اهانت تاریخی امریکا به کشتار 17 هزار ایرانی
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شما نیوز):سرانجام طرح وزارت خارجه آمریکا برای خارج کردن سازمان تروریستی منافقین از فهرست گروههای تروریستی این وزارتخانه، به سرانجام رسید و گروهی که خون 17 هزار ایرانی و عراقی بر دستانش خشک شده، از فهرست گروههای تروریستی آمریکا خارج شد.
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شما نیوز):به گزارش فارس، پیش از این اتحادیه اروپا، متحد درجه اول آمریکاییها در عرصه بینالملی نیز اقدامی مشابه را انجام داده بود. با تکمیل اقدام اروپاییها از سوی اداره تحت سرپرستی هیلاری کلینتون، اکنون نیمکره غربی به محیطی مناسب برای ادامه حیات گروهی تبدیل شده است که نزد بسیاری از ایرانیان، عراقیها و کثیری از مردم خاورمیانه منفور محسوب میشود.
البته نفرت از منافقین در بین اپوزیسیون مخالف با جمهوری اسلامی هم دیده میشود. کسانی که با سایت صهیونیستی «بالاترین» آشنایی دارند به خوبی میدانند که منافقین در بین شاخههای دیگر اپوزیسیون خارجنشین هم منفور است و بعضا حملاتی به این گروهک در سایت مزبور میشود که شاید در داخل ایران هم کمنظیر باشد. «مریم رجوی»، شخصی که بدون گذراندن عده طلاق خود از «مهدی ابریشمچی» به عقد «مسعود رجوی»، سرکرده این گروهک تروریستی درآمده، از سوی برخی اعضای بالاترین مورد تندترین حملات قرار میگیرد، تاجایی که حتی نمیشود از نوع حملات مزبور نام برد!
اما به هرحال، خروج نام سازمان تروریستی منافقین از خیل گروههای تروریستی شناخته شده از سوی وزارت خارجه آمریکا، دستکم دو پیام میتواند داشته باشد. پیام اول مربوط به ماهیت سازمان تروریستی مزبور است که مشخصا در ابتدا سازمانی ضدامپریالیستی خوانده میشد و حتی در مقطعی کاملا به سوی مارکسیسم تغییر جهت داد و پیام دوم، مربوط به نقش و ماموریت جدید است که سازمان منافقین پس از این در عرصه ضدیت با جمهوری اسلامی ایران برعهده خواهد گرفت.
استحاله منافقین، از مارکسیسم تا سرمایهداری
بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق، «محمد حنیفنژاد»، «سعید محسن» و «علیاصغر بدیعزادگان»، این سازمان را بر مبنای ترکیبی از باورهای اسلامی و تئوریهای مارکسیتی بنیان نهاده بودند. همانطور که «نورالدین کیانوری»، دبیر اول سابق حزب توده گفته است، «جزوه شناخت» سازمان مجاهدین خلق، به طور کامل برگرفته از منطق دیالکتیکی مورد قبول مارکسیستها بود. اعضای این گروه در ابتدا خود را مسلمانانی میدانستند که روش مبارزه را از مارکسیستها آموختهاند.
اما پس از دستگیری گسترده اعضای سازمان مزبور توسط ساواک که با لو رفتن آنها از سوی «شاهمراد دلفانی»، یکی از اعضای سابق حزب توده انجام شد، و اعدام سران اولیه سازمان، طولی نکشید که آموزههای مارکسیستی به طور کامل بر باورهای سازمان منافقین سایه افکند، هرچند که رجوی قصد دارد آن را «ضربهای از سوی اپورتونیستهای چپنما» قلمداد کند.
افتخار اصلی منافقین پیش از انقلاب اسلامی، چند عملیات بر ضد آمریکاییهای مقیم ایران بود و علت اصلی گنجانده شدن آنها در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکا هم نه کشتار گسترده مردم ایران و عراق، که همین چند عملیات پیش از انقلاب اسلامی بود. منافقین بهانه اصلی خود را برای مسلح ماندن پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مقابله با امپریالیسم میدانستند. نشریه ارگان منافقین حتی از تسخیر سفارت آمریکا در تهران نیز استقبال کرد.
اما بهخصوص پس از اعلام نبرد مسلحانه رسمی این گروهک علیه جمهوری اسلامی ایران در 30 خرداد 60 و خروج سران آن از ایران و ضربه سخت 19 بهمن 61 که به کشته شدن «موسی خیابانی»، فرمانده شاخه نظامی منافقین در ایران منجر شد، به مرور آموزههای مارکسیستی هم از ایدوئولوژی منافقین رخت بربستند.
رجوی که آب و وهوای پاریس ظاهرا به او ساخته بود، به مرور تفکرات مارکسیستی را کنار گذاشت و امروز، از حال و هوای مارکسیستی اولیه منافقین، دیگر چیزی باقی نمانده است. شعارهای امروز منافقین، کاملا غربگرایانه است و اگر غیر از این بود، نیمکره غربی برای فعالیتهای ضدایرانی آنها به فضایی امن تبدیل نمیشد.
