اختصاصی/
شبکه جاسوسان "طالبان" چگونه توسط «داعش» اعدام شدند؟
تشکیل ولایت خراسان و مقابله داعش با طالبان در هفتههای اخیر وارد فاز جدید شده که شناسایی و انهدام شبکه جاسوسان طالبان توسط داعش یکی از آنها میباشد.
به گزارش شمانیوز: «جاسوسی، هنر است». این عبارت اولین واژههایی است که بعد از ورود افسران اطلاعاتی به دانشکدهها یا سرویسهای اطلاعاتی اغلب کشورها به آنها آموزش داده میشود. ممکن است بخش کثیری از افکار عمومی موجود در جهان بر این باور باشند که این سه کلمه جز رجزخوانی و توجیه فعالیتهای پنهان توسط عناصر و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ارزش دیگری ندارد؛ اما حقیقت این است که بر اساس نظریههای موجود در عرصه جنگ اطلاعاتی، جاسوسی یا جاسوس بازی در ظاهر و باطن خود یک هنر پنهان را جای داده است. هنری که از قرنهای گذشته تاکنون مورد استفاده بوده و در حالت فعلی در زیر پوست تمامی شهرهای دنیا در جریان است و تا آخرین روز از جهان هستی ادامه خواهد داشت. چراکه بر اساس راهبردهای امنیتی و اطلاعاتی موجود، خصوصاً در کشورهای غربی و اروپایی؛ این سرویسهای اطلاعاتی هستند که جهان را سوق میدهند. از این جهت نباید سطح استخدام عنصر و به زنجیر در آوردن منابع انسانی را تنها از سوی سرویسهای اطلاعاتی متصور بود بلکه منابع انسانی جهت داده شده و در سطح بعد منابع دو سویه امروزه به عنوان موثقترین و در دسترسترین عناصر جمعآوری اخبار به حساب میایند که حتی ابزار فنی هم نمیتواند جایگزین آنها شود. به این جهت است که در هر کشور هرساله سخن از پالایش دستگاههای اطلاعاتی به میان میآید که از آن به عنوان «تمیزکاری» نام برده میشود. حال این پاکسازی پنهان میتواند در قلب آمریکا و در دل آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) صورت بگیرد یا اینکه در داخل استخبارات پادشاهی آلسعود. آنچه که در این بین مسلم است پاکسازی تشکیلات و ساختار اطلاعاتی و امنیتی کشورها برای مسدود کردن حفرههای امنیتی خواهد بود که در اینجا "هدف، وسیله را توجیه میکند". همگان به خاطر دارند که تاریخیترین جاسوس موساد یعنی «الی کوهن» ملقب به جاسوس شامپاینی که تا مرز منصوب شدن به عنوان وزیر دفاع سوریه پیش رفته بود، از اواخر دهه ۵۰ میلادی با هویتی جعلی و در پوشش یک بازرگان سوری وارد سوریه شد و موفق شد تا تمامی افراد رد بالای ارتش سوریه را به دام خود بیاندازد و اطلاعات مورد نظر را به تلآویو منتقل کند که نهایتاً در سال ۱۹۶۵ در میدان مرجه دمشق به دار آویخته شد. «الی کوهن در جلسه محاکمه» اصل موضوع این است که تنها افراد معدودی میتوانند همانند الی کوهن در عرصه جاسوسی شهرت جهانی پیدا کنند که در هر کشور و خصوصاً دولتهایی که سرویسهای امنیتی قدرتمند را در اختیار دارند، این افراد بیشتر از سایر کشورهای دیگر خصوصاً سرویسهای منتسب به کشورهای اسلامی و ایدئولوژیک یافت میشوند. چراکه جغرافیای هر کشور و نگاه سیاسی و مذهبی حاکمیت آن زمانی که با عرف بومی آن منطقه در