ادعاهای «محمد محبیان» از حقیقت تا توهم
تلاشهای نافرجام برای انکار نامهای با پاراف شخص رییسجمهور وقت از سوی چند رسانه، باعث شده تا به هر قیمتی شده و با چشمان بسته سعی بر رد نامهای شود که با چند سرچ ساده اینترنتی میتوان صحت و سقم آن را تایید کرد.
بعد از گذشته یک هفته از انتشار نامه حبیب محبیان به محمود احمدینژاد در خبرگزاری فارس، چند روزنامه اصلاحطلب کماکان به تلاشهای خود برای انکار این موضوع ادامه میدهند! در تازهترین تلاشها «محمد محبیان» فرزند خارجنشین حبیب محبیان چندخطی را برای روزنامه شرق نوشته و موضوع نوشتن نامه را از اساس رد کرده است: «رسانههای خارجی و داخلی بیاعتنا به حال ما، فقط دنبال این بودند پدرم با محمود احمدینژاد چه رابطهای داشته است و آیا نامهای خطاب به او نوشته یا نه؟! وقتی یکی از همین رسانهها با من تماس گرفتند و این سؤال را پرسیدند، گفتم پدرم هرگز نامهای به احمدینژاد ننوشت» اما حرفهای «محمد محبیان» وقتی در مرداده ماه 93 با هفتهنامه «تماشاگران امروز» مصاحبه میکرد، کمی متفاوتتر از امروز بود: «پدرم نامهای در اختیار دارد که زیر آن را شخص آقای احمدینژاد دستور دادهاند که سریعتر در مورد اخذ مجوز فعالیتهای حبیب اقدام شود.» *ادامه موجسواری از مرگ حبیب اما تلاشهای نافرجام برای انکار نامهای با پاراف رییسجمهور وقت از سوی چند رسانه، باعث شده تا به هر قیمتی شده و با چشمان بسته سعی بر رد نامهای شود که با چند سرچ ساده اینترنتی میتوان صحت و سقم آن را تایید کرد. وقتی حبیب محبیان با ماهنامه «زندگیایدهآل» مصاحبه کرد و از ارتباطش با رحیم مشایی سوال شد، عنوان کرد: «دیدار کوتاهی با ایشان در دفترشان داشتم. دوستی که یک نزدیکی به دولت وقت داشت نامهای تنظیم کرد و پیش آقای احمدینژاد برد. بلافاصله آقای احمدینژاد امضا کردند و به ارشاد رسید، سه روزه مجوز گرفتم تا بتوانم آلبوم ضبط کنم.» شاید برای کسانی که به هزار و یک دلایل سیاسی امضای شخص حبیب محبیان پای نامهاش به رییس جمهور سابق را نمیتوانند بببیند، پرواضح باشد که گفتههای حبیب کاملا بیانگر آگاهی او از این نامه بوده است. اما شاید موجسواری از مرگ حبیب چندان اجازه تحقیق و سرچ ساده اینترنتی هم به آنها نمیدهد که بدون آگاهی حتی کار را به صفحه اول روزنامه هم میکشانند! *ادعای تازه پسر حبیب اما محمد محبیان در یادداشتش به نکات عجیبی دیگری نیز اشاره میکند: «برای برگزاری مراسم یادبود در تهران با موانعی روبهرو بودیم، ولی نهایتا یک شب قبل از مراسم، مجوز برگزاری آن را در تهران به ما دادند. اجازه دفن پدرم در قطعه هنرمندان را هم داده بودند، اما این امکان به دلایل مختلفی میسر نشد.» دقایقی از فوت حبیب محبیان نگذشت بود که معاونت امور هنری ارشاد اعلام کرد که پیکر حبیب محبیان از مقابل تالار وحدت تشییع نمیشود و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا نیز دفن نخواهد شد. (خوشبختانه باز هم با چند جستجوی ساده اینترنتی میتوان اخبار مربوط را به آسانی رویت کرد) حال چه اتفاقاتی که تنها ساعتی بعد از اعلام مرگ حبیب معاونت امروز هنری ارشاد مستقیما اعلام میکند که او در تهران تشییع نمیشود اما گفتههای توهم گون محمد محبیان بیانگر این است که مجوز خاکسپاری در قطعه هنرمندان صادر شده! حالا توسط چه کسی یا چه نهادی چندان مهم نیست! مهم این است که مجوز صادر شد اما به دلایل مختلفی این امکان میسر نشده است! *فرصتی برای دیده شدن شاید در روزهای آینده شاهد صحبتهای تازهای از اطرافیان دیگر حبیب محبیان هم باشیم. مثلا ممکن است ادعایی بشنویم که «اصلا حبیب در ایران نبوده!»، «یا حبیب پاکتر و سادهتر از آن بوده که به ایران بیاید!»، «شبح حبیب در ایران بوده!» و .... در پایان باید گفت که به نظر میرسد مصاحبههای رنگارنگ محمد محبیان با تیربونهای داخلی فرصت بزرگی را در احتیار او قرار داده تا شاید کمی بیشتر دیده و شنیده شود. کسی که اندکی از کارنامه هنری او مطلع باشد میداند که او بیش از هرکس نیازمند این بازیهای رسانهای است. اگر هم در ادامه خبرهای تاسیس «بنیاد حبیب» یا «موسسه هنری حبیب» یا... منتشر شد، نباید چندان هم تعجب کرد! اما نکته پایانی؛ حبیب محبیان در سال 88 با مختصات سیاسی خاص آن سال وارد ایران شد و احتمالا اگر سال 92 به تهران میآمد، شاید همان نامه را به جای دکتر احمدینژاد خطاب به دکتر روحانی مینوشت.