لحظاتی قبل و در ملا عام:
عقرب سیاه چه کرد که به دار آویخته شد!+عکس
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز):عقرب سیاه دقایقی پیش در ملا عام به دار مجازات آویخته شد.
به گزارش خبرنگار شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز)، صادق مرادی معروف به عقرب سیاه که از سوی شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شده بود لحظاتی پیش(بامداد سه شنبه) در چهار راه سبلان و در ملا عام به دار مکافات آویزان شد.
متهم به نام صادق معروف به عقرب سیاه سال هفتم اردیبهشت سال 87 به اتهام ربودن 30 زن و آزار و اذیت آنها در بیابان های حسن آباد تهران دستگیر شد. عقرب سیاه بعد از اعلام شکایت از سوی تعدادی زن و دختر جوان تهرانی مبنی بر ربودن و آزار و اذیت آنها در سال 88 دستگیر شد.
یکی از شاکیان پرونده در مورد جنایت عقرب سیاه گفت: وقتی پس از آزار و اذیتهای متهم به هوش آمدم دیدم روی تپه ای به صورت دراز کش رها شده ام و مرد شیطان صفت در حال زدن ضربه با سنگ به گیجگاهم است. از او پرسیدم چرا این کار را می کند و مدعی شد من صورت وی را دیده ام و باید بمیرم تا او شناسایی نشود. بعد از لحظاتی متوجه شدم که با یک پیچ گوشتی دارد بدنم مرا سوراخ می کند تمام بدنم غرق در خون شده بود.
بسیاری از قربانیان این پرونده از ترس آبروریزی یا تهدید شکایت نکرده یا شکایت خود را با مراجعه به دادگاه پس گرفته اند. قربانیان گفته اند که وی در تماسهای تهدید آمیز خود گفته است که نام و آدرس مدرسه فرزندان شاکیان را نیز دارد.
صادق مرادی در محاکمه اول به اعدام محکوم و در محاکمه دوم تبرئه شد. تبرئه او باعث ایجاد بحثهای اعتراض آمیز در میان رسانه ها شد و قربانیان هم نسبت به نقض حکم اعدام توسط دیوان عالی کشور، اعتراض کردند. این مسئله حتی باعث اعتراض رئیس قوه قضائیه به حکم شد.
پس از تبرئه عقرب سیاه ، کمیسیون اجتماعی جلسه ویژه ای را با حضور مسئولان قضایی برگزار کرده و به بررسی این پرونده پرداخت. نماینده مردم سبزوار در مجلس هشتم در واکنش به این حکم گفت: مانیزنسبت به صدور حکم تبرئه عقرب سیاه معترضیم و کمیسیون اجتماعی دراین مورد نشستی رابا مسئولان دستگاه قضایی برگزار خواهد کرد. عقرب سیاه سزاوار رافت نمی باشد و چنین برخوردی از سوی دستگاه قضایی موجب سوء استفاده دیگر مجرمان خواهد شد. نمایندگان مجلس، در موارد تجاوز به عنف حساس می باشند و این موضوع را به طور حتم پیگیری خواهند کرد.
بس از تبرئه عقرب سیاه و واکنشهای بسیار به این حکم پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و این بار قضات دادگاه به ریاست قاضی محمدی کشکولی به پرونده رسیدگی کردند.
وی در سومین محاکمه در بهمن 1390 به اعدام محکوم شد که قضات شعبه 14 دیوان عالی کشور حکم را تائید کردند.
سرانجام با استیذان حکم از سوی رئیس قوه قضائیه و اعلام نظر قضات شعبه 79 دادگاه کیفری در مورد اعدام مرد متجاوز در ملاءعام حکم عقرب سیاه دقایقی قبل در چهارراه نظام آباد تهران و در حالی که صدها نفر در محل اجرای حکم حضور داشتند اجرا شد.
سخنان يكي از قريانيان سارا 34 ساله سومین قربانی عقرب سیاه است که چند سال پیش قربانی این فرد شده و جسد بی جان وی در اطراف بخش فشافویه کشف شده است. وی در تشریح چگونگی وقوع حادثه و همچنین حواشی متعدد جلسه دادگاه مطالبی را می گوید که در زیر می خوانید البته بخشی از مصاحبه به دلیل جریحه دار نشدن عفت عمومی و همچنین حفظ محتویات پرونده قضایی حذف شده است و نام این فرد به صورت مستعار در این مصاحبه آمده است.
لطفاً خودتان را معرفی کرده و بفرمایید چند سال سن دارید؟
من سارا هستم و 34 سال سن دارم.
