و یا همین «مادرانه» - كه برای نویسنده ای چون او هنوز اثری متوسط محسوب می شود- ، كنش و واكنش ها، مناسبات و لحن و ادبیات پرسوناژها بسیار به متون حماسی تنه می زند. گویی كاراكترها در رزمگاه زندگی و رویارویی هایی ناگزیر یا خودخواسته، باید با بیانی شعرگونه آنقدر مناظره كنند تا بخشی از روایت كامل شود و قصه جلو رود. ضمن آنكه به سبك این آثار در نمونه های ادبی كهن فارسی چون شاهنامه، تراژدی های بزرگ و كوچكی نیز خلق می شوند و احساسات، آرزوها و درونیات تماشاگر را به چالش می كشند. نعمت ا... در این سبك متمایزش، هر چند گهگاه و شاید نامحسوس از ریل خارج می شود یا خارج می خواند، اما كلیت فیلمنامه اش هنوز یكدستی دارد. جهان فیلمنامه های او و طرز جمله بندی آدم هایش با هنرمندی به واقعیت زندگی ایرانی پیوند زده شده و ابهام آمیز نیست. مخاطب ایرانی شاید شبیه آدم های قصه او صحبت نكند، اما با آن غریبی هم نمی كند و پس نمی زند. به مهدی سلطانی برمی گردم. در مادرانه به سبب حضور مداوم اردلان، این بازیگر چه بسا كاركرد خطیری به نسبت سایرین هم دارد. او در هجوم انبوهی از اتفاقات سناریو، باید از هر فرصتی نیز برای آشكار كردن وجوه شخصیتش به تماشاگر به جهت همدلی و درك شرایط او بهره بگیرد. مهمتر آنكه عملكرد او باید جوری باشد تا بیننده را باور كند و برایش دل بسوزاند. از سویی اردلان، با وجود آنكه از زمان حضور ما در جمع خانواده اش هیچ عملكرد غیر قانونی نداشته و حتی در صدد جبران مافات است، اما به قول خودش «گذاشته اش ولش نمی كند». این «گذشته» مانع بزرگی سد راه تطهیر اردلان است و در نتیجه به نوعی به ضدقهرمان نگه داشتن او كمك می كند. حال آنكه او قهرمان اصلی است و تماشاگر محكوم است تا برای لذت بردن از سریال خود را به او بسپارد و به این آدم اعتماد كند. اردلان اگر چه از سوی همسر سابقش رعنا (لعیا زنگنه) یك «قلدر» خوانده می شود و رفتارش هم این طور می نماید، اما در اصل هر جا نیاز به قلدری حس شده، ملایمت به خرج می دهد یا عقلانی عمل می كند. چه وقتی از سوی برادر مریم سیلی می خورد و چه زمانی كه دخترش رها مدام او را تحقیر می كند. این روش در تلفیق با تحكم ها و برخوردهای جسارت آمیز اردلان، هنرمندانه از صافی نگاه سلطانی گذشته و به وزن او در داستان افزوده است. ساموئل فولر كارگردان فقید آمریكایی معتقد بود «هنرپیشه قادر است صحنه ای را بسازد یا از بین ببرد» حالا می خواهد فیلمنامه منسجمی در اختیار باشد و به زیبایی هم كارگردانی شود. در هر صورت باز هم یك بازی بد همه چیز را بر باد می دهد. سلطانی اینجا خیلی از صحنه ها را ساخته است.

با تمام این اوصاف، بی شك در اوج ماندن این بازیگر رابطه تنگاتنگ و عمیقی دارد با انتخاب هایی كه در آینده خواهد داشت.

احسان علیخانی برای «ماه عسل»