به این ترتیب، منافقین برای جلب نظر غرب، اولین چیزی که قربانی کردهاند ایدئولوژی خودشان است، البته پس از آن که شرافت ملی خود را با پیوستن به صدام حسین در جنگ تحمیلی، فروختند و به گروهکی تا ابد منفور و ضدایرانی بدل شدند.
برعهده گرفتن نقشی جدید در مبارزه غرب بر ضد ایران
خروج نام گروهک تروریستی منافقین از فهرست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا بدون شک به معنای ماموریتی جدید برای سازمان مزبور در مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در راهبردهای ضدایرانی واشنگتن است. به عبارت دیگر، منافقین رانده شده از عراق و اردوگاه موسوم به اشرف، بدون هزینه از فهرست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا خارج نشدهاند بلکه طبعا باید در برابر این مرحمت کریمانه، هزینه بپردازند.
البته سیاست حمایت از منافقین در ایالات متحده حتی در دورانی که سازمان مزبور در فهرست گروههای تروریستی قرار داشت هم پدیدهای غریب نبود. بارها سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا از منافقین حمایت کردند و در جلسات این گروهک تروریستی سخنرانی نمودند. این در حالی بود که تا آن زمان این کار در آمریکا غیرقانونی بود اما از این پس غیرقانونی هم نیست و حمایت از این گروهک ابعاد گستردهتری خواهد یافت.
سیاستهای آمریکا بر ضد ایران سیاستی «مرشایمری» است که بر محدودسازیهای مختلف ایران برای جلوگیری از تبدیل آن به یک هژمون منطقهای استوار است. بیتردید از این پس منافقین نیز در چارچوب نورئالیستی مزبور نقش بیشتری بر عهده خواهند داشت. یکی از مهمترین نقشهای آنان بیتردید اتهامپراکنی و حملات تبلیغاتی خواهد بود. منافقین پیشتر نیز در راستای اتهامپراکنی بر ضد برنامه هستهای ایران با رسانههای غربی همکاری گستردهای داشتند. این همکاریها احتمالا شاهد توسعه خواهد بود.
از سوی دیگر، باید منتظر نقشهای جدیدی نیز در استراتژی ضدایرانی واشنگتن برای منافقین باشیم. هنوز نمیتوان به دقت گفت که این نقشها چه نقشهایی هستند اما طیف آنها میتواند از عملیات روانی و تبلیغاتی تا عملیات تروریستی اعم از فیزیکی و سایبری گسترده باشد.
منافقین ظاهرا در چارچوب حکم یک دادگاه و فرصت چهارماهه داده شده به وزارت خارجه آمریکا برای تصمیمگیری در این خصوص از فهرست سازمانهای تروریستی خارج شدهاند اما واقعیت آن است که این اقدام احتمالا برنامهریزی شده بوده و پیش از تعریف نقش جدید منافقین در راهبردهای آمریکا صورت نگرفته است.
منافقین اکنون بیش از پیش به آمریکا وابستهاند، مکان بعدی حضور آنها که احتمالا باز هم نقطهای در خاورمیانه خواهد بود هم توسط ایالات متحده و احتمالا با مشاوره اسرائیل تعیین خواهد شد.
اما با تمام این سیاستگذاریها، آمریکاییها نباید فراموش کنند که منافقین در ایران به شدت منفورند و اگر آمریکا دم سیاستهای خود بر ضد ایران را به آنها گره بزند، ماحصل آن افزایش نفرت ایرانیان از یانکیها خواهد بود. از سوی دیگر، ایالات متحده با یک مشکل دیگر هم در بال و پر دادن به منافقین مواجه است، هرچه منافقین نقش بیشتری در سیاستهای ضدایرانی آمریکا بازی کنند، دلخوری سایر گروههای اپوزیسیون از آمریکاییها را بیشتر میکنند و بنابراین، دستگاه سیاست خارجی آمریکا با دردسری جدید مواجه میشود. اپوزیسیون ضدایرانی به اندازه کافی متشتت و غیرمتشکل هست و این راهبرد جدید واشنگتن، بر تشتت آن خواهد افزود و به عبارت بهتر، با بها دادن بیشتر به منافقین، دولت اوباما عملا نقض غرض کرده و اپوزیسیون ضدایرانی را بیشتر درگیر اختلافات داخلی خود میکند.
از سوی دیگر، ایالات متحده نباید فراموش کند که ایرانیان بیش از 30 سال است که با منافقین دست و پنجه نرم کردهاند و راه مقابله با آنها را خوب میدانند، پس گره زدن سیاستهای ضدایرانی آمریکا به آنها، تنها کار ایران را در خنثیسازی آنها آسانتر میکند.
به هر ترتیب، سازمان مجاهدین خلق، دیگر یک مهره سوخته است و همانطور که در سالهای گذشته بهوضوح دیده شده، از اعضای این سازمان جز سخنپراکنی و فحاشی، کار دیگری برنمیآید.