فرزندخواندگی در ایران با چه موانعی روبروست؟
شبکه مردمی اطلاع رسانی(شمانیوز): پذیرش سرپرستی کودکان بی سرپرست اگرچه رفتاری مورد پسند در جامعه ایران تلقی می شود اما نبود حمایت های مشاوره ای و روانشناسی و وجود نگرش های نامناسب فرهنگی باعث بروز چالش های رفتاری میان خانواده ها و این کودکان می شود.
فرزندخواندگی یعنی اعطای سرپرستی کودکان بی سرپرست یا بدسرپرستِ شناخته شده و در حمایتِ سازمان بهزیستی به خانواده های متقاضی که دارای شرایط قانونی حمایت از کودکان بی سرپرست باشند. «احمد دلبری» مدیرکل بهزیستی استان تهران در تازه ترین اظهارات خود آماری از میزان فرزندخواندگی در کشور اعلام کرد. بر اساس این آمار، 230 مورد فرزندخواندگی در تهران طی 9 ماهه اول امسال صورت گرفته است و در زمان حاضر نیز 1600 زوج در نوبت پذیرش فرزندخوانده قرار دارند. با توجه به اظهارات دلبری، هم اکنون چهار شیرخوارگاه در سطح استان تهران کودکان صفر تا 6 سال را می پذیرد. در طول 9 ماه گذشته 510 کودک به شیرخوارگاه ها معرفی شده اند که به طور میانگین 57 کودک در ماه است. از این تعداد 28 درصد به علت اعتیاد والدین، 34.5 درصد به علت رهاشدن در سطح جامعه، 10.5 درصد به علت جدایی والدین، 7.5 درصد به علت حضور والدین در زندان، 7.6 درصد به علت فوت والدین، 6.3 درصد به علت عدم توانایی در نگهداری، 3 درصد به علت کودک آزاری و 2.5 درصد به علت عدم توانایی مالی والدین به این مرکزها سپرده شدند. تلاش در جهت رشد و افزایش فرهنگ فرزندپذیری و آسان سازی مرحله های دشوار قانونی این اقدام امری مثبت و پسندیده است اما آیا راه یافتن این فرزندان به آغوش گرم خانواده، به منزله پایان یافتن رنج های ناخواسته زندگی این کودکان است؟ آیا نگاه های دوگانه، دلسوزی های نابجا و تحمل برچسب بی هویتی دست از گریبان این کودکان برمی دارد؟ موضوعی که گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا را برآن داشت تا در جهت واکاوی کنش ها و واکنش های متقابل این کودکان و همچنین توسعه ساختار فرهنگی برخورد با این افراد، به گفت و گو با کارشناسان بپردازد. ***سایه هویت نامعلوم بر سر فرزندخوانده ها برخلاف اینکه فرزندخواندگی امری مرسوم در بسیاری از کشورهای جهان، بخصوص کشورهای توسعه یافته است، در ایران امری نه چندان پذیرفته در برخی فرهنگ ها و نگرش های سنتی است و فرهنگی رسمی و عادی تلقی نمی شود چرا که در قوانین ایران، نهاد دیگری به عنوان سرپرست کودکان بی سرپرست وجود دارد که تنها در صورت شرایط ویژه، اجازه سرپرستی آنان به خانواده واجد شرایط داده می شود. این در حالی است که پس از سپری شدن مسیر انتقال سرپرستی، نظارت و راهکاری برای مشکل های متفاوت این کودک در خانواده جدید وجود ندارد. این امر ضمن بروز مشکل های روانی و رفتاری فراوان در روابط خانواده ها و فرزندخواندگان، دورنمای نامناسب و نه چندان رضایت بخشی از فرزندخواندگی را در جامعه به نمایش می گذارد. «مصطفی اقلیما» رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران، در گفت و گو با گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا با اشاره به کم رنگ بودن فرهنگ فرزندخواندگی در کشور گفت: رسانه ها و سازمان های مرتبط خانواده ها را در امر فرزندپذیری تشویق می کنند اما غافل از این که بزرگترین مشکل کشور این است که آیا در فرهنگ جامعه ایران فرزندخواندگی مورد قبول هست یا خیر؟ زمانی که زن و شوهری برای گرفتن فرزند اقدام می کنند، پس از فروکش کردن هیجان ها و احساسات، در مقابل بازیگوشی این فرزند، لب به شکایت بازمی کنند و هویت خانواده نداشته را به رخ وی می کشند. به همین دلیل این افراد از نخستین روز با مشکل های فراوانی روبه رو می شوند. به هنگام ازدواج نیز این افراد در یافتن همراه زندگی با مشکل های ویژه ای روبه رو هستند. اقلیما می گوید: ما در جامعه ای زندگی می کنیم که هنوز منطقه زندگی و جایگاه اجتماعی خانواده از شرایط اصلی ازدواج است. در این شرایط دانستن پرورشگاهی بودن طرف مقابل باعث بروز مخالفت های اطرافیان با این ازدواج خواهد شد. حتی در زمان استخدام، این افراد به دلیل نداشتن پیشینیه خانوادگی، مورد قبول واقع نمی شوند. با این ارزیابی ها، به روشنی می توان گفت که این فرزندان، بیگناهان محکوم مادام العمر هستند. رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی افزود: افزون بر مسایل عرفی و سنتی، همواره مسایل شرعی هم برای این فرزندان مطرح است. به همین دلیل ما مددکاران اجتماعی، ترجیح می دهیم که فرزند در خانواده خود بماند و با فقر اجتماعی و فرهنگی کنار بیاید تا این که به مراکز نگهداری سپرده شود؛ چراکه از طرفی محیط پرورشگاه به دلیل کمبود امکانات و وجود «مادریاران» و مددکارانی که خود با مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی روبه رو هستند و زود به زود تغییر می کنند، مساله ساز است و از طرف دیگر پذیرفته شدن از سوی خانواده ای جدید با توجه به مسایل اشاره شده، چالش های تازه ای به همراه خواهد داشت. ***فرار از ترحم و پناه به پرخاش نگاه متفاوت و همراه با ترحم اعضای خانواده و سایر وابستگان به کودک مورد سرپرستی واقع شده از دیگر چالش هایی است که باعث می شود تا وی برخورد عادی را احساس نکند و کم کم به انزوا کشیده شود. کودکی که هنگام بازی با سایر همسالان، به راحتی از فضای متفاوت به وجود آمده باخبر می شود، همبازی شدن با بچه های فامیل هم برایش دردسرآفرین است که این خود نوعی ناهنجاری رفتاری و پرخاشگری را به ارمغان می آورد، در نتیجه همراه با شکست روحی رشد خواهد کرد. «محمد لطفی» فعال حقوق کودکان و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، در گفت و گو با پژوهشگر ایرنا ابعاد و مساله های گوناگون حقوقی، جامعه شناختی و روانشناختی فرزندخواندگی را یادآور شد و گفت: نخست باید گفت به دلیل مسایل شرعی که در فقه وجود دارد، از لحاظ حقوقی گرفتاری ما در بخش محرمیت فرزندخوانده است و نگاه ایدئولوژیک، رابطه مادر و فرزندی و پدر و فرزندی را مورد تاثیر قرار داده است. فرهنگ خانواده در پذیرفتن کودک، آموزش های متناسب با سن کودک و ادغام شدن یا نشدن با خانواده پذیرنده از جمله مسایل حوزه روانشناسی است؛ چراکه موضع والدین در برابر رفتار فرزند واقعی خود با آنچه در برابر فرزندخوانده نشان می دهند، متفاوت است. به بیانی دیگر خانواده ها در برابر رفتاری که با فرزندخوانده ارایه می دهند زیر ذره بین هستند و در صورت بروز کوچک ترین ناملایمتی با برچسب های اجتماعی