اسلحهای که جایگاهویژهای درنظر بازیبازها دارد
اسلحهای که جایگاهویژهای درنظر بازیبازها دارد و بیشتر برای تسویه حسابهای شخصی از فاصله نزدیک کاربرد دارد.
به گزارش شما نیوز ، اسلحهای که جایگاهویژهای درنظر بازیبازها دارد و بیشتر برای تسویه حسابهای شخصی از فاصله نزدیک کاربرد دارد. عوامل مهم و اساسیای در ماندگار شدن این اسلحه در طول تاریخ صنعتبازی تاثیر داشتهاند؛ صداگذاری اسلحه متشکل از شلیک گلوله، اصابت ساچمهها به دشمن، حرکت طولیدست زیراسلحه برای بارگذاری گلوله جدید و متعاقب آن صدای افتادن پوکهها روی زمین است. در بعضی بازیها این اسلحه مقدس را میشود خیلیساده و پیشپا افتاده از روی زمین برداشت، در بعضی بازیها هم برای بهدست آوردنش باید مراسم خاصی انجام داد. مهمنیست چطور به دستتان میرسد، مهم این است که پساز گرفتنش چه آثار هنریای میتوان با آن خلق کرد.
غوعای فرانک کسل
پانیشر
دلیل اینکه این بازی در رتبهاول قرار گرفته، جدا از قدرت وصفناپذیر شاتگان، قابلیت استفاده از دوشاتگان بهصورت همزمان است. پانیشر به خودیخود بازی خشن و رنگارنگی بود، اما وقتی دوهیولا را دردست میگرفتید راهروهای تنگ کلوبهای شبانه و انباریهای تاریک قاچاقچیان موادمخدر پر از بوی باروت و قطعات اعضای بدن معلق در هوا میشد. نشانگر اسلحه بزرگتر میگشت و بهشکل دایره درمیآمد، زندگی بزرگتر از چیزی میشد که در حالتعادی آنرا تجربه میکنیم، بارانی چرمی فرانک کسل پشت سرش رویهوا تاب میخورد و با هرگام بهجلو و هر پوکهای که به زمین می افتاد یکقدم به انتقام شیرین نزدیکتر میشدیم.
ناجی متفقین
مدال افتخار۱
سلاحمخفی را پیدا کن! ماموریتی که در مرحلهدوم بازی مدال افتخار برعهده شما بود. آیا کمان رابینهود مدنظر بود یا سلاح دیگری؟ اسلحه موعود را در کانالهای زیرزمینی یک رستوران و مخفیشده پشت یک محافظ شکننده مییابید؛ تکیهداده شده به دیوار بههمراه یک جعبه فشنگ قرمزرنگ با چاشنی طلایی و براق (البته تا جایی که گرافیک آنزمان اجازه میداد)، پساز بهدست گرفتن اسلحه صدای بازی قطع میشد و مغزتان بهطور خودکار آهنگ مورد علاقهتان را در پسذهن پخش میکرد. با هربار شلیک یکی از مشکلاتی که ذهنتان را مشغول خود کرده بیاهمیت میشد. سربازان نازی با صورت مربعی و بیخبر از همهجا یک طبقه نشست میکردند و بهجای خون رنگینکمان از بدنشان بیرون میزد.
