نقد نمایش مری پاپینز + تصاویر نمایش
چند سالی میشود که تئاترهای پرهزینه با بلیتهایی گرانتر از حد معمول در سالنهای داخل کشور به نمایش در میآیند، تئاترهایی با دکورهای سنگین و بازی بازیگران مشهور سینمایی در نقشهای مختلف که عموما هم از سبک موزیکال، یکی از ژانرهای مهجور سینمای کشورمان، بهره میجویند.
چند سالی میشود که تئاترهای پرهزینه با بلیتهایی گرانتر از حد معمول در سالنهای داخل کشور به نمایش در میآیند، تئاترهایی با دکورهای سنگین و بازی بازیگران مشهور سینمایی در نقشهای مختلف که عموما هم از سبک موزیکال، یکی از ژانرهای مهجور سینمای کشورمان، بهره میجویند. نقطه جدید آغاز موج این سبک تئاترها از دو سال پیش با نمایش الیور توییست آغاز شد و سپس با بینوایان، عروس مردگان و اشکها و لبخندها و… ادامه یافت و امروز نمایش مری پاپینز در همین سبک و سیاق روی صحنه رفته است.
نکته مهمی که پیش از نگاهی اجمالی به این نمایش پرهزینه و پر سر و صدا باید به آن اشاره کرد یک نکته تاسفبار است. نمیخواهم مانند برخی منتقدین سرسخت وجود این گونه نمایشها، ماهیت آنها را به کل زیر سوال ببرم و ساخته شدن و به نمایش در آمدن آنها را در صحنه تئاتر کشورمان یک امر منفی تلقی کنم؛ اما یک نقد منطقی به این چند نمایشی که در سالهای اخیر در سبک موزیکال و با هزینههای گزاف ساخته شده وارد است. مشخص نیست چرا تئاتر کشورمان به جای آنکه به نمایشنامههای ایرانی تمسک جوید و داستانی بومی را به تصویر بکشد، در پی بازسازی فیلمهای هالیوودی است. با اینکه پارسایی (کارگردان دو نمایش بزرگ بینوایان و الیور توییست) چندی پیش اعلام کرد که برای پروژه بعدی خود قصد دارد به سراغ داستان حماسی رستم و اسفندیار برود ولی تا به امروز که خبری از این نمایش نشده و همچنان در حسرت دیدن یک تئاتر با تم و مضمون ایرانی ولی با هزینههای سنگین باید بمانیم.
ناگفته نماند عدم حضور ایران در قانون کپی رایت جهانی نیز دست کارگردانان و هنرمندان ایرانی را باز گذاشته تا بدون کسب هیچ اجازهای به راحتی آثار مشهور ادبیات و سینمای جهان را با دستکاری خود کپی کرده و آن را به نمایش بگذارند و کک کسی هم نگزد!
نمایش مری پاپینز به کارگردانی احمد سلیمانی روی صحنه رفته، مردی که زمانی مسئول واحد نمایش حوزه هنری قم بوده و در زمینه دفاع مقدس و مضامین مذهبی هم تئاتر ساخته و حالا با چرخشی نزدیک به ۱۸۰ درجهای، روی به ساخت اثری کاملا متمایز با دیگر آثار خود کرده است. نمایشهای سلیمانی عموما از اقبال خوبی در برابر تماشاگران برخوردار بودند و توانسته در سالنهای چند صدنفری اجراهایی را روی صحنه ببرد و سالن را مملو از جمعیت سازد. سلیمانی پیشتر در زمینه نمایشهای مختص کودکان نیز فعالیتهای نسبتا خوبی داشته و با فضاسازی کار برای بچهها کاملا آشناست. او نمایش های موفقی همچون «یک کلیک کوچولو»، «شام آخر»، «شب اسرار آمیز په په» و «راهبان معبد وانگ» را در کارنامه خود دارد.
سلیمانی همچنین پیشتر در دو نمایش الیورتوییست و بینوایان در هیبت دستیار کارگردان ظاهر شده بود و حالا تصمیم گرفته که خودش آستین بالا بزند و به تنهایی سکان نمایش جدید گروه را به دست بگیرد. آزمونی که سلیمانی انجام داده به نمایش مری پاپینز ختم شده، یک نمایش جمع و جورتر از دو نمایش قبلی، با ستارههایی کم فروغتر و تعدد بازیگران کمتر اما از هر نظر بهتر.
نمایش مری پاپینز ابعاد بسیار کوچکتری در برابر آثار بزرگی چون الیور توییست و بینوایان دارد و ستارگانی که در این نمایش نیز به کار گرفته شدهاند با اینکه از شهرت خاصی برخوردار هستند (بهنوش طباطبایی در نقش مری پاپینز گل سر سبد بازیگران است و افرادی چون مهراوه شریفینیا و احسان کرمی نیز در گروه بازیگری قرار دارند) اما نسبت به اشخاصی چون نوید محمد زاده (در نمایش بینوایان) و یا مهناز افشار (در نمایش الیورتوییست) کم فروغتر هستند. بودجه مری پاپینز به نسبت بودجه محدودتری بوده و به نظر میرسد نمایش مری پاپینز یک استراحتگاه بعد از اجرای دو اثر عظیم بینوایان و الیورتوییست به شمار میرود.
