مثلثی از صداقت، مدرنیته و ناسازگاری
ورود کتاب بیگانه با ترجمه مدیا کاشیگر به بازار نشر، یعنی آلبرکامو همچنان ترجمهپذیر است.
ورود کتاب بیگانه با ترجمه مدیا کاشیگر به بازار نشر، یعنی آلبرکامو همچنان ترجمهپذیر است. اگرچه ترجمههای فراوان از این کتاب در بازار نشر وجود دارد اما این فقط به مفهوم رقابت نامفهوم مترجمان با یکدیگر نیست. نیاز مخاطب امروز به زبان و اندیشه در متون پس از جنگ جهانی، نشان دهنده ظرفیت نهفتهای است که سرکوبی را برنمیتابد. کنکاش بیشتر در لایههای زیرین روایت بیگانه نیز از این قاعده مستثنی نیست. این کتاب به کوشش نشر گام نو و ترجمه روان مدیا کاشیگر در ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۵۰۰ تومان روانه بازار نشر شده است.
مورسو نمیخواهد قهرمان باشد
مورسو قهرمان و راوی این داستان در ارزشهای خود ساکن است؛ او در پی قهرمان شدن نیست. فقط در پی مرگ مادرش برای رفتار عرفی اجتماع ارزشی قائل نمیشود. او در پی ساختن مدل جدیدی از فرهنگ خود در سطح فرهنگی جامعه نیست و نقش بازی نمیکند. این وجه شخصیتی در ابتدای روایت به سادگی نمایان میشود. میتوان گفت همانطور که عنصر صداقت بیش از حد در این قهرمان متبلور است، در فرورفتگیها و برجستگیهای متن نیز قابل مشاهده است. ابتدای داستان این طور آغاز میشود: «امروز مامان مرد. یا شاید هم دیروز، نمیدانم. از خانه سالمندان تلگرام داشتم... از رئیسم دو روز مرخصی خواستم. عذرم موجه بود و نمیتوانست مخالفت کند؛ اما انگار دلخور شد. بهش گفتم: تقصیر من که نیست. پاسخم را نداد...»
هدف روایت؛ ترسیم گروتسک؟
کامو نشان میدهد که قهرمان با واژههای روال جامعه به دام بازیهای تمدن کاذب نمیافتد و حضور صادقانه را به هیچ وجه ترک نمیکند. در اینجا برای مخاطب این سوال مطرح میشود که آیا هدف این روایت، ترسیم گروتسک (قیاس قناس) بوده است؟ آیا کامو با تلفیق طنز و وحشت میخواسته حضور برهنه صداقت را در عصر جدید به رخ انسان بکشد؟ مورسو بیگانهای در جامعه سراسر دروغ است که در هر زمانی مشخصات امروز را دارد. روح بدون سانسور او سخت احساس میکند ولی تقریبا غیرقابل درک باقی میماند. فقط مرگ مادرش را موضوعی عادی تلقی میکند و رئالیسم مرگ را از خاطر نمیبرد. او اصلا عجیب و آرمانگرا نیست. بعد از مرگ مادرش به تفریح میرود و در یک دفاع لحظهای مرتکب قتل میشود. دادستان در اثبات جرم او به قیام ادله میپردازد. حلقه مفقوده، حضور مورسو در کنار دریا پس از مرگ مادرش است و جرم ثابت میشود. چراکه اصلا دلیلی برای کنار دریا رفتن او به زعم قانون وجودنداشته است. برخورد با این کنش مخاطب را وارد سیستمهای پیچیده قرون وسطایی میکند و باعث میشود او قلمرو توتالیتاریسم را درک کند. به خصوص وقتی کشیش سعی میکند به قهرمان روایت بقبولاند که مجرم است و باید درخواست بخشش کند. همانجا که کشیش استدلالهای بدون کاربرد ارائه میدهد، میتوان اخلاق اصیل را در مورسو مشاهده کرد.
