چرا فرهنگ در بلندمدت از اقتصاد هم مهمتر است؟
مقام معظم رهبری، روز گذشته در دیدار با نمایندگان مجلس دهم بیان کردند که «مسئله اقتصاد، اولویت فوری و کنونی کشور است اما فرهنگ در بلندمدت از اقتصاد نیز مهمتر است» این تذکر لزوم تبیینِ تناسب فرهنگ و اقتصاد را بیشتر میکند.
دولتهایی در دنیا وجود دارند که رفاه اقتصادی را تا حدودی برای مردم خود فراهم کردهاند و در این زمینه رشد چشمگیری داشتند. اما نتوانستند پاسخگوی نیازهای عاطفی و فطری جوامع بشری باشند . چه بسا، همین عدم توجه، باعث شود تا در آینده، نظامهای اقتصادی آنان دچار فروپاشی شود. ایجاد نیازهای کاذب با انگیزههای اقتصادی نظام سرمایه سالاران، برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی، با ایجاد نیازهای کاذب، بشریت را به ابزارها و تکنولوژیهای گوناگون، سوق میدهد که این مسئله، سرعت خود آگاهی را در آنان کاهش داده؛ آگاهی که منجر به مرگ سرمایه سالاران میشود. هنگامی که نیازهای کاذب، بازیچهی دست سرمایه سالاران شود. جوامع گوناگون، در مقابل آنان احساس ضعف میکنند. در واقع، با این احساس ضعف، تکنولوژی است که بر بشر حکومت میکند نه حقیقت ذات او. حقیقت انسان منشاء یک رفتارمعنوی و فطری است. رفتارهایی که گاهی، برای تسکین درد وجدان، در اینستاگرام و تلگرام نمود پیدا میکنند. زندان مدرنیته یا قفس آهنینی که وبر، بشر را مجبور به پذیرش آن میدانست؛ همان قفسی است که ابزار زدگان و یا تکنوکراتها، با چرخ دندههای توسعه به آن وسعت میدهند. کشورهای دنیا، در شرایطی به تمدن بزرگ میرسند که پاسخ نیازهای حقیقی بشریت، در آن نمود پیدا کند. کشف نیازهای حقیقی، مستلزم تفکر و ارزیابی بشر از خود است. منافع اقتصادی، بشر امروزی را به حد جنون رسانده؛ جنونی که سایر ابعاد وجودی او را در قفس تکنولوژی و مادیات به اسارت درآورده. بنابراین اگر اقتصادی مقاومتی در کشور تبیین شد باید فرهنگ زندگی در این فضا نیز نهادینه شود و پذیرش این فرهنگ تبدیل به یک هنجار در جامعه شود. عرفانهای بی خطر باطنی، منافع سرمایه سالاران را تامین میکند انسان امروزی، برای دستیابی به آرامش مقطعی، به راهاندازی کمپینها و یا روی آوردن به عرفانهای نوظهور و کپسولی بسنده میکند. عرفانهای بی خطر باطنی، هم منافع سرمایه سالاران را تامین میکند و هم بشر را فریب میدهد. مردم سرزمین ژاپن، دارای یک فرهنگ باطنی، بدون بروز عینی در عرصههای دیگر هستند و در اقتصاد و سایر شقوق یک تمدن، در بخشی از پازل حرکت نظام جهانی بر مبنای سرمایه سالاری قرار دارند. شاید تکنولوژی آنان به حدی برسد که بر روی میز رئیس جمهور آمریکا، تلفن ساخت ژاپن باشد، اما آمارها نشان میدهد که این کشور در تولید فیلمهای مستعجن پیشتاز است و این به معنای ناکارآمدی فرهنگ باطنی و بیخطری است که با شعار فرهنگ و سنت شرقی و علم غربی پیش میرود. چرا که ژاپن، با کشورهای غربی چندان تفاوتی ندارد. حداقل اگر هم این تفاوت نمود پیدا میکرد؛ ژاپن می توانست از خود یک ارتش مستقل داشته باشد نه اینکه در منطقه شرق آسیا پیرو سیاستهای آمریکایی باشد. کسی برای تسکین دردهای باطنی خود، به اشعار شاعران ایران زمین روی میآورد و زهد و ریاضت عرفا را تمجید میکند، اما سوار بر خودروی گرانقیمت و فاخر برای پایمالی حقوق مظلومان در ذهن خود نقشهها میپروراند. شاید هم، این مسئله را احساس نکند زیرا روح او در قفس اقتصاد، تکنولوژی و منافع مادی زندانی است. این شخص نمیتواند درکی از فضای اقتصاد مقاومتی داشته باشد و پیش از ورود به این فضا باید زیست فرهنگ خود را در فضای مقاومتی تبیین کند. یک طراح معمار، زیر گنبد مسجد جامع اصفهان، احساس آرامش میکند اما خود محصولی ناآرام در شهر پدید میآورد، هر چند که داخل خانهاش را با معرقها و کاشیها تزیین کرده، اما آرامش شهروندان را برهم زده است. هنرمندی که بر روی لباس او خطوط نستعلیق نقش بسته؛ نمایشهای متظاهر و غرب زده را اجرا میکند . تا مدرن بودن ناقص خود را چنین به نمایش بگذارد. تکنولوژی غربی، محصولات فرهنگی را به همراه خود وارد کشورها کرده، اما تصور کنید اگر غربیها، تکنولوژی و رفاه کاذب نداشتند آیا کسی به بررسی نظریه پردازان و تقلید از فرهنگ آنان میپرداخت؟ در چنین شرایطی، اگر شخصی به بررسی نظریات و فرهنگ غربی هم بپردازد. مشخص میشود که دغدغه واقعی او کشف حقیقت است. بررسیهای او نیز میتواند به اقتضای آزادگی فکری و استقلال فرهنگی برای سایر ملل،گره گشا باشد. در نتیجه، با شیفته شدن نسبت به اقتصاد و تکنولوژی غرب، نمیتوان مشکلات امروز جوامع را حل کرد. استقلال فرهنگی و تولید سوخت جامد موشک اگر توانایی در تکنولوژی و اقتصاد، نیاز شکل گیری یک تمدن مقتدر است، به راستی این توانایی در یک فرهنگ مستقل چگونه شکل میگیرد؟ آیا فرهنگی که با ذات انسان نسبتی ندارد و مرعوب سرمایههای اقتصادی و تکنولوژی سرمایه سالاران است میتواند آن را محقق کند؟ به ظن آنهایی که به تعبیرجلال آل احمد غرب زده هستند ، خوداتکایی در تکنولوژی و تحقق اقتصاد مقاومتی ناممکن است . اما داستانهای واقعی پیام آور حقایق دیگری است. خود باوری و آگاهی از حقیقت ذات بشریت، پیشرفت در تکنولوژی و اقتصاد را ابزار دست خود میداند. اما خود را به اسارت آن در نمیآورد. پیش از این، فرزند شهید تهرانی مقدم در گفتوگوی خود با مشرقنیوز با اشاره به خودباوری در ایشان گفته بود: « پدربرای سوخت موشکها به مشکل برخورد کرده بودند، قرار میشود یک مهندس شیمی برای کمک بیاید. آن مهندس بعد از کلی ناز کردن و گرفتن مبلغ هنگفتی بالاخره میآید. اما وقتی میبیند شرایط خیلی سخت است، کار را رها میکند و می رود. بابا خیلی از این قضیه ناراحت میشود و میگوید چرا ما باید محتاج چنین افرادی باشیم؟! دوستان بابا میگویند خودش تک و تنها در طول ماه ها و ساعت های پیاپی به آزمایشگاه می رفت و این مواد شیمیایی را با هم ترکیب میکرد! دوستانشان می گویند، آن قدر بوی این مواد شیمیایی بد و وحشتناک بود که کسی اصلا نمیتوانست از کنار سولهای که پدر آنجا کار میکرد، رد شود! گاهی آن قدر هوای آنجا گرم میشد که ماسکش را هم برمیداشته! دوستانش میگفتند قطعا اگر همین قضیه شهادت برایشان رخ نمیداد، در آینده این مواد شیمیایی اثراتش را میگذاشت. بابا خودش تنها می رفت آنجا کار میکرد تا بالاخره توانست مبتکر سوخت جامد موشک شود! به همین سبب بود که آقا فرمودند، دانشمند برجسته». این دانشمند برجسته، در هر حال نکته ای را برای همکاران خود یادآوری میکرد و آن این بود؛ تمام کسانی که به تکنولوژیهای گوناگون دست یافتهاند، همانند سایر انسانهای دیگر دارای نعمتهای الهی، مانند گوش و چشم و مغز هستند اما ما شیعیان، صاحب چیزی هستیم که برخی از آن بیبهرهاند و آن هم توسل به اهل بیت است. آن روزها، برای کسی باورش سخت بود که ایران، در برخی عرصهها توانمند شود، اما یک دانشمند پارسا، توانست کشورش را با خودباوری و استقلال فرهنگی خویش، به نقطهی استراتژیکی که آرزویش را داشت، برساند. تفکر شهید تهرانی مقدم بخشی از دکترین فرهنگی انقلاب است. دکترین فرهنگی انقلاب، دارای ابعاد گوناگونی است که همه آن توسط نخبگان و نظریه پردازان، آشناییزدایی نشده و یا به علت فراهم نبودن زمینههای لازم ، هنوز فرصتی برای بروز پیدا نکرده. شهید تهرانیمقدم در مرحله اول یک شخصیت فرهنگی بود پیامی که بر سنگ مزار شهید، نقش بسته پیام فرهنگی