شمانیوز
شما نیوز

خوانشی فرامتنی از سریال موفق «زخم‌ کاری» هم‌زمان با پخش فصل سوم

سرنوشت «مالک» و «طلوعی» در دولت پزشکیان چه می‌شود؟

سرنوشت «مالک» و «طلوعی» در دولت پزشکیان چه می‌شود؟

یادداشت/ ​رضا صابری

به گزارش شمانیوز: دغدغه‌ اصلی رمان «بیست زخم کاری» پرداختن به یک فساد اقتصادی است که در چند سال اخیر روی می‌دهد و می‌دانیم که این فساد لطمه‌ بسیار شدیدی را به اقتصاد این مملکت زده‌ است و باعث ناامیدی‌ها، سرخوردگی‌ها و دلسردی‌هایی شده‌ که مسئله‌ اصلی این رمان است. این فساد، گسترده و شبکه‌ای است و اصطلاحی در ادبیات است که می‌توان گفت یک شبکه‌ تار عنکبوتی است. به نظر من این بزرگ‌ترین ضعف سریال است که این شبکه‌ گسترده‌ فساد را به یک خانواده‌ کوچک محدود می‌کند؛ خانواده‌ای که اعضایش طوری انتخاب شده‌اند که به نظر یک بیننده‌ آگاه، هیچ‌کدام‌شان آن قدرت را ندارند تا بتوانند این آل‌کاپون‌ بازی‌ها و مافیابازی‌ها را درآورند». هم‌زمان با پخش فصل اول سریال «زخم کاری» بود که نویسنده رمانی که به‌عنوان مرجع اقتباس این سریال معرفی شده بود، این‌گونه درباره آن واکنش نشان داد. محمود حسینی‌زاد، نویسنده رمان «بیست زخم‌ کاری» دست روی نکته‌ای کلیدی گذاشت که بعد از گذشت پنج فصل همچنان می‌توان بر مبنای آن به تحلیل سریال جذاب محمدحسین مهدویان پرداخت؛ واقعا نسبت «زخم‌ کاری» با واقعیت‌های امروز کشور چیست؟

موقعیت مالک

مالک مالکی، کیست و به‌ دنبال چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به اولین سکانس از اولین قسمت سریال برگردیم. در هوایی بارانی، مردی وارد یک عمارت می‌شود. عمارتی که حتی خدمتکارش هم نگاهی از بالا به مرد دارد و او را بابت ردپای گل‌آلودش در عمارت، مؤاخذه می‌کند. آن مرد، مالک بود و آن عمارت، خانه ریزآبادی‌ها. در همان اولین موقعیت و پله‌هایی که فاصله طبقاتی میان مالک و خان‌عمو به‌عنوان بزرگ خاندان ریزآبادی را به رخ می‌کشید، نطفه اولیه شکل‌گیری شخصیت مالک، بسته شد. مالک مالکی در روایت «زخم‌ کاری» بیش از هر چیز یک واژه را نمایندگی می‌کند و آن «تحقیر» است. او به دلیل سال‌ها تحقیرشدن، تشنه قدرت شده است تا بلکه بتواند زخم‌های عمیقی را که تیغ تحقیر بر وجودش انداخته است، التیام ببخشد. بیراه نیست اگر ریشه بخشی از استقبال ویژه مخاطبان از فصل اول سریال را هم در همین واژه جست‌وجو کنیم. جامعه‌ای که بخش عمده‌ای از آن به‌ واسطه سال‌ها دست‌وپنجه نرم‌کردن با چالش‌های معیشتی، دره‌‌ای عمیق میان خود و طبقه‌‌ای برخوردار حس می‌کند و گویی در انتظار است تا روزی از سایه سنگین این تحقیر اقتصادی و اجتماعی، خود را رها کند. این شاید یکی از اصلی‌ترین دلایل هم‌ذات‌پنداری مخاطبان با شخصیت زخم‌خورده «مالک» بود اما او در ادامه روایت، خودش تبدیل به قطعه‌ای از پازلی بزرگ‌تر به نام «فساد» شد.

