ماجرای ازدواج آرش مجیدی و همسرش میلیشیا مهدی نژاد + بیوگرافی و تصاویر جدید
“آرش مجیدی” بازیگر سینما ، تئاتر و تلویزیون متولد آباده استان فارس در سال 1353 ، کارشناسی ادبیات نمایشی و در استان رتبه اول تئاتر را به دست آورده بود.
نمناک نوشت :
-
نام :آرش
-
نام خانوادگی :مجیدی
-
سال تولد :1353
-
محل تولد :آباده
-
ملیت :ایرانی
-
پیشه :بازیگر
-
همسر: میلیشیا مهدی نژاد
-
فرزند(ان) :میشا
خبرداغ : جنجال عکس های لو رفته مهدی قائدی و همسرش + عکس و بیوگرافی
آرش مجیدی بازیگر سینما ، تئاتر و تلویزیون متولد آباده استان فارس در سال 1353 ، کارشناسی ادبیات نمایشی و در استان رتبه اول تئاتر را به دست آورده بود. در شوکران بهروز افخمی در نقش برادر فریبرز عرب نیا بازی کرد، پدرش کارمند ذوب آهن بخش متالوژی بود. فرزند اول خانواده است، عاشق کوهنوردی است، از بالای کوه با پاراگلایدر پایین می آید به همین خاطر همسرش همیشه نگران است.
عاشق عکاسی است، به دفتر کارش که می روی عکس های زیبایی که خودش انداخته به چشم می خورد. می گوید:بچه که بودم، دوست داشتم، بزرگ که شدم پارتیزان شوم، از بس فیلم های پارتیزانی می دیدم، فکر می کردم، پارتیزانی یک شغل است. می گوید:آن حکایت بطری آب من در سریال رستگاران، همچنان بازتاب های خود را به همراه دارد.
ورود به حرفه بازیگری
او فعالیت هنری خود را از تئاتر آغاز کرد و در استان رتبه اول تئاتر را به دست آورد؛ مجیدی با سریال رستگاران درنقش یک پلیس چهره شد و همچنین با ایفای نقش در سریال زیر هشت ساخته سیروس مقدم نشان داد که از استعداد بالایی برخوردار است.
علت ورود به بازیگری
من به منظور لذت بردن از بازی و بازیگری وارد این حرفه شده ام. بد نیست که اتفاقاً آدم بداند که می خواهد در این حرفه به یک چهره تبدیل شود. معتقدم خوب است که آدم ها با خودشان صاف و صادق باشند و بگویند من برای چنین چیزی وارد این کار شده ام. من هم برای این وارد شده ام که به معنای مطلق بازی را دوست داشتم، یعنی یک آدم دیگر بودن را دوست داشتم.
خانواده ام مخالف این حرفه بودند
آرش مجیدی :خودم با پدرم رفیق هستم. البته همیشه در برهه ای از زمان، بین پدر و پسرها اختلافاتی پیش می آید. به طور مثال خانواده من رشته هنری را که انتخاب کرده بودم دوست نداشتند. اصولا سر این کار با خانواده ام درگیر بودم. تئاتر برای من خیلی مهم بود ولی خانواده ام دوست نداشتند. خانواده ام اهل هنر نبودند ولی هنردوست بودند. موسیقی و کتاب را دوست داشتند ولی با رشته من مخالف بودند.
پدرم مهندس متالوژی و مادرم معلم بودند. آنها معتقد بودند هنر نان و آب ندارد و زندگی ام را تامین نمی کند. البته راست می گفتند. (می خندد) اما اگر باز هم به آن دوران برگردم همین مسیر را انتخاب می کنم چون هر کاری سختی های خودش را دارد ولی لذت هایی هم کنارش است. خانواده من آن دوره خیلی با این شغل مشکل داشتند. می گفتند:«دانشگاه بروی و تئاتر بخوانی؟!» اصلا برایشان قابل قبول نبود تا جایی که تصمیمم را گرفتم و خانه را ترک کردم.
در دوره ای طولانی از یکدیگر دور بودیم ولی خب در حال حاضر وضعیت خوب است. شاید الان وقتی پدرم به برخی از مکان هایی می رود که پسرش را می شناسند، تا اندازه ای این مسئله برایش حل شده است ولی این مسئله در جهان بینی من حل شده است. معتقدم اگر فرزندم می خواهد چوپان هم شود، نباید جلویش بایستم ولی از همین حالا تا زمانی که بخواهد شغلی برای خودش انتخاب کند، آنقدر تعریف درستی از شغل خودم در اختیارش می گذارم که همه زیر و بمش را بداند. مشکلات و مزایایش را هم بداند تا زمانی که می خواهد انتخاب کند، این انتخاب برایش راحت باشد. به نظرم این انتخاب درست است چون فرد با همه مشکلات و جذابیت های کار آشناست.
ازدواج آرش مجیدی
آرش مجیدی با میلیشیا مهدی نژاد ازدواح کرده و صاحب یک دختر بنام میشا دارند.