در چه تاریخی و در چه محلی طعمه عقرب سیاه شدید؟
به درستی تاریخ دقیق این حادثه خاطرم نیست اما 6 سال پیش زمستان بود که در روزی که به شدت برف باریده بود طعمه این فرد کثیف شدم.
واقعه را برایمان شرح دهید؟
ساعت 11 صبح بود که به بانک مراجعه کرده بودم و مقداری پول از بانک گرفته بودم و قصد داشتم به خانه مان بروم از آنجا که پول همراهم بود یک پراید را به صورت دربست گرفتم که خودروی همین عقرب سیاه بود.
بعد چه شد؟
پس از چند دقیقه این فرد به سمت عقب برگشت و یک سینی خرما را به سمت من گرفت و به من تعارف کرد من هم عزادار فوت یکی از اقوام بودم و به همین دلیل برای احساس همدردی با این فرد یکی از خرماها را برداشته و خوردم.
پس از آنکه فاتحه را قرائت کردم شروع به خوردن خرما کردم و پس از تنها چند لحظه کوتاه همه چیز دور سرم گشت و دیگر هیچ چیزی متوجه نبودم.
هیچ چیزی را متوجه نمی شدید؟
چرا به طور کامل هنوز به خواب نرفته بودم و هنوز روشنی هوا را می توانستم احساس کنم.
بعد از آن خاطرتان هست چه شد؟
عقرب سیاه خودرو را به گوشه اتوبان هدایت کرد و از ماشین پیاده شد و با یک وسیله که بعداً متوجه شدم به آن شوکر می گویند چندین بار به بدن من زد و دیگر از آنجا به بعد چیزی خاطرم نماند تا بالای تپه سردی که در فشافویه وجود داشت.
چه طور شد که بیدار شدید؟
نمی دانم چقدر زمان گذشته بود زیرا ساعتم را از دستم باز کرده بود اما به محض آنکه به هوش آمدم دیدم روی تپه ای به صورت دراز کش رها شده ام و عقرب سیاه در حال زدن ضربه با سنگ به گیج گاهم است.
عکس العمل شما چه بود؟
بدنم هیچ گونه احساسی نداشت تنها گریه می کردم از اینکه چرا لباسی بر تن ندارم حتی نمی توانستم خودم را تکان بدهم. نمی توانستم فریاد بزنم.
از او پرسیدم چرا این کار را می کند و مدعی شد من صورت وی را دیده ام و باید بمیرم تا او شناسایی نشود.
فقط شما را با سنگ می زد یا نه؟
نه فقط سنگ نبود بدنم بی حس بود اما متوجه شدم که با یک پیچ گوشتی دارد بدنم مرا سوراخ می کند تمام بدنم غرق در خون شده بود.
بعد از آن چه شد؟
سرم داد و هوار کرد و از من خواست تا روش کشتنم را انتخاب کنم گفت یا باید مرا زنده زنده دفن کند یا اینکه من را زیر چرخ های خودروی پرایدش له کند.
به او گفتم من طاقت زجر کشیدن ندارم مرا خفه کن اما از تو یک درخواست دارم.
چه چیزی از عقرب سیاه می خواستید؟
به او گفتم داخل کیفم یک قرآن است و عکس پسرم تورو خدا قرآن را به من بده و اجازه بده با عکس پسرم وداع کنم اما او قرآن را به صورت من کوباند و عکس پسرم را هم پاره کرد و در قبری که برای من کنده بود ریخت.
عقرب سیاه دست و پای شما را بسته بود؟
بله عقرب سیاه دستان مرا از پشت بسته بود مانند متهمانی که از پشت سر به آنها دست بند زده می شود.
پایتان را هم بسته بود؟
بله پاهایم را با شال و روسری سرم بسته بود و اجازه هیچ گونه تکان خوردنی را به من نمی داد.
بعد چه شد؟
عقرب سیاه شروع کرد به فشار دادن گلوی من و مرا خفه کرد.
شما متوجه شدید؟
باورتان نمی شود اما بالای سر جنازه خودم ایستاده بودم و داشتم می دیدم که گلویم را دارد فشار می دهد اما هیچ کاری از دستم بر نمی آمد.
چگونه نجات پیدا کردید؟
نمی دانم چقدر از زمانی که مرا خفه کرده بود گذشته بود اما به هوش آمدم و خودم را به پایین تپه برفی و سنگی کشاندم و رسیدم لب جاده اصلی.
آنجا بود که نجات پیدا کردید؟
بله دقیقاً همانجا بود که یک راننده کامیون ایستاد و پتویی که در داخل خودروی خود داشت را به دور من پیچید و بعد از آن هم با مأموران پلیس و اورژانس تماس گرفت.
