لادن طباطبایی
افشاگری جنجالی همسر سابق لادن طباطبایی | بعدت از سالها ماجرای جدای لادن طباطبایی لو رفت
سعید تهرانی همسر سابق لادن طباطبایی بعد از سال ها درباره علت طلاق شان دست به افشاگری جنجالی زد.
لادن طباطبایی مادر سها دختری که مبتلا به اوتیسم است و همسر سابق سعید تهرانی ، بازیگر سریالهایی چون «خواب و بیدار»، «ولایت عشق» و «سرنخ» مدتی است که در عرصه بازیگری فعالیت نمی کند و خود را به گونه ای وقف فعالیتهای انسانی درمورد بیماری اوتیسم کرده است.لادن طباطبای در این باره می گوید:«مدتی است که با انجمن خیریه ای همکاری می کنم که برای شناساندنو تبلیغ بیماری اوتیسم فعالیت می کنند تا بتوانیم در آینده ای نزدیک مرکز جامع خیریه در این زمینه داشته باشیم.چون متأسفانه این بیماری رو به گسترش است و در صد بچه هایی که به این بیماری مبتلا می شوند، روز به روز بیشتر می شود.البته در تمام دنیا این بیماری مورد توجه قرار گرفته است و همه در صدد مقابله با این بیماری هستند».
سعید تهرانی بازیگر و همچنین کارگردان و تهیه کننده تلویزیون و سینما است که در سال 1352 در تهران متولد شده است. وی در مجموعه های تلویزیونی و فیلم های بسیاری حضور داشت اما بعد از یک برهه زمانی از فضای بازیگری فاصله گرفته و وارد عرصه تهیه کنندگی و کارگردانی شد و بعد از آن ناگهان به طور کلی از دنیای سینما و تلویزیون جدا شد.
لادن طباطبایی و سعید تهرانی
سعید تهرانی همسر سابق لادن طباطبایی است. وی چند سالی است که از همسر سابقش لادن طباطبایی جدا شده است و در این مدت مصاحبه های مختلفی از سوی همسرش در رسانه ها و همینطور فضای مجازی درباره جدایی و مشکلات زندگی با وی منتشر شده است.
طباطبایی در آخرین واکنش خود به جدایی اش از تهرانی در صفحه اینستاگرامش نوشته بود:
"دختر نازنینم، سها ...
من گناهکارم، چون سالها سکوت کردم، چون توهین و تحقیر شنیدم و آبروداری کردم، چون خواستم زندگی و آرامش تو را حفظ کنم. حقارت ها و تهمت هایی را تحمل کردم که هیچ انسان باشرافتی تاب نمی آورد. کسی که 17 سال عاشقانه دوست داشتم، به ناجوانمردانه ترین روش ها مرا خرد کرد، غیراز حقوق قانونی خود هر راه و بیراهی را بکار گرفت:بازوان ستبر و بی سیم و موتور و ژست های پلیس مخفی و مرموز ... تهدید و ارعاب من و خانواده ام.... سکوت کردم.
لادن طباطبایی و دخترش سها
پدر آبروی دختر است و این دشمن قسم خورده من، پدر تو و تنها عشق زندگی من بود. 6 سال از جدایی ما گذشته و من هنوز اینهمه نفرت او را باور نمیکنم. تو دختر زیبایم، اگر نیاز فوری به رسیدگی و آموزش نداشتی، اگر در آستانه بلوغ زود رس حاصل از اوتیسم نبودی، من همچنان سکوت میکردم."
***اما حالا سعید تهرانی پس از سال ها سکوت خود را شکسته از مسائلی که با لادن طباطبایی در زمان ازدواجشان داشته از نگاه خود صحبت کرده است.
جریان واقعی زندگی شما با لادن طباطبایی چه بود؟
تهرانی:در اوایل تربیت فرزندم متوجه شدم که فرزندمان با اختلالی روبه رو است که ده سال قبل با واژه اوتیسم برای اولین بار آشنا شدم. با توجه به این که 70 واحد روانشناسی در دانشگاه پاس کرده بودم به تحقیق درباره این بیماری پرداختم و تا حدودی اطلاعاتی کسب کردم. بیماران مبتلا به اوتیسم ظاهر خوب و سالم و سرزنده دارند اما اختلال در یادگیری دارند و تا دو سالگی تشخیص آن سخت است.
بارها به لادن طباطبایی درباره رفتار با فرزندمان تذکر و سفارش کردم اما او به گمان این که دخترمان لجبازی می کند با شعار فرزند عزیز است و تربیت آن عزیزتر دخترمان را تنبیه بدنی می کرد تا بیشتر یاد بگیرد. بیمار مبتلا به اوتیسم مطلقا نباید تنبیه بدنی شود چون مانند گنجشکی می ماند که وقتی می ترسد جمع شده و کوچک می شود و پرواز یادش می رود. حتما تجربه داشته اید که در خیابان گنجشکی در حال پریدن است و نمی تواند پرواز کند وقتی او را در دست می گیرید و گرما و محبت دست شما را لمس می کند ناگهان بعد از بازکردن دستتان پرواز می کند. گنجشک چون پروازش به شکل غریزی است بر می گردد اما وقتی در حال آموزش به فرزند هستی و غذا خوردن را به سختی به او یاد می دهید، وقتی او را کتک بزنید از ترس دیگر آن یادگیری برنمی گردد.