عبور از دایره تردید
البته خط فکری کامو در دیگر آثارش نیز عبور از دایره تردید است. کاشیگر منش غریب کامو را درک کرده و صدای آزادیخواهی او را در پس مولفهها شنیده است. اگر بخواهیم بحران خرد را در کسی اندازه بگیریم بیگمان باید بحران شخص را در نظر بگیریم. اما در این متن بحرانی، مورسو دارای هیچ گونه بحران درونی نیست. خروج از نگاه جامعه و عدم لحاظ رسومات در حیات مستقل، ابزار کامو محسوب میشوند. مشروعیت دادن به احساسات و شعور نیز ویژگی بارز زبانی اوست. پرسشهای تاریخی انسان اندیشمند را، بدون مدعای نظریه پردازی پاسخ میدهد. فرایند گسترش تمدن را عرضه میکند و تنها یک راوی کل محسوب نمیشود. کامو در قامت محققی جامعهشناس روابط اهرمی جامعه را خوب میشناسد و بحران هویت را بازنمایی میکند.
مترجمی در عسر و حرج
البته در روایت آندره آبو با ترجمه مدیا کاشیگر مقولات فوق را به حاشیه رانده و نه بازنویسی میشود. در این ترجمه اتصالات زبانی متکلف نیستند. محدودیتهای اعمال شده در متن بالاخره توسط این مترجم زبردست تلطیف شدند و از مجرای شبکههای دگماتیستی و پیچیده عبور کردند. باید گفت متون آوانگارد جهانی دارای ویژگیها و الگوهایی انسانی هستند که با ساختمان زبانی بعضی کشورها همخوانی ندارد. این موضوع باعث میشود انتقال زبان از کشور مبدا دچار اختلال شود. میخواهم بگویم سوژه مبهم آزادی بیان و اندیشه در موقع نوشته شدن متن «بیگانه» توسط کامو آنقدر در ارجحیت نبوده است که توسط مترجم سعی در نمایان ساختن آن شده است. حداقل کامو هنگام نوشتن متن به اندازه مترجم در عسر و حرج نبوده است. فلسفه مولف توسط مترجم در سطح ایده آل نشان داده شده است. کاشیگر با وفاداری به متن، تعریف فلسفه متن و معرفی آن را به عهده گرفته است. با توضیحات و حواشی در این کتاب، مخاطب آگاه از خود میپرسد آیا شرایط ملی و سیاسی در کشور مبدا باعث رقم خوردن این ادبیات شده است؟
کشف میراث فکری فرهنگ مبدأ
کاشیگر بهخوبی نسبت متن با مخاطب را حفظ کرده و در برجستهسازی آن، بازسازی و تولید معنا موفق بوده است. متن نشان میدهد ایدئولوژی کشور فرانسه، دیدگاه مردم آن نبوده است. زبان مبدأ لطیف است و لحن فرانسه مانند فارسی رکیک نیست. بنابرین خیلی نیاز به تضاد و طباق لحن و مکث و تنوعات بیانی بوده است. تفاوت این ترجمه در این است که متن فرانسه بهصورت مستقیم منتقل شده و تمام جزئیات در نظر گرفته شده است.
مرگ در غیاب مرگ
کشف میراث فکری و معرفی فرهنگ مبدأ بهعنوان یک دستگاه فکری برون مرزی و بازآفرینی ریشههای رنج مشترک در این متن را مدیون مترجم آن هستیم.
ذات فلسفی این روایت با این که از ابتدا در اتصال با سوژه مرگ است اما بیرون از آن است. مرگ طبیعی مادر، قتل و اعدام موضوعاتی نیستند که به آنها پرداخته شده بلکه در این روایت آنچه دیده نمیشود مرگ است. حداقل کامو نگاه انتقادی به مرگ ندارد. حتی در کتاب طاعون نیز به سوژه مرگ نمیپردازد و زیستن برایش در ارجحیت است. از این جهت میتوان گفت کامو در تضاد با مکتب انتقادی فرانکفورت و حلقههای آن است. بهخصوص با نوربرت الیاس و مرگ اندیشیهای او فاصله دارد. نورتی در بحث مرگ میگوید: این تصور که آدم میتواند با دیگران به عیش بنشیند و خوش باشد اما باید تنها بمیرد، امروزه شاید بدیهی و بینیاز از توضیح بنماید. اما کامو مرگ را در حاشیه میداند و علیه هستی میشورد. شاید برخورد دیگرگونه با ترجمه، وابسته به گذشت زمانی طولانی باشد. حساسیت حوزه ترجمه در سطح صادرات و واردات نیست، بلکه تاریخ همیشه نشان داده که امری غیر از وضع موجود نیز وجود داشته است. آنگاه دردمندی و تاثر تاریخی در نگاه به آثار امروز شکل خواهد گرفت.
مجتبی حدیدی