کار ایتالیایی
مافیا
از پلهها بالا میروید. زیرچشمی سمتچپ را نگاه میکنید تا ببینید رالف ماشین تازهای برایتان آماده کرده است یانه. اول باید اسلحههایتان را تحویل بگیرید. دستگیره داغ سمتراست را چرخانده و وارد اتاق میشوید. کمی طول میکشد به نورکم دالان جدید عادت کنید. وارد اتاق سمت چپتان میشوید. وینچنزو با شکمبرآمده و دکمههای تا یقه بسته شده مثل یک بچهمدرسهای پیگیر و تروتمیز منتظرتان است. وقتی صحبت کار و جلوهگری شود وینچنزو کم نمیگذارد. پساز تحویل یار همیشگیتان (کلت ۱۹۱۱؛ چهسال خوبی) یک دوستجدید و قابلاعتماد میگذارد روی میز؛ (در سیسیل بهش میگویند لوپاراکه اگر کسی با این کشته شود کسی به خودش زحمت نمیدهد بپرسد برای چی؟!) تا جاییکه پیکسلهای محقر اجازه میدهند عاشق اسلحه میشوید. لوله خلاصه شده؛ مناسب برای جاسازی زیرِکت! بیصبرانه منتظر فرصتی برای امتحان کردنش هستید. معلومنیست اولین فرصت چهزمانی نصیبتان میشود اما با هربار شلیک مرد سیاهپوش کراواتزده روبرویتان بهصورت عروسکی بهپرواز درآمده و نالهای جانکاه و ترحمبرانگیز از نهاد بیرون میدهد. قدرت اسلحه بهقدری زیاد بود که پس از هربار شلیک مجبور بودید حتما به آسمان (سقف) نگاه کنید.
سلاح بزرگ و عظیم
دووم
زندگی در جهنم خودساخته سخت است و فرصت دوستیابی بسیار کم. (اگر شانس بیاری یک آدم به پستت بخوره حتما کاری کرده که انداختنش جهنم). تنها دوست قابلاطمینان، کسیکه هیچوقت شما را ناامید نمیکرد، کسیکه با برخورد به یک دشمن غولپیکر ناخودآگاه دستتان به دستهاش میرفت... اسلحهای که تنها با ۱۵-۱۶ پیکسل، درست در وسط پایینصفحه نمایش، بالای آن ابروان کمان نشان داده میشد. نوریکه پس از هربار شلیک از خود منتشر میکرد بیشتر از هر اسلحهای دیگر بود. نوری که در پیاش چند پیکسل قرمز روی صفحه نمایش داده میشد و متعاقبآن احساس امنیتی گذرا و انعکاس صدایی مبهوت کننده.
علیه زامبیها
رزیدنت اویل
دورانطلایی بازیهای زامبی محور! زامبیهایی احمق و کند، ولی در عینحال ترسناک و کشنده. ازنظر گرافیک و طراحی با شخصیتهای «ماینکرفت» مو نمیزدند. اما چطور میشود این زشتی و ترس را تحمل کرد؟ بله درست حدس زدید، یک شاتگان. این اسلحه میتواند بهراحتی نتیجه را تغییر دهد. مهماتش کم و نایاب بود ولی پس از موسیقی آرامی که در کنار ماشین تایپ پخش میشد، صدای شلیکش دومینصدایی بود که میتوانست در آنروزها، همزمان هم ضربان قلبتان را بالا ببرد و هم باعث آرامشتان شود.
هجوم دایناسورها
دینو کرایسیس
بهنوعی برادر رزیدنت اویل است، فقط جای زامبیها با دایناسورها عوض و گرافیک هم کمی بهتر شده است. روی تصاویر از پیش رندرشده بهدنبال کارتهای رنگی راهمیرفتید، تا درها را باز کنید. اگر بههمین سادگی بود، چرا اسمش سایبریا نبود؟ صدای شلپشلپ پای دایناسورها دلیل اصلی تفاوت بین سبک این دوبازی محبوب آندوران بود. شاتگانی مدرن و پیشرفته که بعدها نام علمیاش را فهمیدیم؛ اسپاس۱۲. حتی میتوانستیم آنرا ارتقا دهیم، البته چنداننیازی به ارتقا نبود چون از فاصله نزدیک دیگر حرفی برای گفتن باقینمیماند.
یار گوردون فریمن
نیمهجان
خیلی عذرمیخواهم، صحبت از رفتگان عزیز خیلیسخت است، ولی بیایید باهم روراست باشیم، همگی کارمان با فایل ورد «اپیزودسه» تمام شده است و چشم امیدمان را از دیدن «کروبار» گوردون فریمن بستهایم. ولی یکی از اولین نمونههای با کیفیت شاتگان را میشود در این بازی پیدا و تجربه کرد. وقتی که کشیش دیوانه مشغول پایینآوردن پل بود و ما به قول «آلکس» در شهری که به تسخیر «زامباین»ها درآمده گیرکرده بودیم، دست بهدامن چهکسی شدیم؟ چهکسی را صدازدیم؟ گاست باسترز؟!؟! نه شاتگان (اسپاس۱۲)، براق بهلطف گرافیک متعالی، صداگذاری عالی و مهمات کافی.