لادن طباطبایی کنار دختر و پسرش
من هرچقدر در این باره تذکر دادم طباطبایی کار خود را انجام داد و گوش نکرد با این که پرستار 24 ساعته هم برای نگهداری دخترمان داشتیم و پنجشنبه ها شب پرستار به خانه می رفت و جمعه بر می گشت اما او برای همین چند ساعت نبود پرستار هم اعصاب نگهداری فرزندمان را نداشت و فرزندمان را کتک می زد. بعضی اوقات متوجه می شدم که فرزندمان حال دیگری دارد اما نمی دانستم چنین کاری می کند اما روزی که من این موضوع را با چشم خود دیدم تصمیم گرفتم که فرزندم را نجات دهم بنابراین از او خواهش کردم که نگهداری فرزند را به من بسپارد. سپس وی به امریکا رفت و با شرکت در سیمنارهای مربوط به بیماری اوتیسم متوجه شد که من درست گفته ام و از این که از این بیماری اطلاع داشتم تعجب کرده بود.
زندگی تان بعد از رفتن لادن طباطبایی در مرحله اول سفر به آمریکا چگونه بود؟
تهرانی:برای نگه داشتن زندگی با لادن طباطبایی بسیار تلاش کردم. برخلاف آن چه لادن طباطبایی در رسانه ها اعلام کرده بود فرزندم را در سال 91 رها کرد و به آمریکا رفت. من به تنهایی از دخترم نگهداری کردم و فعالیت خودم و موسسه فیلمسازی ام متوقف شد. این در حالی بود که مادرم هم برای نگهداری از دخترم به کمکم آمد و با توجه به این که نگهداری از بیماران مبتلا به اوتیسم دقت، سختی و صبوری زیادی نیاز دارد فشار زیادی به مادرم وارد شد و با توجه به این که 4 مدال طلای ورزشی داشت در سلامت کامل در حالی که به حرف زدن با هم مشغول بودیم ناگهان درگذشت که شوک شدیدی بر من وارد شد.
در نهایت لادن طباطبایی یک سال و نیم پیش وقتی از آمریکا برگشت گفت که ویزای آمریکا گرفته و می خواهد دخترم را ببرد اما متاسفانه این کار را نیز انجام نداده بود و ویزایی نداشت بلکه وی ماه های زیادی را در ترکیه اقامت گزید تا ویزا دریافت کند و مجددا به آمریکا رفت. او در حال حاضر در آمریکا از دخترم سرپرستی می کند البته او قبلا هم با فرزندی که از شوهر اولش داشت هم برخورد درستی نمی کرد. البته من از زندگی با لادن طباطبایی راضی بودم. او همسر خوب و نجیبی بود اما برای یک زندگی فقط زن بودن مهم نیست بلکه مادر بودن نیز مهم است. مسئله ای که شاید امروزه کمرنگ شده است.
دلتان برای دختران تنگ نمی شود؟
تهرانی:دل شوره ها، نگرانی ها و دلتنگی پدر نسبت به دخترش امری طبیعی است و این حس فرزند و دختری با توجه به بیماری اوتیسم فرزندم و همچنین زندگی در تنهایی هایمان با هم به مدت طولانی باعث شد وقتی دخترم از ایران و از خانه ام رفت تنهاتر شدم.
بیماری اوتیسم و شرایط حاکم بر این بیماری در کشور چگونه است؟
تهرانی:از ایران گرفته تا کالیفرنیا هیچ جا مرکز آموزش اوتیسم درستی نداریم و این مراکزی که در کشور وجود دارد دروغین است چراکه بچه ها را اذیت می کنند و مفید نیستند. من در حال تحصیل در دکترای رشته روانشاسی بالینی هستم. فوق لیسانس تکنولوژی آموزشی دارم. به دنبال تاسیس موسسه ای مخصوص بیماران مبتلا به اوتیسم هستم یعنی مانند همان مرکز اوتیسم که دخترم در کالیفرنیا تحت آموزش و تحصیل است، به دنبال ساخت یک مجتمع بزرگ هستم که بتوانم برای بیماران اوتیسم کاری کنم. تقاضا کرده ام که خودم آن را بسازم و اگر در زمان حیاتم ساخت آن میسر نشد در ورودی این موسسه پیکرم را دفن کنند تا کسانی که رجوع می کنند از روی قبرم بگذرند که این کار افتخاری برای من است.