نگاهی به "سه کام حبس" در نشست رسانه ای جشنواره فجر
اولین فیلم جشنواره فجر، نماینده جدید دیگری از سینمای افسرده و ضدمخاطب سینمای ایران است.
به گزارش خبرنگار شمانیوز و به نقل از تسنیم : روند کارنامه کاری برادران سالور نشان از سرعت تند و گردشی دارد که میخواهد هرچه زودتر به جمع سینمای انتقادی مغرقانه و کاریکاتوری برسد که قبل از آن بسیاری دیگر خود را به آن رساندهاند.
برادران سالور بعد از ساختن فیلم «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» به عنوان کارگردان و تهیهکننده چهره و مطرح سینما شناخته شدند. فیلمی با بازی «محسن تنابنده» که بار دیگر در فیلم جدید ایشان یعنی «سه کام حبس» بازی کرده است.
سالورها بعد از ساختن فیلم مذکور و ساختن فیلمی معناگرای دیگر آنطور که باید دیده نشدند و نتوانستند در جرگه سینماگران مطرح قرار بگیرند، بنابراین رو به ساخت فیلم دیگری اینبار در ژانر دفاع مقدس رفتند و فیلم «1359» را با بازی «پرویز پرستویی» ساختند. اما این بار با وجود آنکه فیلم آنها توانسته بود برای مدتی میان سینماگران و سینما دوستان نامی برای خود عنوان کند، هنوز جایگاه آنان را به عنوان سینماگران مطرحی که بتوانند جا نیانداخته بود.
نمایی از فیلم سه کام حبس
بعد از فیلم آخر، سالور فیلم اجتماعی را در نظر گرفت و به سراغ «تمشک» رفت تا مزه سینمای انتقادی و تلخ اجتماعی را بچشد. فیلمی که چندان نه در گیشه و نه در میان سینماگران محبوب نیفتاد. حالا کارنامه برادران سالور برای تغییر و تحول اساسی خود نیاز به فضا و درامی دارد که در سینمای امروز اجتماعی ما خصوصا برای ایام جشنواره مناسب باشد. فیلمی که در تلخی و سیاهی هر چه در توان دارد به کار ببندد و مخاطب را آنقدر آزرده کند که هنگام تماشای فیلم آرزوی بیرون آمدن از سینما را بکند.
فیلم «سه کام حبس» فیلمی است که به گفته کارگردان در نشست خبری فیلم کورسوی امید را در انتهای فیلم برقرار کرده است و میخواهد که امید را برای زندگی زنده نگه دارد. اما سوال این است که کدام امید در این وانفسای سیاهی و گرفتاری دیده میشود؟ کاگردان برای اگزجره کردن سیاهی و مشکلات هرچه در توان داشته است به کار بسته و بعد دم از امید در فیلم خود میزند. رویه معمولی که کارگردانان در جشنواره فیلم فجر به کار میگیرند که در عین سیاهی مدعیاند که پایان فیلمشان نورانی است.
نسیم (زن فیلم با بازی پریناز ایزدیار) در «سه کام حبس» نه مذهبی است، نه فانتزی و نه پایین شهری. او چندپاره و عجیب است و میخواهد از راه غلطی مانند فروش مواد آن هم به صورت سیار، خانواده و زندگی خود را حفظ کند. آیا این شیوه معقولی برای نگه داشتن پایههای خانواده حتی در شرایط بحرانی است؟ او که حتی تا نیمههای فیلم چادرش از روی سرش نمیافتد و در مجالس قرآن شرکت میکند یکباره با آغاز مشکلات چادرش را فراموش میکند، چیزی که نشان از عدم ساخت یک تیپ واحد برای زن فیلم دارد. قبل از آن نیز ادبیات و لحن حرف زدن او برای تشکیل تیپ یک زن پایین شهری تنها عنصر در حال استفاده است که این تیپ را کامل نمیکند.
نمایی از فیلم سه کام حبس
مرد فیلم نیز مانند عموم مردان سینمای ایران معتاد، فراری و بزهکار است و هیچ مرد منصف و انسانی در شهر پیدا نمیشود که به داد زن تنهای فیلم برسد. گریم تنابنده هیچ شباهتی به معتاد شیشه ندارد. معتادان شیشه تنها عرق نمیکنند که بدن درد و مشکلات فیزیکی مشخصی دارند که در ظاهر نمایان است.
تصویری که از حکومت در فیلم نمایش داده میشود مثل همیشه یک طرفه و بدور از انصاف است. به لحظاتی که پلیس راهور برای توقیف موتور مجتبی اقدام میکند دقت کنیم که به جای اینکه نماد قانون در عین اخلاق باشد، سمبل وظیفه شناسی متملقانه در عین بیانصافی است. آنقدر بد که منجر به عدم باور پذیری نقش آن در فیلم میشود. موضوعی که بهتر است خود پلیس در صورتی که به فکر حیثیت و آبروی خود است از آن اعاده کند.
فیلم «سه کام حبس» شامل ایدهها و تمهایی است که کامل نمیشود و فقط از شاخهای به شاخه دیگر میپرد. به عنوان مثال داستان فریبا در فیلم نیز به اصل داستان و قصه کمکی نمیکند و تنها در حد یک خرده روایت بیهوده باقی میماند. صحنه برداشتن روسری و دیده شدن سر تراشیده وی بدون شک با فرهنگ ما هیچ نسبتی ندارد.
چرا باید بیمارستان فیلم آنقدر هرج و مرج و و محل دزدی و بیآبرویی باشد؟ دست گذاشتن روی این موضوع با چاشنی تلخی چه معنایی جز تلاش مضاعف برای بیشتر سیاه کردن فضای فیلم دارد؟
فیلم برادران سالور با زور زیادی میخواهد آنقدر خود را منتقد و ناراحت نشان دهد که تمام فیلمهای سینمای انتقادی را کنار بزند و با چشمانی اشک آلود خود را از همه بیشتر دلسوز مردم و جامعه نشان دهد. شاهد این موضِع شعاری حرف زدن فیلم در عین عدم پرداخت کامل و عمقی به فیلم و مسأله اجتماعی آن است.
نشست خبری فیلم سه کام حبس
فیلم با ژست بیانیه خوانی در نشست خبری برای روزهای سخت مردم تنها به نمایش مشکلات بسنده میکند و همراهی با آنان تنها تا مرز مشکلات است و در ادامه تنها در بنبستهای تاریکی درجا میزند. سینمای خستهای که مردم از تماشای آن در سینماهای کشور خستهاند و گیشه ورشکسته آن نشان از مسیر غلط و ضدمردمی آن دارد.
خلاصه آنکه در فیلم اول سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی، رویه همیشگی کاسبی از مشکلات مردم برای دیده شدن بدون گذاشتن مرهمی و بیان راه حل و امیدی در گرداب مشکلات، نشان از آن دارد که بهار سال سینمای ایران خبرهای ناخوشی برای سال آینده آن دارد؛ سالی که نکوست از بهارش پیدا است.