دریچههای جدید آشنایی با محمدجلیل عندلیبی
گاهی یک اتفاق میتواند زندگی آدمی را دگرگون کند؛ آشنایی با فردی که مو سپید کرده در هنر و هر چه آموخته را بی دریغ در اختیارت میگذارد
به گزارش شما نیوز ، گاهی یک اتفاق میتواند زندگی آدمی را دگرگون کند؛ آشنایی با فردی که مو سپید کرده در هنر و هر چه آموخته را بی دریغ در اختیارت میگذارد. احمد کامیار یکی از همین هنرمندان است که آشنایی با محمد جلیل عندلیبی، نوازنده و آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی، مسیر زندگیاش را تغییر داد. او که عشق به موسیقی هیچ گاه رهایش نکرد، دست روزگار محمد جلیل عندلیبی را بر سر راهش قرار داد و دریچهای جدید از موسیقی به رویش گشود. احمد کامیار، دندانپزشکی است که بیشتر وقتش را صرف درمان بیماران نیازمند میکند اما وسوسه آواز هم رهایش نکرده و سبب شده دو آلبوم به مرحله انتشار برساند. به همین بهانه با این پزشکِ خواننده به گفتوگو نشستیم تا برایمان از روزهای پر فراز و نشیبی بگوید که او را به شرایط کنونی رساند. ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
موسیقی در خانواده شما موروثی است. آیا شما اولین کسی در خانواده بودید که به سمت موسیقی گرایش پیدا کردید؟
موسیقی در خانواده ما ریشهای عمیق دارد. من تحت تأثیر صدای خوش پدر و عموهایم به موسیقی علاقهمند شدم و از آن جایی که خداوند مرا نیز از داشتن اندک صدایی بی بهره نگذاشته بود، تصمیم گرفتم موسیقی را به صورت جدی و حرفهای دنبال کنم. چندین سال در کلاسهای استاد علیرضا افتخاری شرکت کردم و بعدها از بخت خوشم با استاد محمد جلیل عندلیبی آشنا شدم که سبب شد دریچههای جدیدی از عالم بی کران موسیقی به رویم باز شود.
پس با توجه به به ارث رسیدن صدای خوش در خانواده شما، فرزندانتان نیز پای در این وادی خواهند گذاشت؟
موسیقی را نمیتوان به زور فرا گرفت یا به اجبار در ذهن کسی حک کرد. این دنیای بی پایان نیاز به نبوغ و استعداد دارد. البته تمرین و ممارست جزئی جدایی ناپذیر از موفقیت در هر عرصهای هستند. اگر خودشان بخواهند پای در این وادی بگذارند هیچ گاه سد راهشان نخواهم شد. امیدوارم پسرانم نیز صدای خوش را از نیاکان شان به ارث برده باشند، اگر چنین مسیری را طلب کنند و با همت و تلاش قدم در راه پر پیچ و خم موسیقی بگذارند، نه تنها منعشان نمیکنم بلکه مشوقشان نیز خواهم بود و هر چه در سالهای متمادی آموختهام را بی دریغ تقدیمشان میکنم تا حداقل مانند پدرشان از صفر آغاز نکنند. کدام آوازه خوان و موسیقیدانی را میتوان یافت که بی زحمت و کوشش به مدارج بالا دست یافته باشد؟ کدام هنرمندی را سراغ دارید که انگشتانش پینه نبسته و موهایش سپید نشده از تمرین های سخت و طاقت فرسا؟ جمله ای را آویزه گوش پسرانم کرده ام؛ قدم در هر راهی گذاشتید، تلاش کنید و بجنگید تا جزو بهترین ها باشید. من مانند برخی از پدران و مادران اصرار و تأکیدی ندارم که فرزندانم حتما مشاغلی با پرستیژ بالا را برای آینده برگزینند. هر چند خودم دانش آموخته پزشکی هستم و تحصیلاتم را تا سطوح عالیه ادامه دادهام اما تمام کارها را شریف میدانم و به انتخاب فرزندانم احترام میگذارم.
میتوان گفت پدر خوبی برای فرزندانتان هستید؟
امیدوارم که این طور باشد. هر چه گفتم را سعی کردهام در زندگی خود رعایت کنم.
در سالهای اخیر کمتر شاهد نگاههایی در اشعار و موسیقیهای ایرانی بودهایم که درد و دغدغه جامعه را روایت کنند. چه شد تصمیم به انتشار آلبومی با این مضامین کردید؟
من نمیتوانم در این باره صحبت چندانی انجام دهم چرا که جنبه تعریف از خود پیدا میکند اما بسیاری از دوستان لطف دارند و معتقدند این کار جلوه الگوسازی دارد. سالهاست از موضوعات اجتماعی صحبت میشود و هنرمندان در تلاش هستند دغدغههای جامعه را در آثارشان منعکس کنند. البته گاهی حالت شعاری به خود گرفته ولی در عمل کمتر دیدهایم نگاههای اجتماعی در قطعات موسیقایی عینیت پیدا کند.