از آنجا كه كشور ما خیلی چیزهایش شبیه به خیلی چیزها در سایر كشورها نیست و تعریف «قواعد» برای هر مفهومی، وابسته به بسیاری از امور فرامتنی است، طبعاً مجری گری در تلویزیون هم از همین قاعده تبعیت می كند. در تلویزیون ما اصولاً یك مجری شاخص، كسی نیست كه برنامه پر بیننده ای دارد، اجرای كم نقصی ارائه می دهد، جملاتش سر و ته دارند، چهره اش فتوژنیك است و... تصویر درستی از رسانه در ذهن دارد. یعنی شما در صدا و سیمای ما ممكن است این خصوصیات را هم داشته باشید، اما بزودی بر اساس همان معیارهای فرامتنی، بایكوت و به اصطلاح ممنوع التصویر شوید (لطفاً عادل فردوسی پور را به دلایلی كه می دانم و می دانید، از این مبحث فاكتور بگیرید!). در عوض شدت خنثی، بی آزار و به ویژه بی مزه بودن شما- با احترام به تمام مجریان و گویندگان شاغل رسانه ملی- شانستان را برای ادامه بقا و تثبیت، ارتقا می بخشد. در چنین كیفیتی، حتی اگر مثلاً اسماعیل میرفخرایی یا در نسخه غیروطنی، لری كینگ و اپرا وینفری نیز باشید، زیاد نباید به تداوم میكروفون گرفتن و تریبون داشتن امیدوار شوید! حالا خودتان كلاهتان را قاضی كنید كه در استاندارد(؟!) فعلی، چقدر فردی مانند احسان علیخانی باید برای بودن و برنامه گرفتن مصر و پوست كلفت باشد. تازه در مقطعی كه یك مجری در حد و اندازه مرتضی حیدری ترجیح می دهد در مقابل رییس جمهور سابق صرفاً لبخند بزند، علیخانی مصمم است تا لب به انتقاد باز كند و مزه كنار گذاشتن را هم بچشد. اما او آنقدر خوش شانس بود كه در قحط الرجال مجریان كاربلد، چهره هایی چون حسن جوهرچی یا علی ضیا را جایگزین خود دید تا مسؤولان تلویزیون را متقاعد به بازگرداندنش كند! امروز كه دایره مجریان مغضوب، رانده شده، مورد بی مهری قرار گرفته - یا هر صفت دیگری از این دست كه به ذهنتان می رسد- هر آن گسترده تر می شود، در وهله نخست باید به همت علیخانی آفرین گفت. علیخانی نه فرزاد جمشیدی است و نه رضا رشید پور یا جواد یحیوی؛ اما مجری مطلوب مدیران صدا و سیما هم نیست. سوال اینجاست كه پس چطور سه كنداكتور فوق العاده شب یلدا، نوروز و ماه رمضان را بی وقفه از آن خود می كند و هر بار نیز كلی حاشیه را به جان می خرد. خودش گفته «سعی می كنم كمتر حضور داشته باشم و فقط موقعیت ها و بزنگاه هایی را انتخاب می كنم كه دوستش داشته باشم. ترجیح می دهم اگر حرفی برای گفتن ندارم، حضور نداشته باشم. از دم دستی شدن پرهیز دارم. اعتقاد دارم در عرصه اجرا وقتی خودت هستی، متفاوت ترینی چون شبیه تو وجود ندارد.» راست می گوید. او دقیقا مصداق همین تعابیری است كه ارائه می دهد. با غیبت در كنداكتورهای مرده تلویزیون، هم خودش را به روز می كند و هم مانع اشباع بیننده و طرفدارش می شود. ضمن آنكه در مواجهه با مهمانان و موضوعات برنامه اش متدهای تكراری، نخ نماو تاریخ مصرف گذشته همكارانش را دور می ریزد. مهمان علیخانی حتی اگر یك بازیگر بارها دیده شده هم باشد، از او چیزهایی را بیرون می كشد كه با طراوت و جذاب باشد. در حقیقت، او از مردم عادی بازی می گیرد و آنان را رندانه به نفع تولد لحظات و تكان دهنده در برنامه اش هدایت می كند. هر چند بماند آنكه در سناریوی او رویدادهای نامتعارفی چون تقدیم یك كودك به زوج نابارور هم مجال ظهور پیدا می كند. خب، فراز و نشیب جزو لاینفك برنامه سازی است. اگر چه شخصاً علاقه مند به اجراهای او نیستم و صفحه های مجازی حامیان او را ذیل عناوینی چون «قبیله هواداران»، «كمپ هواداران» و یا «هواداران شیش آتشه» احسان علیخانی نمی فهمم، ولی استمرار حضور او در تلویزیون را مثل نان شب واجب می دانم. هیچ دقت كرده اید شبكه های ماهواره ای رقیب صدا و سیما، بخصوص «من و تو» از ناحیه سرمایه گذاری روی مجریانشان چطور به اهداف خود نزدیك و نائل می شوند. در چنین شبكه ای، هر مجری بنابر قابلیت ها و جذابیت های فردی اش مأموریتی را به عهده می گیرد و حجم عمده ای از برنامه ها را به خود معطوف می كند. این مهر ه چینی مجریان، فارغ از استنباط های سیاسی یا تحلیل های اجتماعی، به هر حال جواب داده است. پس چطور تلویزیون ما قدرشناس مجریان موفق خود نیست و به هر بهانه ای یكی یكی آنان را می تاراند و مهره سوزی می كند.