است که مرگ سرمایه سالاران را پیش بینی کرده، نه پیامی برای به رخ کشیدن تکنولوژی به دست آمده توسط خود و همکارانش. شهید، پیش از آنکه متخصص موشکی باشد یک شخصیت فرهنگی بود که ابزارها را به اختیار فرهنگ درآورد. این روزها، تکنولوژی و اقتصاد، افراد روشنفکر مآب را مغلوب خود ساخته، تا جایی که آنها به بی قیدیها رسمیت میدهند و داستانهای حقیقی برآمده از فطرت انسان که به دنبال بندگی خداست را افسانه میدانند. شهید آوینی، در یکی از مقالات خود با عنوان انفجار اطلاعات، دهکده جهانی را این گونه ارزیابی میکند: « دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند. این همان دهکده ای است که «گرگوار سامسا» در آن چشم باز کرده است. این همان دهکده ای است که مردمانش صورت مسخ شده «کرگدن»های اوژن یونسکو را پذیرفته اند. همان دهکده ای که مردمانش « در انتظار گودو » هستند. این همان دهکدهای است که در آن مردمان را به یک صورتِ واحد قالب میزنند و هیچ کس نمیتواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک سر باز زند. این همان دهکدهای است که بر سر ساکنانش آنتن هایی روییده است که یکصد و پنجاه کانال، ماهوارهها را مستقیماً دریافت میکنند. این همان دهکدهای است که در آن روبوتها عاشق یکدیگر میشوند. این همان دهکده ای است که در آن « ترمیناتور دو » به سی سال قبل باز میگردد و خودش را از بین میبرد. این همان دهکده ای است که در آن «بَت من» و «ژوکر» با هم مبارزه میکنند. این همان دهکده ای است که در تلویزیونهایش دختران شش ساله را آموزش جنسی میدهند، همان دهکده ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسان هایی با سر خوک به دنیا میآیند. این همان دهکدهای است که در آن تابلوی « مسیح از ورای ادرار » ماهها توجهات همه رسانههای گروهی را به خود جلب میکند. این همان دهکدهای است که در آن دویست و چهل و شش نوع تجاوز جنسی رواج دارد... اما عجیب اینجاست که باز هم این همان دهکدهای است که در زیر آسمانش بسیجیان در رَملهای فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه، هم بر کازینوهای « لاس وِگاس » تابیده است و هم بر حسینیه « دوکوهه » و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او میگریسته اند. دنیای عجیبی است، نه؟» برخی هنوز هم توانمندیهای انقلاب را در تکنولوژی و اقتصاد، ارزیابی میکنند اما غافل از اینکه تا فرهنگ بالقوه، بالفعل نشود؛ اقتصاد مفاومتی که از اهداف انقلاب است، شکل نمیگیرد. به تعبیر امام خامنهای «فرهنگ هوایی است که در آن تنفس میکنیم.» اقتصاد صحیح، نیز در هوای سالم شکل میگیرد. توجه داشته باشیم که اگر این هوا مسموم باشد؛ عاقبت، همان غرب زدگی و پیوستن به نظام سرمایه سالاری، غایت ناقصی را برای بشر رقم میزند. غایتی که به تعبیر قرآنکریم؛ سدی مقابل انسان میشود تا او را از سیر آفاق و انفس محروم کند. « وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» «و پیش روى آنان حائل و سدّى و پشت سرشان نیز حائل و سدّى قرار دادیم، و به طور فراگیر آنان را پوشاندیم، پس هیچ چیز را نمىبینند..» آیه 9 سوره یس انسانی که، خود را در دنیای مادیات غرق کرده، چیزی بیش از آن عائدش نمیشود و مرگ حیات معنوی خود را رقم زده. انسان، امروز برای تسکین دردهای خود به مسکنهای کاذب یا همان عرفانهای بی خطر باطنی، روی میآورد؛ عرفانهای از من درآوردی، که با منافع سرمایه سالاران همخوانی دارد . در نتیجه، اقتصاد در دنیای امروز، منافع عدهای راتامین، و عدهای را زیر چرخ دندههای توسعه، له میکند. اقتصادی که، فرهنگ را ابزار خود میداند؛ برای مستضعفین، که از بندگی غیر خدا رنج میبرند ارزشی قائل نیست.