اطرافیان شما از اقدامات خیرخواهانه شما صحبت میکنند. به غیر از موسیقی به چه حرفهای مشغولید؟
عظمت کارهای خیرخواهانه و انسان دوستانه در علنی نشدن شان است. من در اصفهان به حرفه دندانپزشکی مشغولم و تلاش میکنم بخش قابل توجهی از درآمدم را به محرومان و نیازمندان اختصاص دهم. این کار بدون هیچ ریا و چشمداشتی از سوی من انجام میشود چرا که با خود عهد کردهام تا جایی که در توان دارم به مردم کمک کنم. چرخ روزگار تا کنون بسیار چرخیده و روی خوب و بدش را دیدهام. هیچ گاه روزهای سختیام را از یاد نمیبرم و حالا که کشتی زندگیام به ساحل آرامش نزدیک شده، دوست دارم هر چند اندک به دیگران هم کمک کنم. امروز وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم آلبومم پس از سالها به مرحله انتشار رسیده ولی شاید تقدیر چنین بود که در مقطع کنونی منتشر شود و در بهترین زمان و مکانش بنشیند. شاید دعای مردمانی بدرقه راهم شد که روزگاری کمک شان کردم.
نگاه اجتماعی شما به عنوان یک پزشک چه تفاوتی با نگاهتان در قامت هنرمند دارد؟
امکانش برایم فراهم بود که از اصفهان به تهران بیایم و در پایتخت ساکن شوم، حتی مدتی به تهران آمدم و شرایط تهیه منزل در مناطق بالای شهر را هم داشتم. در اصفهان نیز چنین وضعیتی برایم مهیا بوده و هست ولی من در حال حاضر در محله پدریمان که یکی از محله های نسبتا فقیرنشین شهر اصفهان است، مطب زدهام و به صورت دو شیفت مشغول خدمت رسانی به مردم هستم. البته این موضوع چیزی بین من و خدای خودم است. حدود ۲۵، ۲۶ سال است در همین محله، مطب دارم و سعی کردهام به رسالت شغلی و اخلاقیام نسبت به مردم سرزمینم عمل کنم. امیدوارم خداوند این تلاشها را از من قبول کند. البته نمیدانم تا چه حد در تحقق این هدف موفق بودهام. در تمام این سالها بارها به من گفتهاند مطب خود را به مناطق بالای شهر منتقل کن تا درآمد بیشتری داشته باشی اما سعی کردهام در جایی بمانم که متعلق به آن جا هستم و میخواهم به مردم کم درآمدتر کمک کنم. خدا را شکر میکنم که برایم تقدیر خوبی را مقرر کرده و امیدوارم از این به بعد هم به من توفیق دهد تا به خدمت رسانی ادامه دهم. از شرایطی که دارم بسیار راضیام و خدا را هزاران بار شکر میکنم. اگر به عقب برگردم باز هم همین مسیر را طی میکنم.
قرار است اثر جدید شما در قالب یک آلبوم منتشر و رونمایی شود. در مورد این اتفاق کمی توضیح دهید.
یکی، دو قطعه از کارهای انتخابیمان را به زودی در یکی از سالنهای تهران با حضور برخی از هنرمندان سرشناس به صورت زنده اجرا میکنیم.
تأثیر محمد جلیل عندلیبی، نوازنده و آهنگساز برجسته بر شیوه خوانش شما چه قدر بوده است؟
من سعی میکنم از مشاوره دوستان و اهالی فن در کارم به خوبی بهره ببرم. ما تابع جمع هستیم و در همین راستا تصمیم داریم سه آلبوم منتشر کنیم که در این میان بزرگداشتی هم برای استاد عندلیبی تدارک دیدهایم. کارهایم هم به زودی منتشر خواهد شد که در آینده تاریخ دقیقشان را اعلام میکنیم. سال ۱۳۷۵ که خدمت استاد عندلیبی رسیدم، نکات بسیاری آموختم. استاد در زمینه موسیقی، من را با ساز آشنا کردند و تأکید زیادی داشتند که یک خواننده حتما به نواختن ساز تسلط داشته باشد. بعدها درک کردم این موضوع یک ضرورت برای خواننده است که بتواند ساز بنوازد.
یعنی تمام علاقهمندان به خوانندگی باید به نواختن ساز هم آشنایی داشته باشند؟
خوانندهای که پیش از آموختن ساز در عالم موسیقی فعالیت دارد، شبیه به فردی است که در تاریکی حرکت میکند و دید وسیع و بسیط را نسبت به راهی که طی میکند، ندارد و از احاطه لازم برخوردار نیست. وقتی ساز را فرا میگیرید به واسطه آموختن نت و سلفژ، زیر و بم علمی در روح و جانتان رسوخ میکند، به حنجره خود واقف میشوید و میدانید در کدام پردهها میتوانید بخوانید. به طور مثال متوجه میشوید که دستگاه شور را در چه گامی میتوانید اجرا کنید و گوشتان نیز بسیار قوی می شود. استاد عندلیبی روز اولی که خدمتش رسیدم با دلسوزی به من گفت: «نواختن ساز را شروع کن تا آموختههای قبلی برایت بازتعریف و تثبیت شود» که همین اتفاق نیز رخ داد. کنار نت، سلفژ را نیز فرا گرفتم و تمرین کردم و گوشم نیز خیلی قوی شد و کاملا بر حنجره خودم تسلط پیدا کردم. البته من برخی از ردیفها را با استاد علیرضا افتخاری کار کرده بودم و استاد عندلیبی به من گفت: «ردیفهای استاد دوامی را تمرین کن و در مکتب اصفهان هم کار کن.» من در ادامه مکتب استاد کسائی را هم کار کردم و بعد کارهای استاد گلپایگانی را با من کار کرد که تأثیر شگرفی بر من گذاشت.
آبتین کیان