تئاتر اجتماعی ما فقیر است
اگر از سوی مخاطبان از دور دوم اجرای نمایش «یکدقیقهوسیزدهثانیه» استقبال فراوانی صورت گرفته نشانگر این است که تئاتر اجتماعی ما متاسفانه فقیر است و برای مخاطبان خود کاری درخور انجام نمیدهد و نداده است.
به گزارش شما نیوز ، نمایش «یکدقیقهوسیزدهثانیه» با نویسندگی مشترک محمد چرمشير و بهمن عباسپور و كارگردانی شهرام گيلآبادی این روزها هر روز بهغیر از شنبهها مهمان سالن شمارهیک تماشاخانه شهرزاد است. پانتهآ بهرام، سيما تيرانداز، مينا دريس و لادن مستوفی گروه بازیگران این نمایش را تشکیل میدهند و سمانه گلکار نوای هنگ درام را بر صحنه جاری میکند. این نمایش که اثری از گروه تئاتر «ب» است بنا بر اعلام گروه؛ نمايشی تعاملی است كه سعی ميكند فضا را براي همگرايی، پيوستگی و همراهی آماده كند. در اين تئاتر فاصله بين صحنه و تماشاگر از بين میرود تا تماشاچی كنشگر در تعامل دوسويه اثر را به غايت برساند. در خلاصه این نمایش آمده است: «كسي ميتواند خودش را در «يكدقيقهوسيزدهثانيه» تعريف كند؟ اكسير گمشده انسان «حرف» است...» این نمایش مرداد و شهریورماه سال گذشته در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته بود و نمایش پرمخاطب عنوان گرفت. به بهانه این اجرا با شهرام گیلآبادی؛ کارگردان و مینا دریس؛ بازیگر اثر گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
نخستیین مواجهه مخاطب با نمایش افکتهای صوتی و موسیقیای است که بهصورت پلیبک پخش میشود موسیقی روایتگر تمام اتفاقهایش داخل و بیرون نمایش است. درباره طراحی این بخش بگویید.
شهرام گیلآبادی: در تاریکی و در زمانیکه تماشاگر میخواهد در این تاریکی جای نشستن خود را بیابد که این اتفاق برای تماشاگر تئاتر ما شگفتانگیز محسوب میشود، با ترکیبی صوتی همراه است که تمام لحظات خاص و خاطرهانگیز را میتوان در آن پیدا کرد که هر کدام برای تعدادی نوستالژیک است. در این ترکیب صوتی از جنگ تا مسائل اجتماعی امروز ما و زنان شنیده میشود که به مخاطب تلنگر میزند و برای او معنای ارجاعی بهوجود میآورد چون هر مخاطب درباره بخشی از صوتی که میشنود، یاد خاطرهای میافتد. از سویی دیگر صدا تاثیر بسیار زیادی در تصویرسازی دارد و تصویری که صدا میسازد، مخاطب آن را بیشتر دوست دارد چون خودش است که آن را به یاد میآورد. درواقع قدرت صدا در این است که تخیل را بارور میکند. وقتی این صدا در تاریکی مطلق پخش میشود، چون تمام حسهای دیگر را از مخاطب گرفتهایم وتنها از طریق گوش با او ارتباط داریم، مخاطب میتواند تخیلی کامل را تجربه کند. ما صداها را بهگونهای کنار هم چیدهایم که معنایی را تولید کند و با معنایی که تولید میشود، جامعهای ترسیم میکنیم.