موقعیت طلوعی

هرچند دوگانه اصلی در روایت «زخم‌ کاری» در فصل اول میان مالکی‌ها و ریزآبادی‌ها تعریف شده بود اما با مرگ خان‌عمو و خروج مسعود طلوعی از سایه، در فصل دوم، آرام‌آرام جبهه‌بندی میان قطب‌های داستان تغییر کرد ولی دعوا همچنان بر سر همان میراث کلانی است که بزرگ خاندان ریزآبادی، از خود بر جای گذاشته است. محمدحسین مهدویان که در پایان فصل اول به‌خوبی توانست از پس چالشی که حسینی‌زاد در میانه راه پخش فصل اول درباره آن هشدار داده بود، بربیاید، برای ساخت دنباله این روایت، دست به یک ریسک زد. ریسکی که لازمه آن، زمینه‌سازی برای ورود مهره‌های تازه به میدان بود. کاراکترهایی مانند رضا شفاعت و همسرش سیما، در همین فرایند به داستان اضافه شدند و هم‌زمان شاهد توسعه‌یافتن هویت شخصیت‌هایی مانند مسعود طلوعی، پانته‌آ ریزآبادی یا حتی اصلاح شمایل کاراکتری مانند دستمالچی در روایت هستیم. «زخم کاری» حالا در شرایطی به پایان فصل سوم نزدیک شده است که اصلی‌ترین دشمن مالک، مسعود طلوعی است. نماینده‌ای از جریان غیررسمی قدرت که نفوذی در سطح وزارتخانه دارد و هم‌زمان به‌ واسطه پشتوانه غنی اقتصادی، گویی دستش برای هر اخلال و اعمال قدرتی باز است. گره اصلی داستان در قسمت‌های اخیر، مربوط به یافتن اسنادی است که قرار است ماهیت شبکه فساد طلوعی را افشا کند و در این مسیر، مأموریت دستمالچی و انگیزه مالکی هم‌راستا شده است. دیگر بازیگران این صحنه از سمیرا و سیما گرفته تا پانته‌‌آ هم در نسبت با همین بازیگران اصلی هویت پیدا می‌کنند اما بر مبنای سؤال ابتدایی این نوشتار طلوعی قرار است کدام بخش از واقعیت امروز ما را نمایندگی کند و در برابر او، مالک ریشه در کدام جنبه از زندگی و دغدغه‌های ما دارد؟

موقعیت مسعود «زخم کاری» یک داستان است. هیچ الزامی هم برای انطباق کامل آن با واقعیت نیست؛ کمااینکه مهدویان در هر سه فصل از روایت خود، به این نکته اشاره کرده است که با تکیه بر تراژدی‌های ماندگار و ابدی شکسپیر، قصه‌هایش را اقتباس کرده و این به معنای آن است که این داستان، نه‌فقط محدود به امروز و دیروز ایران نیست که می‌تواند اعتباری به وسعت تاریخ زیست انسان‌ها داشته باشد اما با قبول همه این پیش‌فرض‌ها این واقعیت را هم نمی‌توان کتمان کرد که ریزآبادی‌ها، مالکی‌ها و طلوعی‌ها، اصلا چهره‌هایی غریبه برای‌مان نیستند! شبکه‌های فساد و قدرتی که با پشتوانه زدوبندهای کلان اقتصادی و سیاسی، تحقق ثبات و آرامش در معیشت مردم را به یک رؤیا تبدیل کرده‌اند، اصلی‌ترین معضل ایران امروز به حساب می‌آیند. ایرانی که حالا چند ماهی می‌شود مسعود پزشکیان ردای ریاست‌جمهوری آن را بر تن کرده و همین روزها ترکیب ایدئال کابینه خود را برای تحقق وعده‌هایش، بعد از دفاع در بهارستان، به ساختمان پاستور رسانده است. شاید آقای رئیس‌جمهور امروز سرشلوغ‌تر از آن باشد که فرصت تماشای سریال داشته باشد اما بیایید در فضایی فانتزی به این سؤال‌ها فکر کنیم؛ در جهان داستانی «زخم‌ کاری»‌ سهم دولت چیست؟ با به قدرت رسیدن مسعود پزشکیان، شرایط برای مالکی‌ها و طلوعی‌های واقعی چقدر تغییر کرده است؟ حتما مهدویان، به‌ دلیل ملاحظاتی هشدارهای محمود حسینی‌زاد در «بیست زخم‌ کاری» درباره فعالیت‌های گسترده شبکه‌های فساد در کشور را به کشمکش‌های خانوادگی تقلیل داده اما هنوز می‌توان «قصه مالک» را تماشا کرد و به فکر «غصه‌های ایران» بود.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

  • اخبار داغ
  • پربحث‌ترین ها
  • اخبار روز
  • پربیننده ترین
تبلیغات متنی