چهره ای چون احسان علیخانی اگر یك مجری ایده آل تمام عیار نیست، شاید ظرافت كلامی مكفی ندارد و اندوخته فكری او غنی نباشد و...، اما رگ خواب بیننده اش را می شناسد. او خیلی ها را وادار می كند رسیورشان را دست كم برای ساعتی تعطیل كنند و این، اصلاً شوخی بردار نیست. آن هم با برنامه ای كه بودجه اش یك چندم كلی از سریال های به ظاهر فاخر و دهان پركن تلویزیون هم نمی شود. تولیدات و مجموعه هایی كه راحت و خونسرد، قافیه را به برنامه های بعضاً بی ارزش ماهواره نیز باخته اند.

جواد رضویان برای «خروس»

نه! اشتباه نكنید، در این قسمت در باغ سبزی كه باز بود بسته می شود و به به و چهچه گفتن ها ته می كشد! آیا این جواد رضویان یك هنرمند تمام شده است؟! در صحت این قضیه، شك نكنید.

چشمگیر بودن او در ماه رمضان نیز نه از حیث مثبت بودن آن كه بیشتر به دلیل نزول او به عنوان یكی از كمدین های مشهور این سال ها، مد نظر قرار دارد.

جواد رضویان در سال های دوری اش از تلویزیون، آن قدر در فیلم های سینمایی درجه پایین شبه كمدی حاضر شد تا امروز، اعتبار حاصل از همكاری اش با مهران مدیری را در دهه 80، از دست رفته ببیند. در بررسی كارنامه تلویزیونی این كمدین، اما مهمترین نكته ای كه جلب نظر می كند، آن است كه عمده كارهای او جز همكاری هایش با مدیری، آثاری سطح پایین و كم اهمیت از آب درآمده اند. هر چند پیش از پیوستنش به تیم مدیری می شد رگه هایی از خلاقیت و طنازی را در «سیب خنده» در او یافت، اما معمولاً او به محض جدایی از مدیری در بازیگری به كامیابی نرسیده است. «باغچه مینو» (مرحوم رضا صفدری)، «مأمور بدرقه» (سعید سلطانی) و یا «قرارگاه مسكونی» و «ارث بابام» (هر دو ساخته خودش) از جمله سریال هایی هستند كه رضویان بازیگر در آنها درجا زده است. در عوض شهرتی كه «پاورچین» مدیری و نقش داود برره در سال 81 برای این بازیگر دست و پا كرد، موجب شد سیل پیشنهادهای بی مایه به سوی او سرازیر شود تا او هم با جدیت به بیشترشان نه نگوید. پس از آن هم سه سال بعد در سال 84 با «جایزه بزرگ» بازگشت و اتفاقاً گل هم كرد تا ثابت شود فقط مدیری می تواند از او در جای مناسب استفاده كند. به نظر می رسد رضویان خود هم آن قدر باهوش هست كه از این تكرار نقش های تهی از ذوق و قریحه به نام كمدی به ستوه آمده باشد و این را از رجوعش به پشت دوربین در مقام كارگردان می توان حدس زد. قرارگاه مسكونی پتانسیل آن را داشت تا یك سریال جمع و جور با نمك باشد، البته اگر آنقدر دچار جرح و تعدیل و ممیزی نمی شد. دیگر تجربه كارگردانی او در ایام نوروز دو سال پیش به نام «كسی خوابه؟» یك جنگ فانتزی لوس و خنك بود. با این وجود، «مهمانان ویژه» او كه بهار پارسال روی آنتن شبكه تهران رفت، با كمی اغماض بهترین سریال اوست كه خودش در آن بازی نداشت. مجموعه ای كه نشان داد شاید زمان آن رسیده او برای چند سال صرفاً به پشت دوربین بازگردد و قید بازی را بزند.

رضویان امسال بعد از چند سال دوری از تلویزیون، دوباره با سریال «خروس» بازگشته است. سریالی كه رضویان نقش چندانی در معدود موقعیت های كمدی آن ندارد و چون چندان هم اهل بداهه گویی نیست، كاری از پیش نبرده است. كل هنر او در اینجا آن است كه صدایش را توی گلوی بیندازد و با صدای بلند نهیب بزند كه «بله...!». انتخاب رضویان با حجم انبوهی از آثار كمدی در نقشی جدی، سم مهلكی برای او و مجموعه «خروس» بوده است. نمی خواهم بگویم این سریال تیر خلاصی برای این بازیگر بود، اما بی شك در آینده اطلاق لفظ كمدین را به او كاملاً مشكل می كند.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

تبلیغات متنی