بهمرور و در جریان نمایش، موسیقی پلیبک با آوای زنده جایگزین میشود که در بخشهایی خاطره شخصیتها را نشان میدهد و در بخشهای دیگر، حالوهوای ضعیت این زنان را روایت میکند. این اشعار چگونه انتخاب شدند؟
شهرام گیلآبادی: موسیقیهایی که برای اجرای زنده انتخاب شدهاند، و موسیقیهایی هستند که در تحقیقات محیطیمان بین کارتنخوابهای متعدد شنیده بودیم. در تحقیقات محیطی دریافتیم افرادی که درگیر مسئله کارتنخوابی هستند برای پر کردن وقت خود، به خاطرات خود در فضای موسیقایی مراجعه میکنند و حتی بسیاری از آنها این آوازها را میخوانند. ما از این خصیصه در ساختار درام بهره گرفتیم و در عینحال از موسیقیهایی که میخواندند در فضاسازی و موقعیتهایی که برای کاراکترهای پیش میآید، استفاده کردیم.
مینا دریس: هر شب در زمان پخش پلیبک حس میکنم شب اول اجراست و با همان میزان انرژی، از عواطف لبریز میشوم. موسیقی آینه تامقد احساسات من برای بروز است.
چه میزان این موسیقی بر ساختن فضا برای بازیگر کمک میکند و آیا کارکرد مناسب خود را دارد؟
شهرام گیلآبادی: بازیگران ما موقعیت واقعی شخصیتهایی که بازی میکنند را دیدهاند چون چندین جلسه به میان آنها رفتهاند و با کارتنخوابها گفتوگو کردهاند درنتیجه فضا را درک کردهاند. از سویی دیگر چون این نمایش اینتراکتیو و تعاملی است، تلاش کردهایم که از مخاطب و اطلاعات او بهره لازم را ببریم البته علاوهبر این تلاش داریم فضایی را برای مخاطب بهوجود بیاوریم که در نوعی همگرایی و اشتراک نظر با بازیگر به نتیجهای که میخواهند برسند. تکتک موسیقیها برای همگرایی و ایجاد همراهی با مخاطب حرکت میکنند. لحظهبهلحظه رویدادها را سپری میکند و مخاطب و بازیگر در کنار هم به یک حس اشتراکی مثبت میرسند که این حس یکی از اهدافی است که تمایل داشتیم در این کار به آن دست پیدا کنیم.
مینا دریس: اصولا تمام جهان هستی با موسیقی عجین است، از صدای پرندهها گرفته تا اصواتی که در طبیعت وجود دارد، موسیقی جریان دارد. در خانواده هم اولین صدا، لالایی است و روح نوزاد در بدو ورد به جهان هستی با موسیقی عجین میشود. به همین دلیل نمیتوان میزان تاثیر موسیقی بر روح و روان آدمها را دستکم گرفت و فاکتور موثری در متمرکز شدن آدمها در مسیری که در آن قرار گرفتهاند است. در اجرای نمایش هم نمیتوان تاثیر موسیقی را کتمان کرد. این موسیقی بسیار در درک عمیقتر حادثهای که رخ میدهد، کمک میکند. از سویی دیگر چون شخصیت خودم با موسیقی عجین است، در بسیاری از مواقع تمام شرایط احساسیام را با موسیقی نشان میدهم. درنتیجه بداههها و آواها از احساس و انرژیای در لحظه شکل میگیرد.
البته بار اصلی بخش تعامل نمایش بر دوش سیما تیرانداز و داستان زندگی او گذاشته شده است چون او آغازگر نمایش است و باید مخاطبی که چندان به ورود کردن به نمایش عادت ندارد را به تعامل وادارد. چگونه روند اپیزودها را انتخاب کردید؟
شهرام گیلآبادی: سیما تیرانداز باید پرانرژی سر صحنه حاضر شود تا هم ریتم را حفظ کند و هم حس همراهی در مخاطب بهوجود بیاورد. همچنین باید از این فضای پرانرژی، تمرکز مخاطب را بهآرامی بهسمت مشکلات اجتماعیای که کارتنخوابها درگیر آنها هستند، پیش ببرد. تلاش کردیم سه فضای متفاوت را طراحی کنیم. به همین دلیل سه بازیگر با سه جنس متفاوت بازی فضای نمایش را ایجاد میکنند. هر کدام از این سه نفر در کار خود خبره هستند و سه سیستم بازیگری متفاوت را نمایندگی میکنند.