اما نکته قابل توجهی که در این بین وجود دارد، اینست که این کوچک بودن ابعاد کار باعث شده که نمایش انسجام بیشتری داشته باشد و در آن شاهد آشفتگی به مراتب کمتری باشیم. در واقع دو نمایش بینوایان و الیورتوییست گاهی آنچنان صحنه شلوغ و پربازیگری داشتند که دنبال کردن همه صحنه در آن واحد کار هرکسی نبود و گروه انبوه بازیگری نیز در لا به لای جمعیت زیاد خود گم میشد. سلیمانی تصمیم گرفته که مری پاپینز را جمع و جورتر بسازد و در عوض بیشتر به بازیگران و نحوه رقص و آوازشان اهمیت دهد و این مهم باعث شده که مری پاپینز یک سر و گردن از دو اثر قبلی بالاتر باشد، ولو اینکه بودجه کمتری صرف آن شده است.
اگر فیلم کلاسیک مری پاپینز را دیده باشید با داستان نمایشنامه آشنایی کاملی خواهید داشت چرا که گروه نویسندگان تغییرات بسیار ریز و قابل چشمپوشی در داستان کلی مری پاپینز ایجاد کردهاند و تمام سعی خود را داشتهاند که نمایشنامه با فیلمنامه به صورت هماهنگ پیش برود. آوازها و دراماتوژیها بازسازی شده و نقش محمدرضا کوهستانی (بازیگر تنها فیلم درست و حسابی موزیکال سینمای چند سال اخیر کشورمان یعنی مکس) را نباید فراموش کرد که ترانهها را به بهترین نحو بازنویسی کرده است.
داستان مری پاپینز به یک خانواده انگلیسی مربوط است که مادر این خانواده یک زن با عقاید فمنیستی بوده و مرد خانواده نیز سخت درگیر کار است. آنها وقتی برای دو فرزند کوچک خود ندارند و برای همین برای آنها پرستار بچه استخدام میکنند؛ اما متاسفانه بچهها که شیطنت زیادی دارند، هربار این پرستارها را از خانه میرانند. در نهایت مری پاپینز، یک پرستار که از ناکجاآباد آمده به خانه آنها نقل مکان کرده و با بچهها دم میگیرد. ظاهر مری پاپینز مانند یک زن عادی است ولی او در واقع یک جادوگر خوش ذوق بوده که قصد دارد به اوضاع نابسامان این خانه، کمک کند.
آغاز نمایش مری پاپینز یک شروع بسیار بد است و تا چند دقیقهای تماشاگر گیج و منگ را با خود همراه دارد. این آغاز دلسرد کننده اما در عرض چند دقیقه رنگ عوض میکند و با ظهور دکورهای جالب توجه و عظیم و متحرک، تماشاگر محو تماشای صحنه میشود. آواز ابتدایی نمایش در بین موسیقی بلند گم شده و این مشکل در برخی نقاط از نمایش نیز به چشم میخورد و امید میرود که در روزهای آتی، این مشکل (شنیده شدن بیشتر صدای موسیقی نسبت به آواز) توسط تیم نمایش مری پاپینز حل و فصل شود.
اما جدا از پنج دقیقه ابتدایی این نمایش صد دقیقهای، تماشاگر شاهد بازسازی تقریبا وفادارانه نمایش نسبت به فیلم مری پاپینز خواهد بود. نمایشنامه تصمیم گرفته به کتاب این اثر کاری نداشته باشد و پیرو فیلم ساخته شده از روی این کتاب توسط هالیوود باشد. این پیروی اما در برخی موارد توی ذوق مخاطب میزند بخصوص زمانی که بهنوش طباطبایی در نقش اصلی (مری پایپنز) بیشتر شبیه به نسخه امروزی و سال ۲۰۱۸ آن است و نه نسخه سینمایی کلاسیک. گریم و طراحی لباس طباطبایی به شدت تداعی کننده تیپ و قیافه (استایل) امیلی بلانت در فیلم دوم مری پایپنز است. اما جدا از این مساله، او با بازی و انرژی خوبی که از خود در صحنه به جای میگذارد، تقریبا در تمام لحظاتی که روی سن حضور دارد، آنجا را متعلق به خود میکند.
آوازها و طراحی حرکات موزون در نمایش مری پاپینز با تیمهای کمی کوچکتر نسبت به دو نمایشنامه بینوایان و الیور توییست برگزار میشود ولی همین موضوع باعث شده که علی ترابی بداند دقیقا با صحنه چه کاری کند. او که به نظر میرسد تمارین گستردهای را با تیم بازیگری و حرکات موزون خود انجام داده، تمامی حرکات رقص را تنظیم کرده و به تبحر او در این امر در نیم ساعت پایانی میتوان بیشتر از همیشه پیبرد. حرکات موزونی که در نمایشنامه وجود دارد به فیلم اصلی هم وفادار بوده و برای تماشاگران آشنا به نسخه اصلی، خاطره خوبی را تداعی میکند. براتی که طراحی حرکت الیور توییست و بینوایان را نیز به عهده داشته است سال گذشته نشان مدالیوم خانه تئاتر را به پاس سالها تلاش در عرصه تئاتر و طراحی حرکت آثار نمایشی دریافت کرد.
