شمانیوز
شما نیوز

سریال ستایش

خواستگاری به سبک حشمت فردوش | سکانس جنجالی از سریال ستایش + ویدیو

خواستگاری به سبک حشمت فردوش | سکانس جنجالی از سریال ستایش + ویدیو

سکانس از سریال ستایش وقتی حشمت فردوس خواستگاری میکنند درادامه مشاهدهخواهید کرد.

به گزارش شمانیوز: سریال ستایش، قصهٔ دختر جوانی به نام ستایش را روایت می‌کند که برای نجات برادرش از خطری که در پی فرار او از خدمت سربازی وی را تهدید می‌کند، به دوست برادر خود، طاهر فردوس پناه برده و با تمهیداتی برادرش را راهی مرز می‌نماید. محمد، برادر ستایش در مرز کشته شده و طاهر به زندان می‌افتد. در نهایت با رضایت خانوادهٔ محمد، طاهر از زندان آزاد شده و از آنجایی که مجذوب و شیفتهٔ ستایش شده بود، علی‌رغم مخالفت خانوادهٔ خود و خانوادهٔ ستایش و با وجود میل باطنی ستایش، با او ازدواج نموده و صاحب دو فرزند دختر و پسر می‌شود. طاهر همسر ستایش به‌دلیل حسادت همسر برادر خود (انیس، همسر صابر) که می‌خواست طاهر را بکشد تا پس از مرگ حشمت فردوس تمام مال و اموالش به صابر و در واقع خودش و فرزندانش برسد، متهم به حمل ۳ کیلو تریاک گشته و پس از فرار از دست مأمورین پلیس در تصادفی به کما رفته و دچار مرگ مغزی می‌شود و پس از مدتی، از دنیا می‌رود.

 

 

 

 

ستایش در فراغ برادر، همسر و مادر خود و با وضعیت نامناسب پدرش به زندگی با دو فرزندش همچنان ادامه داده و از دست پدر شوهر خود، حشمت فردوس که می‌خواست سرپرستی محمد را بر‌عهده بگیرد تا به گفتهٔ خودش اسم او را به یدک بکشد، فرار می‌کند و مخفیانه از تهران می‌رود. آنها پس از فرار به شهرهای مختلف سر‌انجام به اکبر‌آباد، زادگاه مادرش و پیش پدربزرگ او، خان بهادر اکبر‌آبادی (جمشید مشایخی) می‌روند. اما در آنجا خان دوم ده، فتح‌الله‌خان گله‌داری (شهاب عسگری) از محمود پدر ستایش کینه دیرینه دارد. سی سال قبل پدر ستایش در جوانی پسر کوچک فتح‌الله‌خان را که گم شده بود، در شب عاشورا به داخل حسینیه می‌برد؛ اما به‌علت خواب‌آلودگی و برای اینکه آبرویش پیش بهادر خان نرود او را از تعزیه خان بهادر بیرون می‌کند و او در راه اسیر گرگ‌ها شده و کشته می‌شود. فتح‌الله خان پس از آن با خود عهد بست که انتقام پسرش را از محمود بگیرد. پدر ستایش که به بیماری آلزایمر مبتلاست شبانه از خانه خان بهادر بیرون می‌رود و اتفاقی نوه فتح‌الله خان را لس ذره در جنگل گم شده بود نجات می‌دهد اما خودش طعمه گرگ‌ها شده و می‌میرد. مرگ پدر ستایش و نجات نوه فتح‌الله‌خان توسط او، سبب آشتی و دوستی فتح‌الله‌خان گله‌داری و خان بهادر و اهالی علیا‌محله و سفلی‌محله اکبرآباد می‌شود اما از طرفی، محل سکونت جدید ستایش نیز برای فردوس توسط پلیس آشکار شده و او می‌خواهد به آنجا برود، اما قبل از آن سکته می‌کند و صابر را جای خود می‌فرستد، صابر که سودای اموال فردوس را دارد، به پلیس دروغ می‌گوید که آن‌ها را نمی‌شناسد. پدربزرگ ستایش سند یک مغازه که هدیۀ عروسی پدرش بود را به او می‌دهد و ستایش با کمک او یک خانه اجاره می‌کند و به آنجا پناه می‌برد.

 

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

  • اخبار داغ
  • پربحث‌ترین ها
  • اخبار روز
  • پربیننده ترین
تبلیغات متنی