در جریان نمایش شاهد هستمی سه داستان اصلی بهمرور بار تراژدی را بیشتر و بیشتر میکنند. این سه شخصیت را چگونه ساختید و به چه صورت تحقیقات میدانی را در این شخصیتها گنجاندید تا هماهنگی مورد نیاز را داشته باشند؟
شهرام گیلآبادی: یک درامنویس گزارهگراست و گزارههای مختلف را کنار هم قرار میدهد و از برآیند آنها یک شخصیت را بهوجود میآورد. برای نگارش نمایشنامه با ۵۳ زن کارتنخواب گفتوگو کردیم، ویژگیهای عام آنها را شناسایی کردیم تا در نمایش بهکار بگیریم و با استفاده از ویژگیهای خاص آنها، حس اصلی درام را بهوجود بیاوریم. هر کدام از شخصیتهای نمایش، تجمیع کاراکترهای متفاوتی هستند که در تحقیقات به آنها رسیدهایم. همچنین هر کدام از کارکترها، شخصیت مستقل خود را دارند که تلاش کردهایم این شخصیت مستقل را در درام بسازیم.
مینا دریس: سال گذشته شهرام گیلآبادی ما را به محل زیست کارتنخوابها برد و من برای نخستینبار از نزدیک با این مقوله مواجه شدم. در این مواجهه فهمیدم این افراد امیدی برای رشد و ترقی و تجلی خواستههای خود نمیبینند. چون سانسور شدهاند و شخصیتشان آسیب دیده و خرد شده است، به کارتنخوابی روی آوردهاند نه به دلیل فقر.
یکی از ویژگیهای مشترک را میتوان حس مادرانه دانست. هر سه شخصیت اصلی نمایش نسبت به آوا حس مادرانگی دارند و اجازه نمیدهند داستانش را تعریف کند و میخواهند همان چیزی که دیده میشود، باقی بماند و قضاوت نشود. داستان آوا چیست که نمیگذارند روایت شود؟
شهرام گیلآبادی: حس زنانگی درنهایت به مادرانگی میرسد و در هر چهار کاراکتر وجود دارد و نگاه نشانهای و نمادینی که به زن وجود دارد، بر این نمایش حاکم است. بدون شک نکته مشترک هر سه شخصیت این است که آوا نباید حرف بزند چون او نماینده یک زنانگیای است که اتفاقی برای او افتاده است که اصلا در فرهنگ ایرانی گفتنی نیست. هر سه شخصیت تمام نکات را عنوان کردند اما آوا نباید نکته خود را بگوید چون حتی آنهایی که کنار خیابان هستند و هر نکته و بحثی را مطرح کردهاند، حرف آوا را خلاف و دون از هر نوع فضای فرهنگی خود میدانند. حرفی که آوا دارد حتی در فضای فرهنگی کنار خیابان هم قابل گفتن نیست. آوا در بخشی اشاره میکند: «بابام...» که جلوی دهانش را میگیرند یا در بخشی اشاره میکند که دختر فراری نبوده است یا به دیگر شخصیتها میگوید: «من هم از زمانیکه چشمم را باز کردم، اعتیاد در خانهمان وجود داشت.». وقتی کلمات را کنار هم میچینیم، درمییابیم پدر آوا اتفاقی را در خانه رقم زده است؛ اتفاقهای متعددی که از زبان بسیاری از زنان کارتنخواب شنیدیم و با آنها آشنا شدیم. بسیاری از اتفاقها حول محور خانواده رخ داده است؛ پدری که حالش دست خودش نبود، به دختر خودش تجاوز کرده بود و... تلاش کردیم علاوهبر اینکه برخی از قصهها را روایت میکنیم، برخی را با کلماتی معنای ارجاعی ایجاد کنیم تا در ذهن مخاطب این سوال پیش بیاید که چرا آوا نمیتواند حرف بزند. آوا نماینده دردهایی است که گفتنی نیستند.