چگونه خانواده تان از موضوع با خبر شدند؟
بعد از آنکه حالم بهتر شد شماره خانواده ام را به مأموران پلیس دادم اما آنقدر از سوی عقرب سیاه شکنجه شده بودم که خانواده ام با دیدنم مرا نشناخته بودند و مدعی شده بودند من دخترشان نیستم.
شما در دستگیری عقرب سیاه موثر بودید بفرمایید چگونه این کار را انجام دادید؟
من در دستگیری وی موثر نبودم بلکه در شناسایی منجر به دستگیری وی نقش داشتم.
ماجرا از چه قرار بود؟
من با توجه به دیدن چهره وی توانستم از او چهره نگاری کنم و همین امر باعث شد ابتدا مرد جوانی در اصفهان شناسایی شده و دستگیر شود و بعد از آن هم عقرب سیاه بر اساس همان چهره نگاری یک سال و نیم بعد دستگیر شد.
شنیده ایم که عقرب سیاه در طول این سال ها طعمه های خود را تهدید کرده موضوع از چه قرار است آیا صحت دارد؟
بله عقرب سیاه بیشتر موارد از زندان رجایی شهر به من و مابقی زنانی که طعمه وی بوده اند تماس می گیرد و مدعی می شود اگر به دادگاه برویم و بر علیه او شهادت بدهیم ما را خواهد کشت.
موضوع تهدیدها را برایمان تعریف کنید؟
ابتدا با من تماس گرفت و با لحنی آرام مدعی شد اشتباه کرده و توبه کرده و در حال حاضر به یکی از قاریان قرآن در زندان تبدیل شده است.
شما به او چه گفتید؟
به او گفتم حتی اگر قاری قرآن هم شده باشی باید اعدام شوی زیرا تو وحشی هستی.
برخورد عقرب سیاه چه بود؟
به محض آنکه به او گفتم باید بمیری لحن وی تغییر کرد و شروع کرد مرا تهدید کرد و مدعی شد می داند اسم فرزندم چیست و حتی در کدام مدرسه درس می خواند.
این اطلاعات را از کجا به دست آورده بود؟
نمی دانم اطلاعات شخصی من و 30 زن دیگر را چگونه به دست آورده است اما هربار با همین اطلاعات ما را تهدید کرده است.
شما بعد از آنکه متوجه شدید از پسرتان خبر دارد چه کاری کردید؟
به سرعت خانه ام را تغییر دادم و مدرسه فرزندم را نیز تغییر دادم.
تهدیدهایش متوقف شد؟
نه بار دیگر با من تماس گرفت و مدعی شد "خیال کردی اگر مدرسه فرزندت را تغییر بدهی یا خانه ات را جا به جا کنی من نمی توانم پیدایت کنم " به شدت ترسیده بودم اما دیگر نمی دانستم باید چه کنم.
روز دادگاه هم شما را تهدید کرد؟
بله این فرد کثیف روز دادگاه هم زمانی که در حال رفتن به داخل دادگاه بود من و دیگر زنان را تهدید کرد که ما را خواهد کشت.
شما با عقرب سیاه در دادگاه درگیر شدید؟
بله من قصد داشتم تا با کیف دستی ام ضربه ای به صورت او بزنم زیرا خنده هایش ما را آزار می داد اما به یکباره یکی از قضات به سمت من آمد و گفت اگر از کارهایم دست نکشم مرا بازداشت خواهد کرد.
قاضی دیگر چه گفت؟
زمانی که ما از شدت ترس و وحشت ناشی از یادآوری آن لحظه های سخت او را تهدید کردیم قاضی نیز از برخی از همکاران خود خواست تا صورت جلسه ای بنویسند که ما عقرب سیاه را تهدید کرده ایم.
شما به دفتر رئیس مجتمع هم رفته اید؟
بله من و تعدادی از زنان به دفتر رئیس مجتمع آقای افتخاری رفتیم و به او گفتیم قاضی پرونده نمی خواهد اجازه بدهد که ما در جلسه محاکمه حضور داشته باشیم ایشان هم به دفتر قاضی پرونده رفت و موضوع را حل و فصل کرد و قرار شد ما در دادگاه حاضر باشیم.
خانم سارا شما درخواستتان از مسئولان قوه قضاییه چیست؟
من و باقی زنان از مسئولان قوه قضاییه می خواهیم تا ما را از این کابوس نجات دهند و عقرب سیاه را به اشد مجازات برسانند.