نحوه آشنایی آرش مجیدی با همسرش
من و همسرم سال 83 ازدواج کردیم و فکر می کنم یکی از بزرگ ترین شانس های من ازدواج کردنم بود. چون همسرم همه جوره با من کنار آمد و شرایط رشد در هر فعالیت و علاقه مندی را به من داد
همسر آرش مجیدی
مهدی نژاد:من لیسانس روان شناسی عمومی هستم. سال 76 در کانون سینماگران جوان زیرنظر خانم ها امیرسلیمانی، تیرانداز و آقای فروزش آموزش دیدم طی همون دو ماه اول بود که اولین کارم بهم پیشنهاد شد یک سریال بود که رفتم و بعد از اون هم حدود دو سال پشت سر هم کار کردم.اولین سریال «توی خونه» بود که خیلی قدیمی است. سینمایی «ارتفاع پست»، «خانه وحشت» آقای آب پرور و مجموعه مجری – بازیگری خانه مهر برای شبکه سه. بعد از اون ایران نبودم و بعد هم که ازدواج کردم و چون در کارهایم فاصله افتاده بود دیگه برگشت به کار کمی برایم مشکل بود. بعد از اون کار بهم پیشنهاد شد که من قبول نکردم یا اونا قبولم نکردند، تا این که به جراحت رسیدم.
فرزند
آرش مجیدی وهمسرش میلیشیا مهدی زاده چند وقتی است که بچه دار شده اند نام فرزند انها میشا است.
حس بچه دار شدن
آرش مجیدی معتقد است تولد فرزند در یک خانواده دنیای مرد و زن را عوض می کند و تاثیر زیادی بر جهان بینی آنها دارد، او می گوید :با بچه دار شدن اتفاق عجیبی میافتد، بچه جهان بینی انسان را عوض می کند او با خودش که می آید دنیایی را به دنیای ما اضافه می کند که مدام بزرگ تر و کامل تر می شود.این بهترین تعریفی است که می توانم از بچه داشته باشم، هیچ وقت هم نمی توان این حس تغییر جهان بینی را برای کسی توضیح داد و فقط آنهایی که بچه دار می شوند می فهمند.
انتخاب نام فرزند
می توان گفت هیچ چیز میشا به مادرش نرفته و کاملا شبیه من است. البته باز هم نمی توان نظر قطعی داد. مادر میشا می گوید:به نظر من هم همه چیز میشا به پدرش رفته است. نام میشا را هم آرش انتخاب کرد. حتی من مخالف بودم چون من آشا یا اشا دوست داشتم که به فارسی یعنی مقدس و به نام آرش هم نزدیک است ولی او میشا را انتخاب کرد و در نهایت هم پیروز شد.
میشا، بهترین اتفاق زندگی ام است
ما بعد از 10 سال بچه دار شدیم چون معتقد بودم باید به سطحی از رفاه برسیم و امکانات ویژه در اختیار داشته باشیم و بعد بچه داشته باشیم ولی بعد از گذشت 2 سال از حضور میشا کنارمان می بینیم هیچ چیز تغییر نکرده و اتفاق خاصی نیفتاده و شرایط، همان شرایط است و خوشحالم که میشا هست. فکر می کنم بهترین اتفاق زندگی من میشاست که کل دلخوشی زندگی ام است.
متاسفانه برخی معتقدند بعد از ازدواج حتما باید بچه دار شد تا به قول خودشان پایه های زندگی شان مستحکم شود در صورتی که این کار اشتباه است. به نظرم پدر و مادر باید به جایگاهی برسند که بدانند با بچه چطور برخورد کنند و این میسر نمی شود مگر با آموزش چون این فرزند به پدر و مادری نیاز دارد که از لحاظ روانی سالم باشند. بنابراین بهتر است قبل از بچه دار شدن حتما مشاوره ای انجام دهیم. بی شک کمک زیادی هم به پدر و مادر، هم به بچه خواهد کرد.
قبل از حضور میشا، همیشه دوست داشتم فرزندم دختر باشد چون فکر می کنم جنس زن درست تر از جنس زن است. این نظر من است و شاید برخی قبول نداشته باشند. به نظرم قدرت زن بیشتر از مرد است. زنان موجوداتی غریب، حساس، اجتماعی و … هستند در حالی که مردها اگر به حال خود رها شوند، همیشه بچه اند و در حال شیطنت کردن هستند. (می خندد) خاطرم است در انتظار به دنیا آمدن میشا بودیم و یکی از دوستانم وقتی فهمید فرزندمان دختر است، گفت:«آخیش! چقدر خوب، ما خودمان به عنوان پسر چه کاری برای پدرمان کرده ایم. همیشه موجوداتی ناآرام، شر و … بودیم.» ولی دختر همیشه دختر است، چه خانه پدرش باشد، چه ازدواج کند، همیشه بابا، بابا سر زبانش است.
همدوره ای های دانشگاهی آرش مجیدی
حامد بهداد . حتی ما شش ماه با هم همخانه بودیم! و در دانشگاه آزاد تهران مرکز در چهارراه ولیعصر(عج) درس می خواندیم، حمید گودرزی هم در دانشگاه ما بود.
