18 ساعت تجاوز و قتل وحشتناک دختر جوان + جزئیات
سه جوان متهم میباشند سال۸۷ دختر جوانی به نام «سحر» را در منطقه ملاردشهریار به قتل رسانده اند. این پرونده زمانی تشکیل شد که ماموران پلیس از طریق پرستارانی در بیمارستان ملارد در جریان مرگ دختری قرار گرفتند که به سبب آزار جنسی و مسمومیت دارویی جانش را از دست داده بود. پرستاران به پلیس گفتند سه پسر جوان این دختر را به بیمارستان آوردند و هنوز هم خارج ایستاده اند.
به گزارش شمانیوز : سه جوان متهم میباشند سال۸۷ دختر جوانی به نام «سحر» را در منطقه ملاردشهریار به قتل رسانده اند. این پرونده زمانی تشکیل شد که ماموران پلیس از طریق پرستارانی در بیمارستان ملارد در جریان مرگ دختری قرار گرفتند که به سبب آزار جنسی و مسمومیت دارویی جانش را از دست داده بود. پرستاران به پلیس گفتند سه پسر جوان این دختر را به بیمارستان آوردند و هنوز هم خارج ایستاده اند.
سه جوان که نیما، بابک و حامد نام دارند بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند. نیما در تحقیقات گفت: من با سحر آشنا شدم و او را به باغی در حوالی ملارد بردم. دو دوستم هم آنجا بودند. ما به دختر جوان مقدار بسیاری قرص خوراندیم و او را مورد آزار جنسی قرار دادیم. قصدمان این نبود، او را بکشیم فقط میخواستیم با او رابطه داشته باشیم تحقیقات بعدی پلیس نشان داد این دختر جوان، دانشجویی است که خانواده اش از مفقود شدن او خبرداده بودند. او چندماه قبل با نیما آشنا شده بود و در این مدت با او رابطه داشت، اما دوستان نیما را نمیشناخت؛ بنابراین اطلاعات، ماموران دو متهم دیگر را هم مورد بازجویی قرار دادند. حامد متهم ردیف دوم تایید کرد با مقتول رابطه داشت. او گفت: «ما سه نفر ۱۸ ساعت این دختر را مورد آزار جنسی قرار دادیم و به او دیازپام خوراندیم تا نتواند حرکت کند. بعد که بدحال شد ترسیدیم، بمیرد به همین سبب سریع او را به بیمارستان بردیم.» گزارش پزشکی قانونی گره دیگر این پرونده را گشود و متخصصان اعلام کردند تجاوز به این دختر به عنف بوده است. متخصصان همچنین عنوان کردند دختر جوان به دو سبب مسمومیت دارویی و تجاوزات پی درپی جان خود را
از دست داده است؛ بنابراین پرونده تکمیل و برائ رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز قبل در ابتدای جلسه محاکمه بعد از اینکه کاکولی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گزارشی از پرونده ارایه کرد، اعلام کرد با توجه به اعلام گذشت اولیای دم درخصوص قصاص، دادستانی درخواست مجازات متهمان به لحاظ جنبه عمومی جرم را دارد. کاکولی گفت: بنابر اطلاعات و مدارکی که در پرونده است متهمان با کشاندن سحر دختر دانشجو به داخل باغی در ملارد شهریار او را ساعات طولانی مورد آزار جنسی قرار دادند. آنها سپس با خوراندن دارو به متهم او را مسموم کرده و به قتل رسانده اند. از آنجایی که اولیای دم اعلام رضایت کرده اند و جنبه خصوصی جرم منتفی شده است به نمایندگی از سوی دادستان بر اساس ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی و به سبب بیم تجری برائ متهمان درخواست صدور حکم مجازات دارم.
در ادامه نیما متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او اتهام مشارکت در قتل را رد کرد و گفت: من نقشی در قتل نداشتم. چندماهی میشد که یکی از دوستانم شماره من را به سحر داده بود چندین بار او را دیدم و با هم رابطه دوستانهای برقرار کردیم بعد از طریق دوستم متوجه شدم سحر قصد ازدواج با من را دارد. گزارش تالاب میگوید: او به دوستم گفته بود میخواهد به من پیشنهاد ازدواج بدهد و بسیار از من خوش اش میآید، اما من چندان به او علاقهمند نبودم تا اینکه روز اتفاق پیشنهاد دادم به اتفاق سحر و دو دوستم حامد و بابک به باغی برویم در آنجا به سحر پیشنهاد دادیم با او رابطه داشته باشیم و سحر هم قبول کرد. او خودش به این رابطه راضی بود. قرصهای دیازپام را هم خودش خورد و ما هیچ نقشی در خوراندن قرصها نداشتیم به همین سبب هم قتل سحر را قبول ندارم. هر آنچه من و دوستانم در اداره پلیس گفتیم تحت فشار بوده است و این گفتهها را قبول نداریم. در ادامه متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد او هم اتهامش را رد کرد و گفت: قبول دارم بارها و بارها با سحر رابطه داشتم و ساعات طولانی در باغ بودیم، اما او خودش راضی به این کار بود و من اصلا نمیدانم چرا قرصهای
دیازپام را میخورد. ما قصدی برائ کشتن او نداشتیم و اگر میخواستیم سحر بمیرد به جای اینکه او را به بیمارستان ببریم و سعی کنیم نجاتش دهیم، رهایش میکردیم تا همانجا جان بدهد و بعد هم جسد را سر به نیست میکردیم. ما هیچ قصدی برائ قتل او نداشتیم. در ادامه متهم ردیف سوم در جایگاه حاضر شد. او هم اتهام را رد کرد و گفتههای دو متهم دیگر را مورد تایید قرار داد. سپس وکلای متهمان در جایگاه حاضر شدند و دفاعیات خود را ارایه کردند با پایان یافتن جلسه محاکمه هیات قضات برائ صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
اگه این دختر همونی باشه که فکر میکنم،ایشان دختر همسایه ما بود با خانواده ای مقید،از خودش شنیده بودم که کار خوبی دارد اما دوست داره که دانشگاه هم بره اما خودش میگفت بابام اصلا راضی نیست من جای دور دانشگاه برم آخه خونشون تهران بود،دختری زیبارو وشیطون،خدا بیامرزه شنیدیم که اصلا خانوادش نذاشتن واسه تشیع تا منزل بیاورن و مثل اینکه بی سرو صدا رضایت داده بودن چون آبرو دار بودن و این همیشه قبل از اینکه این ماجرا را بخونم واسه همه سوال بود که چه اتفاقی واسه سحر افتاد،ای کاش به حرف خانواده گوش داده بود