آمیخته میشود دو حالت برای یک عنصر اطلاعایت به وجود میآید؛ نخست اینکه آن شخص مورد نظر بر اساس سنت و عرف محلی و جغرافیای به راحتی در درون ریز بافتهای موجود در جامعه حل میشود و میتواند یک الی کوهن دیگر را خلق کند و دوم اینکه قرابتهای بومی و مذهبی که از عرف جامعه هدف نشات میگیرد موجب میشود یه عنصر و یا حتی یک جاسوس اجیر شده ظرف چند دقیقه به کام مرگ کشانده شود. حال اگر با این پیش فرض و ادبیات کلاسیک در عرصه جاسوسی به بطن و متن پدیده گروکهای تروریستی ورود پیدا کنیم شاهد آن خواهیم بود که تا حد زیادی این ساختار و ادبیات که به عنوان نقشه راه از آن نام برده میشود در تئوری و عمل جوابگو خواهد بود که البته به توانایی فرد نفوذی هم بستگی دارد؛ اما حقیقت این است که جاسوسی در پیکره گروهکهای تروریستی به نفع یک دولت یا سازمان تروریستی دیگر تا حد زیادی معادلات تئوریک و دستورالعملهای و آموزشهای کلاسیک را با بنبست مواجه میکند. به عبارتی دقیقتر باید بگوییم که به دلیل عدم وجود راهبرد مشخص و عکسالعملهای غیرقابل پیشبینی و ثابت از سوی عناصر گروهکهای تروریستی، خصوصاً گروهکهای تازه به وجود آمده که در ارتباط با سرویسهای کشورهای دیگر هستند، عنصر نفوذی اگر به بداههگوییها و تصمیمگیری فوری و عملیاتی عادت نداشته باشد بدون تردید ظرف چند روزی و حتی چند ساعت از مدار هستی ساقط میشود. موضوع دیگری که باید به آن اشاره شود این خواهد بود که یارگیری بومی، خیزش مردمی و تبدیل آن به یک جریان تروریستی و یا پیوستن بومیان یک منطقه به جریانهای تروریستی موجود بدون تردید «فیلترهای بومی» را در حاشیه موجودیت یک تشکیلات تروریستی خلق میکند که هدف آن شناسایی، تصفیه و حذف آن عنصر نفوذی است که موضوع متن پیشرو خواهد بود. «اردوگاه آموزشی داعش در ولایت ننگرهار افغانستان» در هفتههای اخیر اخباری مبنی بر اعدام چند تن از ساکنان و نظامیان افغانستان توسط عناصر گروهک تروریستی داعش در افغانستان منتشر شده بود که خود را در قالب خلافت چهارم یا به عبارتی دیگر «ولایت خراسان» به دنیا معرفی کردهاند. خلافت چهارم از این جهت بدان اطلاق میگردد که عراق به عنوان پایگاه نخست و سوریه به عنوان خلافت دوم از سوی ابوبکر بغدادی معرفی شده است. خلافت سوم که در شهر سرت لیبی (واقع در شمال این کشور) اعلام موجودیت کرده بود و توسط نیروهای خلیفه حفتر و نظامیان آمریکا در سال گذشته از مدار خلافت بغدادی خارج شد؛ به عنوان خلافت چهارم مشهور بود و حالا هم شاهد برافراشته شدن "پرچمهای سیاه" در افغانستان و به دنبال آن آسیای میانه هستیم که در زمره ولایت خراسان از آن نام برده میشود. در اینجا باید متذکر شد که داعش در افغانستان به تازگی توانسته است ولایتهای زیادی را مورد هجمه قرار دهد تا بتواند علاوه بر یارکشی اجباری و اختیاری از جامعه افغانستان و پاکستان؛ رقیب اصلی خود یعنی طالبان را به حاشیه براند و بر «امارت اسلامی» که روزی توسط "ملامحمد عمر" هدایت میشد و حال پس از کشته شدن "ملا اختر