شما نمایش را در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه بردهاید و برای ساختن فضای مورد نیاز، ناچار به پارتیشنبندی شدهاید تا صندلیها را از فضای اجرایی جدا کنید. این اقدام برای گروه شما هزینهبر و دشوار نبود؟
شهرام گیلآبادی: خوشبختانه فعلا سالن ما بهصورت تکاجرا است و مشکلی از این منظر نداریم.
شما این نمایش را هم در سالن استادسمندریان اجرا کردهاید و هم شهرزاد. تعامل مخاطبان کدام نمایش بیشتر بود؟
شهرام گیلآبادی: این نوع کار در کشور ما بسیار کم انجام شده است و برای تماشاگر تئاتر ما تازه است. از سویی دیگر ما اساسا محمل حرف زدن را در جامعه خودمان نداریم. بلد نیستیم درباره مشکلاتمان باهم حرف بزنیم یا این مشکلات را باهم به اشتراک بگذاریم. شاید تمرین حرف زدن را در جامعه خودمان کم داریم. «یکدقیقهوسیزدهثانیه» مخاطبان را بهسمت حرف زدن با یکدیگر سوق میدهد. گروه محملی ایجاد میکند تا همه با هم نهتنها فقط درباره مشکلات خود بلکه مشکلات جامعه گفتوگو کنند. تا زمانیکه تماشاگر سالنی که به دیدن آثاری از جنس دیگر عادت دارد به دیدن کار تازه عادت کند و احساس کند میتواند حرف برند، زمان نیاز است. امیدوارم این فاصله زودتر سپری شود و به اوج تعامل برسیم. در سالن استاد سمندریان هم همین شرایط برقرار بود و مخاطبان بهمرور عادت میکردند. برخی از تماشاگران ۱۰ بار کار را میدیدند تا بتواننند جرأت کنند و حرف بزنند. در اجرای جدید هم شاهد روی دادن این اتفاق هستیم.
زوم:
شهرام گیلآبادی: تئاتر اجتماعی ما فقیر است
اگر از سوی مخاطبان از دور دوم اجرای نمایش «یکدقیقهوسیزدهثانیه» استقبال فراوانی صورت گرفته نشانگر این است که تئاتر اجتماعی ما متاسفانه فقیر است و برای مخاطبان خود کاری درخور انجام نمیدهد و نداده است. هنرمند باید زبان مردم خودش باشد، وقتی مردم میبینند یک کار، زبان مردم و اجتماع خودش است و صدای کسانی میشود که صدا ندارند، آن نمایش را میبیند. به این نوع آثار باید بیشتر توجه شود و باید فرصتهای منانسبی در اختیار هنرمندان قرار بگیرد تا بتوانند صدای مردم بیصدایی باشند که در جامعه حضور دارند. متاسفانه تئاتر ما بهسمت نوعی سانتیمانتالیزم بیدرد حرکت کرده است. بسیاری از نمایشها ذائقه مخاطب را از بین میبرد. بیش از اینکه تئاتر دردنگاری کند، سوی تفریحی پیدا کرده است که لطمهای به شاکله و حیثیت فضای هنر است که باید رازگشایی و نقد جامعه خود را در دستورکار خود قرار دهد. گروه تئاتر «ب» رسالت خود را روی این گذاشته است که برای مردم آثار اجتماعی تولید کند و با مردم همگرایی کنیم تا شاید بتوانیم برخی از مشکلات مردم را حل کنیم. خوشحالم تماشاگر در شرایط امروز که بسیاری از کارها با استقبال مواجه نمیشوند، ما انتخاب میشویم. از استقبال مخاطبان تقدیر و تشکر میکنم.