احسان کرمی که بیشتر او را به عنوان یک مجری میشناسیم در این نمایشنامه به خوبی از پس ماموریت خود برمیآید و بازیگران خردسال نیز با وجود اینکه پیشتر در نمایشهای گذشته گروه یعنی بینوایان و الیورتوییست نقش آفرینی کردند، نتوانستهآند از نقش مستقل و مهمتر خود سربلند بیرون بیایند. این دو خردسال دوست داشتنی، سعی خود را میکنند اما متاسفانه نه در زمینه آوازخوانی و نه در امر بازیگری، مهارت کافی ندارند و یک تنه در صحنههایی که حضور دارند، لطمه به کار وارد میکنند. در این بین باز دخترک (عسل شاکری) صدای دلنشینتری دارد و میتواند به تنهایی گیلم خودش را از آب بیرون بکشد.
ستاره دیگر نمایش اما یک بازیگر جدید در عرصه سینماست که توانسته با فیلم شبی که ماه کامل شد خوش بدرخشد و آینده فعالیت سینمایی خود را تضمین کند. آرمین رحیمیان که به خاطر نقش آفرینی بینظیرش در این فیلم در کالبد عبدالمالک ریگی شناخته شده است، در اینجا با نقشی کاملا متفاوت و شاد و سرحال خودی نشان میدهد و ثابت میکند که صحنه تئاتر جایگاه بسیار مناسبی برای سکوی پرتاب دوباره او خواهد بود.
خود بهنوش طباطبایی هم از جان و دل برای ایفاگری این نقش مایه میگذارد و در صحنههای رقص و آواز تبدیل به ستاره جمع میشود. او و مهراوه شریفی نیا، هر دو صدای مناسبی دارند ولی بهنوش طباطبایی بسیار پرجنب و جوشتر رفتار کرده و هم و غم خود را برای نشان دادن یک مری پاپینز واقعا جادویی در روی صحنه نمایش به کار میگیرد. جادوی نمایش سلیمانی در گروی بازیگرانش و البته دکورهای متفاوت و چشمگیر بوده و با اینکه داستان یک تکرار مکررات فیلمنامهای قدیمی و کلاسیک غربی است اما میتوان آن را یکبار دیگر هم از نو دید و شنید.
بازی کردن با دو حس سمعی و بصری از خصوصیات اخلاقی این گروه نمایش بوده و در اینجا نیز خوشبختانه موسیقیدان کار سعی کرده که تا حد ممکن آوازها در بین صدای آلات موسیقی گم نشوند. این موضوع در نود و پنج درصد صحنههای تئاتر به کار گرفته میشود ولیکن در دو بخش ابتدایی و انتهایی، نقصهای جزیی در این ارائهها وجود دارد.
دکورهای عظیم و گروه موسیقی بینظیری که در لحظه به لحظه نمایش، گروه را همراهی میکنند همگی قابل ستایش هستند و با اینکه نمایش میتوانست در اواسط خود ریتم تندتری به خود بگیرد و کمی به جاده خاکی نزند، ولی در حال حاضر هم نیز نمره قبولی خوبی را دریافت میکند. مری پاپینزی که سلیمانی و تیمش ساختهاند یک حس نوستالژی کودکان و نوجوانانه در خود گنجانده و با بودجه قابل توجه و تیم قدری، توانسته به هدفش برخورد کند.
هر کار نمایشی با هر تعداد افراد و امکانات که روی صحنه می رود دارای سختیهای بسیاری است اما زمانی که حرف از یک گروه 200 نفره می شود و هماهنگیهایی که باید انجام بگیرد، رسیدن به زبان مشترک در کار بین گروههای مختلف نمایشی، موسیقی و حرکت زمان بیشتر و انرژی بسیار بالاتری را میخواهد. خوشبختانه این انرژی در مری پاپینز حس و دیده میشود.
نمایش مری پاپینز یک موزیکال صرف است و قرار نیست شامل پیامهای اخلاقی یا اجتماعی و یا حتی فرهنگی باشد. مری پاپینز به نوبهای جادوگر محبوب کودکان است که با ورود به یک منزل ماتمزده، قصد دارد راه و روش و زندگی آنها را به کلی دگرگون سازد. متاسفانه به خاطر محدودیت بودجه و احتمالا نبود امکانات کافی، کمتر از جادوگریها و پروازهای همیشگی مری پایپنز با آن چتر دوست داشتنیاش خبری است و نمایشنامه سعی میکند روی این مسائل مانور ندهد. مری پاپینز به هدف سرگرم کردن مخاطب ساخته شده و از همین رو رقص و آواز آن شنیدنی، دیدنی و ستودنی است.
منبع: ویجیاتو