مرد تنهای شب
مکسپین۲
اولینباری بود که دشمنان بعد از کشتهشدن اختیار خودرا از دست میدادند و با دستانباز، مثل طرح انسان داوینچی بهپرواز در میآمدند. تنوع شاتگان در بازی بسیارعالی بود و نتیجهکار باآن معجزهآسا. اگر نصفشب با سیلی بیدارم کنند و درجا بپرسند از «مکس پین۲» چه بهیاد داری؟ بدون پلکزدن خواهم گفت: آهنگ «لیتگودبای» ، هوایبارانی، کتچرمی مکس پین، دشمنانی که مشغول نظافت بودند و شاتگان با خشابگرد. همان دشمنانی که باعث شدند ۱۰۰بار «سیو سریع» را بارگذاری کنید. خشاب جدید را میگذارید، صحنه را آهسته میکنید و میروید داخل خیلعظیم دشمنان. باهمان دو تیراول برق زندگی از چشمانش رفته است و چهکسی میتواند بگوید خالی کردن باقیخشاب در جسدش که مثل یک بادکنک در هوا چرخ میخورد باعث انبساط خاطر نمیشود؟!
در جزیره
فارکرای ۱
جککارور ناروخورده بود. تصور کنید تعطیلاتت را خراب کنند، عوضش چه عایدت بشود؟ یکجزیره که دستکمی از جهنم ندارد. البته بهتراست بگوییم بهشت در جهنم، اگر دشمنان بهشدت باهوش و موجودات جهشیافته اجازه دهند. همه اسلحههای این بازی عالیبودند. چون جایزخم تیرها روی بدن دشمنها بهیادگار باقی میماند و خدامیداند کشتن آنها چقدر سخت بود. شاتگان خشابگرد اینجا هم حضور موفقی از خودش نشان داد و با اینکه باعث ازهم پاشیدهشدن انسجام اعضای بدن دشمنان نمیشد ولی چندگالن خون و پرواز دشمنان باعث شادی روح و روان میشد. درضمن برای پیشروی در مراحل کذایی آخربازی هم بسیار کارآمد بود.
وحشت از الما
ترس )
شاید باورتان نشود هنوزهم فکر میکنم یکی از سربازهای سیاهپوش و خمیدهقد که از دستانم فرار کرده و نابودش نکردهام، در یکی از بازیهای دیگر ظاهر شده است و بهسراغم خواهد آمد و بهاحتمال زیاد از پشت خنجر بربدنم فرو خواهد کرد. ازبسکه هوشمصنوعی بازی واقعی و ترسناک بود. سازنده بهقدری روی دخترک بیچاره مانور داده بود که یادش رفته دلهره اصلی تمام بازیکنان از این سربازهای باهوش ناشی میشد. جوری سینهخیز حرکت میکردند، شیشهها را میشکستند و با لگد بهدهانت ضربه میزدند که هیچروشی برای دور نگهداشتنشان کارساز نبود. بهجز یکعامل مورداطمینان. شاتگان برای فواصلدور چندان مناسب نبود اما از فاصلهنزدیک و درحدامکان در حالت صحنهآهسته میتوانست این اشرف مخلوقات برآمده از هوشمصنوعی فضایی را بهچندین گالن خون و قطعات طبیعی بدن تبدیل کند.
شاتگان در بازیهای آنلاین
(یوساس) در بتلفید و شاتگانمعمولی در بلک آپس۱ از بارزترین نمونههای تعالی این اسلحه در عرصهجنگهای آنلاین هستند. البته کانتر استرایک هم شاتگان داشت ولی کسی محلش نمیگذاشت، حداقل در گیمنت محلهما که روال براین بود.
آرش مرادی