روبه رو می شوند، در نتیجه به توجه بیش از اندازه روی می آورند. در باور این فعال حقوق کودکان، نگاه متفاوت و توجه بی مورد به این کودکان در کنار رفتارهای دوگانه سایر افراد، باعث بروز رفتارهای پرخاشگرانه از سوی این کودکان شده است. کودکانی که به دلیل اعتماد به نفس پایین، همه افراد جامعه را در این وضعیت خود گناهکار می دانند. لطفی درباره تجربه کاری خود گفت: در میان کودکانی که با آنان برخورد داشتیم، به 2 نمونه یکسان برخورد کردیم که یکی در خانواده ای بزرگ شده بود که با توجه به رفتار خانواده و وابستگان در وضعیتی عادی و طبیعی به سر می برد و در نتیجه کودکی آرام و بانشاط بود اما در مورد دیگر نوع رفتار خانواده پذیرنده و اطرافیان باعث شده بود تا کودک خود را به عنوان یک فرد اضافی ببیند. این فعال حقوق کودکان از تاثیر رفتار جامعه به عنوان نهادی حمایتی یاد کرد و گفت: متاسفانه جامعه ما، به جای این که به عنوان نهاد حمایتی وارد عمل شود، به صورت نهادی قضاوتگر عمل می کند. واژه هایی مانند ناپدری و نامادری و نگاه های عجیب به این کودکان واکنش هایی است که برچسب هویتی دارد اما متاسفانه به راحتی استفاده می شود. کار تا آن جا پیش رفته که به عنوان نمونه در یکی از برنامه های تلویزیونی ویژه ماه رمضان، به نحوی عجیب از دو جوان پرورشگاهی سخن به میان می آید که تحصیل کرده اند، عاشق شده اند و قصد ازدواج دارند که انگار این افراد، افرادی عادی نیستند و نمی توانند رشد کنند و از جامعه سربلند بیرون آیند. در واقع منتقدانه باید گفت ما نگاه عادی را از روی این افراد برداشته ایم و توقع داریم که آنان رشد عادی داشته باشند. ***فرزندپذیری در ایران، جاده یک طرفه نیست یکی دیگر از چالش های فرزندخواندگان، طرد شدن و بازگردانده شدن به پرورشگاه است؛ چراکه بنا بر قانون کشور، وقتی حکم سرپرستی صادر شد همه پل های پشت سر خراب نمی شود و می توان آن را در شرایط خاصی بر هم زد؛ بنابراین نهاد سرپرستی کودکان بدون سرپرست، جاده یک طرفه ای نیست که بدون بازگشت باشد، هر چند بازگشت از آن به دلیل آسیب هایی که ممکن است برای کودک داشته باشد جای بحث و بررسی دارد. مصطفی اقلیما به تجربه ای در خصوص این مشکل اشاره کرد و گفت: شاهد موردی بودم که مرد میانسالی، دختر هجده ساله ای را به پرورشگاه آورده بود و مدعی بود که این دختر با آداب و فرهنگ خانواده ما هماهنگ نیست، من تمام تعهدها را انجام می دهم و می خواهم وی را پس بدهم. از وی پرسیدم که این دختر 6 ماهه بوده که به شما سپرده شده و تا این زمان با تربیت و پرورش شما بزرگ شده است! اما نه التماس های دختر و نه صحبت های مددکاران، مرد میانسال را از تصمیم خود بازنگرداند. اکنون شما درنظر بگیرید که چه ضربه روحی شدیدی به این دختر وارد می آید در حالی که در کشورهای توسعه یافته، پذیرش فرزندخوانده به فرهنگی تبدیل شده که سن پذیرفته شدن مهم نیست و کودک در هر سن و جنسی به طور کامل مورد حمایت قرار می گیرد اما متاسفانه در ایران، ناسازگاری رفتاری کودک را به پدر و مادر خونی وی نسبت می دهند غافل از این که بخش زیادی از رفتارها نسبی است و یادگیری آن ها از راه آموزش صورت می گیرد و تنها چهره و برخی مسایل ژنتیکی به ارث برده می شود. ***راهکار توسعه فرهنگ و رفتار صحیح با فرزندخوانده ها فرهنگ سازی و مشاوره پیش از سپردن سرپرستی به خانواده ها یکی از راهکارهای اصلی در کاهش دردسرهای فرزندخوانده ها و خانواده هایی است که پس از طی مرحله های قانونی پا به این مسیر نهاده اند. رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی در این باره معتقد است که متاسفانه در ایران، مشاوره صحیحی صورت نمی گیرد. روانپزشک و مشاور باید با نگاه دقیق به خانواده ها، منطقه ای که کودک برای زندگی پذیرفته می شود، آداب و رسوم منطقه و سطح فرهنگی خانواده اقدام به ارایه مشاوره کند. این شناخت فرهنگ و برخوردی که با کودک می شود باید به گونه ای باشد که نه به کودک ضربه وارد شود و نه به خانواده. نکته دیگر هم این که مراکز بهزیستی به دلیل مشکلات اقتصادی و درآمد بسیار کم، قادر به تامین رفاه مددکاران نیست به همین دلیل آنان با بی حوصلگی و هزاران دغدغه فکری با کودکان برخورد می کنند. خیران بسیاری علاقه مند به خدمت رایگان در این مراکز هستند اما پرورشگاه ها از کمک آنان سر باز می زنند. این است که تا زمانی که سازمان بهزیستی نخواهد تخصصی کار کند، این مشکل همچنان باقی خواهد ماند. محمد لطفی هم ضعف نهادهای آموزشی در از بین بردن نگاه غیرمتعارف و غیرمعمول به این کودکان و جایگزین نشدن نگاه عادی به این دسته از افراد را یادآور شد و گفت: همواره انگشت اتهام به سمت نهادهای آموزشی که مسوول ارایه آموزش و فرهنگ سازی متناسب با عرف جامعه هستند نشانه رفته است؛ نهادهایی که مبنای قضاوت عادلانه و انسانی را پایه ریزی نمی کنند. در این جا نقش حوزه قانون گذاری را هم نباید فراموش کرد. لطفی با انتقاد از قانون ازدواج فرزندخوانده با سرپرست گفت: شاهد بودیم امری مورد پذیرش برای مردم بود اما قانون گذار با برجسته سازی بحث محرمیّت حساسیت زیادی ایجاد کرد و به جای حمایت، جوسازی زیادی علیه این کودکان ایجاد شد. این گرفتاری جامعه ما است که از تضادهای مدرن با راهکارهای سنتی به ارمغان رسیده است. می خواهیم راهکارها را براساس قواعد از پیش تعیین شده درست کنیم در حالی که قوانین جامعه به آن راهکارها پاسخگو نیستند. فرزندخواندگی در شرایط کنونی بهترین راه برای فراهم ساختن آرامش کودکان بی سرپرست و ایجاد ثبات تربیتی آنان در حمایت از این قشر است. پیمودن این مسیر باید با راهکارهای تشویقی دولت در جهت سالم سازی جامعه، رفع مشکل های روحی کودکان بی سرپرست همراه با بسته های حمایتی، ارایه مشاوره های پیش از فرزندخواندگی به کودک و خانواده، دنبال کردن وضعیت روحی و روانی کودکان مورد سرپرستی واقع شده تا سال ها پس از سرپرستی و آموزش درست به خانواده ها همراه باشد تا این کودکان در جریان زندگی تازه خود کمتر با بحران دوگانگی مواجه شوند و در برابر ناهنجاری های روانی زوج هایی که از نعمت فرزنددار شدن محروم هستند کاسته شود. در این صورت، با کاهش مشکل های رفتاری و حاشیه ای میان فرزندخواندگان و خانواده ها، فرهنگ فرزندخواندگی نیز توسعه خواهد یافت و خانواده هایی که شاید به دلیل ترس از گرفتار شدن در مسایل رفتاری با کودکان اقدام به قبول سرپرستی کودکان حاضر در بهزیستی نمی کردند، با آسودگی خاطر و تکیه بر حمایت های روانشناسان و مشاوران اقدام به فرزندخواندگی کنند.