پشیمانها، میخواستند به رئیسی رای دهند؟
محمدجواد حقشناس گفت: یکی از رنجهایی که ما میبریم، این است که جریان رقیب قدر رفتار درست و دقیق و مناسب اصلاحطلبی را نمیفهمد و نمیداند و به نظر میرسد همچنان گوش و چشمش را بر واقعیت بستهاند.
به گزارش شمانیوز:محمدجواد حقشناس گفت: یکی از رنجهایی که ما میبریم، این است که جریان رقیب قدر رفتار درست و دقیق و مناسب اصلاحطلبی را نمیفهمد و نمیداند و به نظر میرسد همچنان گوش و چشمش را بر واقعیت بستهاند.
محمدجواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی درباره پشیمانی عده ای از رأی به روحانی گفت: موضوع اول یعنی کمپین پشیمانی نوعی تقابل با رأی مردم و امر انتخابات بود و بدون اینکه توضیح دهند، آلترناتیو رای ندادن به روحانی چه بود، این را القاء میکردند که از رای دادن به آقای روحانی پشیمانند. اگر شما میخواستید به آقای روحانی رأی ندهید، دو گزینه بیشتر نداشتید. یا باید در انتخابات شرکت نمیکردید، یا اینکه به کاندید رقیب آقای روحانی رأی میدادید. پیشنهاد پشیمانها چه بود؟ تحریم انتخابات یا رأی به آقای رئیسی؟ من فکر نمیکنم هیچ کس از کسانی که با رویکرد اصلاح طلبی به آقای روحانی رأی داده اند، آقای رئیسی را جایگزین میکردند! پس اگر قرار بر انتخاب دیگری بود، صندوق رأی را تحریم میکردند و این با مشی اصلاحطلبی همخوانی ندارد.
اهم اظهارات حق شناس به شرح زیر است:
* قطعا من از یک سلبریتی انتظار دارم که بتواند در سینما درست نقش ایفا کند، به تعهدش عمل کند، جامعهاش را فراموش نکند، به ارزشهای موردنظر ملت؛ ارزشهای ملی، اخلاقی، فرهنگی و دینی پایبند باشد. هیچ وقت انتظار نداریم که یک سلبریتی یا یک ورزشکار شناختهشده که میتواند در مثلا یک زمین فوتبال خوب توپ را به چرخ دربیاورد؛ کارکرد سیاسی داشته باشد. شما از یک استاد دانشگاه یا یک چهره شناختهشده سیاسی یا حقوقی هم انتظار ندارید که بتواند در میدان ورزشی مثلا زیر یک وزنه 200 کیلویی برود.
* ما باید از پوپولیسم پرهیز کنیم. ممکن است یک روز جریانی مثل آقای احمدینژاد و یک روز جریان شبه روشنفکری بخواهد به پوپولیسم دامن بزند؛ فرقی نمیکند ما باید از جامعهمان مراقبت کنیم تا در دام پوپولیسم از هر نوع و صنفش نیفتد.
*طبق آماری که اعلام شد، بیست و چند نفر در اعترضات دی ماه کشته شدند. سوال این است که چه کسانی باید پاسخگوی این کشتهها و تلفات باشد؟جریان اصلاحات از یک سو خشونت را نفی کرد و از سوی دیگر حاکمیت را خطاب قرار میداد که مساله را مدیریت کنند. این رویکرد درستی بود و جریان اصلاحطلب قطعا نمیتوانست در این ماجرا جامعه را به حال خود رها کند تا جوانهای زیر 25 سال ( اکثر کسانی در خیابان بودند، جوان بودند) بیایند و درگیر شوند و بعد هم یک خشونتی غیرقابل کنترل سرمایههای اجتماعی، سرمایههای اقتصادی و زیرساختها را هدف قرار دهد. اصلاح طلبان از طرفی به حکومت توصیه میکردند که باید صدای مردم را بشنود و پاسخ درستی به آنها بدهد. به عبارتی ما در این میان هر دو طرف را مخاطب قرار دادیم و با عقلانیت و رفتارهایی که بتواند به بهبود شرایط جامعه کمک کند، خواستههای خودمان از آنها را درخواست و تنظیم کردیم. قطعا رویکرد اصلاحطلبانه این نبود که با برخی از بلندگوهایی که در خارج از کشور بر طبل خشونت کور میکوبید و مردم به آتشزدن دعوت میکرد همنوا شویم. با آنها موافق نبودیم و مخالفت میکردیم. از سوی دیگر برای کنترل این حوادث نیز رفتارهای خشونتآمیز حتی توسط نیروهای امنیتی و انتظامی را توصیه نمیکردیم و با آن نیز مقابله میکردیم. رویکرد قطعا قابل دفاع است.
* این بدنه رادیکالی که در خیابان بودند و دست به رفتار خشونتآمیز زدند، همان کسانی هستند که در بزنگاههای انتخابات سراغشان میرویم و رأیشان تعیینکننده است. حالا اصلاح طلبان در جریان این رویکرد به قول شما قابل دفاع و درست از این بدنه فاصله گرفته اند؛ آیا مساله جریان اصلاحطلب را در انتخابات بعدی به چالش میکشد ؟
*قطعا جریان اصلاحطلب از ریزش رأی خودش خوشحال نخواهد بود، اما مثل مخالفان جمهوری اسلامی هم نیست که برای حفظ رأی خودش حتی از اقدامات اشتباه بدنه خود دفاع کند. جریان اصلاحطلبی حتی اگر مخالفتش موجب ریزش هم باشد، پای عملکرد نادرست بخشی از بدنهاش مهر تایید نمیزند. این نکته را نیز در نظر داشته باشید که ما زمانی قادریم به سمت اصلاح برویم که اگر در بین طیف خودمان هم اشکالی وجود داشت، آن را نقد کنیم. هم آنطور که اگر طیف مقابل و جریان مقابل هم اشتباه کرد، باید آن را نقد کنیم.
*یکی از رنجهایی که ما میبریم، این است که جریان رقیب و حاکمیت قدر این رفتار درست و دقیق و مناسب اصلاحطلبی را نمیفهمد و نمیداند و همچنان گوش و چشمش را بر واقعیت بسته است. اگر ما امروز میبینیم که این جامعه به این ناکارآمدی رسیده و دولت را مقصر می دانیم، نشانه ناکارآمدی مجلس است. اگر ما یک مجلس قویتر داشتیم، دولت به این وضعیت و شاید ناکارآمدی نمیرسید. اگر دولت ناکارآمد باشد، عواملش در سطح استانها، استانداران، فرمانداران نیز ناکارآمد خواهند بود. اگر به سلسلهمراتب موجود توجه کنیم، میبینیم که به هر حال یک نهادی مثل شورای نگهبانی با رویکرد نادرستش موجب شده که یک مجلس ناکارآمد شکل بگیر.
*برای حرکت به سمت غلبه بر مشکلات نیازمند پایان نظارت استصوابی هستیم تا نیروهایی با فکر و رویکرد جدید در آن نهاد نظارتی جایگزین نیروهایی که درست فکر نمیکنند و متاسفانه درد امروز جامعه را درک نمیکنند، شوند. علیالقاعده از آنجاست که باید اصلاحات شکل بگیرد و به نتیجه برسد.