منصور" توسط "هبتالله آخوندزاده" راهبری میشود، حکمرانی کند. «حافظ سعیدخان/ اولین رهبر ولایت خراسان» از این منظر داعش از نگاه طالبان دشمن درجه یک و «مهمان ناخوانده» به حساب میآید که حتی ایدئولوژی آنها را همانند عناصرش خارجی و وارداتی میداند. ناگفته نمایند که برخی از اعضاء طالبان در نتیجه انشعابهای به وجود آمده در بدنه این جریان که پس از مرگ ملاعمر صورت گرفته بود با داعش و اولین رهبر ولایت خراسان یعنی "حافظ سعیدخان" بیعت کردند و همینموضوع کادر مرکزی و اعضاء رد بالای طالبان که در کویته پاکستان مستقر هستند را ناراحت کرد و نام داعش و منتسبان آندر ولایت خراسان را در صدر لیست اهداف جاری خود قرار دادند. از این منظر نه تنها طالبان؛ بلکه روسیه، پاکستان و حتی دولت وحدت ملی افغانستان از وجود داعش در افغانستان و کلاً در آسیای میانه احساس خطر کردهاند و خواستار نابودی ولایت خراسان هستند. فدراسیون روسیه به این جهت نگران است که اگر انتقال تروریستهای داعش از عراق و سوریه به افغانستان روی بدهد، گستره افراطگرایی و تروریسم به جمهوریهای جدا شده از شوروی سابق و روسیه فعلی سرایت خواهد کرد و نهایتاً باید با داعش در مرزهای خود و حتی در وسط میدان سرخ مسکو مبارزه کند. «تصویری از تجمع عناصر داعش در ولایت ننگرهار افغانستان که توسط یکی از جاسوسان طالبان به ثبت رسیده است» در نگاه روسها وجود جنبشهایی مانند حزب التحریر ازبکستان، تحریک طالبان پاکستان، ایغورها (مستقر در منطقه سینکیانگ چین) و افراطیهای حاضر در ترکستان شرقی و داغستان که در منطقه قفقاز موجودیت دارند از جمله ظرفیتهایی خواهند بود که میتواند داعش را بر علیه آسیای میانه، چین، روسیه و غیره تقویت کند. لذا ارتباط طالبان با پاکستان و روسیه به نوعی در جهت ضربه زدن به طالبان ارزیابی میگردد. از این جهت یکی از راهبردهای طالبان استخدام و هدایت عوامل نفوذی به درون بدنه ولایت خراسان و عناصر داعش در افغانستان است که بر اساس اطلاعات موجود سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI) و ایستگاههای سازمان سیا در پاکستان، افغانستان و جغرافیای آسیای مرکزی هم طرح مشابهای را برای شناسایی رهبران، تسلیحات، مقرها و سناریوهای احتمالی داعش در این منطقه در دستور کار دارند. «تصویر به ثبت رسیده از عناصر ولایت خراسان قبل از عملیات توسط نفوذیهای طالبان» اگرچه اخذ منابع انسانی و ارسال جاسوسان به درون ولایت خراسان توسط طالبان و سرویسهای اطلاعاتی افغانستان و پاکستان توانسته است مقادیر زیادی از اطلاعات ارزشمند را برای مبارزه با داعش فراهم کند اما تاکنون در حدود ۲۰ تا ۵۰ نفر از جاسوسان استخدام شده؛ توسط داعش شناسایی، تخلیه اطلاعاتی و نهایتاً اعدام شدهاند که در آخرین مرحله سه عنصر نفوذی منتسب به طالبان و دو افسر اطلاعاتی افغانستان شناسایی و اعدام شدند که در ادامه به معرفی آنها پرداخته خواهد شد. احسانالله حیدر/ ۲۰ ساله (ساکن منطقه نری اوبه واقع در ولایت ننگرهار) وی بر اساس اظهاراتی