کارهایی که دوست داشتم
من همه کارهایم را دوست داشتم و نمی توانم بگویم کدام بد بوده یا آن یکی خیلی باعث افتخار بوده. البته به واقع، من و خداوند عشق را آفرید را دوست دارم.
همچنین خیلی از فیلم های تلویزیونی را که بازی کردم دوست داشتم. وقتی نقشی را دوست داشته باشم بازی می کنم و آدمی نیستم که مثلاً بگویم این اثر تله فیلم است.
شهرت یک دردسر است. خیلی خوب است که مردم بشناسنت و بهت احترام بذارن و تو هم احترام بذاری اما این که همیشه توی چشم باشی، زیرذره بین باشی، تو را اذیت می کند. به خصوص جنس آدمی مثل من که خیلی اهل قواعد شهری نیستم، زندگی خودم را دارم و دوست ندارم زیرذره بین باشم. دوست دارم اگر حسش بود بروم قهوه خانه پایین شهر یک چیزی هم بخورم ولی اون موقع اگر همه بشناسنت مجبوری خودت نباشی.
ورزش مورد علاقه
کوهنوردی می کنم.
به صورت حرفه ای؟
اگر منظورتان از حرفه ای به معنای کسب درآمد باشد، نه، اما کوهنوردی و چند وقت اخیر پاراگلایدر از تفریحات و دغدغه های جدی من شده است.
چه چیزی در این ورزش ها برایتان جالب است؟
نمی دانم، اما من ورزشی مثل فوتبال را درک نمی کنم. البته می دانم اشکال از من است. فوتبال مثل یک زبان بین المللی است که متاسفانه آن را نمی فهمم، در عوض ورزش های فردی مثل پاراگلایدر را دوست دارم.
با میشا کوهپیمایی می کنیم
آرش مجیدی :فکر می کنم بخشی از کارهایی که برای میشا می کنم تا دنیای کودکی اش را به بهترین شکل تجربه کند، تجربه جذاب دنیای کودکی خودم است. من هم مانند میشا در طبیعت بوده ام. کنار تجربه دوران کودکی، علاقه ویژه ای هم به طبیعت و طبیعت گردی دارم و از آنجایی که میشا بخشی از خصوصیات مرا در خود دارد، علاقه اش به طبیعت چندان دور از ذهن نیست. پس سعی می کنم محیطی را که من دوست دارم، او هم ببیند و تجربه کند. به همین دلیل اگر کوهپیمایی نسبتا راحتی بروم، میشا را هم با خودم خواهم برد. البته بهتر است بگویم او را به کوهنوردی های سخت هم می برم (می خندد) ولی حتما کوهپیمایی هایی در حد جنگل پیمایی و با محیطی که برای میشا آزاردهنده نباشد حتما با هم می رویم.
بازیگری واقعا برای من یک حرفه است و بشدت برایم اهمیت دارد .من واقعا هیچ حرفه دیگری ندارم و هر چه نگاه می کنم در تمام این سال ها شغل دیگری هم نداشته ام گرچه در ایران اگر کسی بخواهد بازیگر شود زندگی اش را به باد داده، اما این حرفه من است.
اوقات فراغت خود را در کنار خانواده و با سفر و دیدن فیلم سپری می کنم. برای تماشای فیلم به سینما می روم و هم چنین فیلم های روز دنیا را در منزل تماشا می کنم
خداحافظی آرش مجیدی از بازیگری
آرش مجیدی بازیگر فیلم روباه در گفتگویی از دلایل خداحافظی خود از حرفه بازیگری گفت. این بازیگر سینما و تلویزیون به خبرنگار ما بیان کرد:از ابتدای سال تا کنون فقط 2 پیشنهاد برای بازی داشتم که هیچ کدام نکته جالب توجهی نداشتند، بنابراین آن ها را نپذیرفتم. البته بحث مالی خیلی مهم است و من شغل اول و آخرم بازیگری است و از این طریق امرار معاش می کنم و برای همین است که همیشه هشتم گرو نهم است و آدم سرمایه داری نیستم که شغل دوم داشته باشم.پ
مجیدی ادامه داد:برای گذراندن زندگی ضرورت دارد که ما بازیگران شغل دوم داشته باشیم البته من رسماً تصمیم گرفته ام بازیگری را ببوسم و کنار بگذارم و هر2یا3 سال یک مرتبه کاری را بپذیرم. وی افزود:فیلم روباه با بازی ام در نوروز اکران شد و بازتاب های فیلم خوب بود اما تبلیغات کمی برای نمایش آن در سینماها صورت گرفت بنابراین متاسفانه در گیشه شکست خورد و فروش نداشت.مجیدی با اشاره به این که در حال حاضر در منزل استراحت می کند، اظهار داشت:اوقات فراغت خود را در کنار خانواده و با سفر و دیدن فیلم سپری می کنم. برای تماشای فیلم به سینما می روم و هم چنین فیلم های روز دنیا را در منزل تماشا می کنم.
آرش مجیدی در سینما
-
شبانه (1384)
-
گاوخونی (1381)
-
شوکران (1377)
-
سر به مهر (1392)