که در بازجوییهای خود ارائه کرده است یکی از عناصر شبکه جاسوس طالبان بوده که ماموریت داشته مراکز آموزش و خانههای امن داعش در ولایت ننگرهار را شناسایی کرده و اطلاعات آنرا به سرپل خود در طالبان انتقال دهد. رفیق الله/ ۲۲ ساله (ساکن منطقه نازیان واقع در ولایت ننگرهار و مرز افغانستان با پاکستان) داعش در اسناد خود از این شخص به عنوان «مرتد استخباراتی» نام برده است. وی وظیفه رخنه و جمعآوری اخبار دستهبندی شده عناصر ولایت خراسان داعش را به عهده داشته است. در اظهارات این شخص آمده است که سرپل وی که از افسران سرویس اطلاعاتی پاکستان بوده او را به یکی از مقامات محلی طالبان معرفی میکند و قرار بوده که این شخص به صورت داوطلبانه وارد فرآیند جذب و سازماندهی ولایت خراسان شده و وارد مراکز آموزشی داعش در ولایت ننگرهارشود؛ پس از طی آموزشهای مورد نظر مجدداً با رابط خود در طالبان ملاقات کند و در ازای اطلاعاتی که ارائه میدهد مبلغی در حدود ۵۰ هزار روپیه پاکستانی دریافت کند. «یکی از عناصر داعش در ولایت ننگرهار که قبل از اجرای عملیات تروریستی در حال قرآن خواند است/ این تصویر توسط رفیقالله ثبت شده که داعش این تصویررا از تجهیزات فنی رفیقالله تخلیه کرده است» دادههای موجود نشان میدهد که تجهیزات مخابراتی و لنزهای عکاسی پنهان (Nano Cam) که در درون دکمه پیراهن تعبیه میشود از سوی طالبان در اختیار وی قرار داده شده است تا بتواند علاوه بر جمعآوری میدانی اطلاعات اقدام به عکاسی و فیلمبرداری کرده و جمعآوری مستندات به صورت فنی را پوشش دهد که نهایتاً در لحظات آخر توسط عناصر اَمنِ داعش (عناصر اطلاعاتی) شناسایی و اعدام میگردد. «احسانالله(سمت راست) رفیقالله (سمت چپ)/ لحظاتی قبل از اعدام» از دیگر عناصری که توسط داعش شناسایی و اعدام شدند عبارتند از: تصویر وسط: عبدالصمد محمدگل/۲۶ ساله، از سربازان ارتش افغانستان (ساکن بخش شمالی ولایت ننگرهار) این شخص از نظامیان افغانستان بوده که در درگیریهای با عناصر داعش واقع در ولایت ننگرهار توسط این گروهک تروریستی شناسایی میشود و پس از آنکه برای گذراندن تعطیلات به خانه خود برمیگردد، شبانه توسط عوامل ولایت خراسان از خانه خود ربوده شده و اعدام میشود. تصویر سمت راست: شکیل بختالله/ ۲۴ ساله از سربازان پلیس افغانستان (ساکن منطقه آچین واقع در ولایت ننگرهار) این شخص هم همانند نفر قبلی توسط عناصر محلی و بومی داعش شناسایی شده است که پس از ربوده شدن به مدت ۳ هفته در یکی از مراکز آموزشی داعش در ولایت ننگرهار مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفته و نهایتاً اعلام شده است. تصویر سمت چپ: عبدالرشید محمد/ ۲۸ ساله از عناصر نفوذی شبکه جاسوسان طالبان (ساکن منطقه نری اوبه واقع در ولایت ننگرهار) ماموریت این شخص جمعآوری اخبار و اطلاعات از نحوه و زمان عملیاتهای داعش در افغانستان خصوصاً در ولایت ننگرهار بوده است. علاوه بر این، وی بر اساس آنچه که طالبان از او خواسته بود درصدد تشکیل و هدایت هستههای بومی جاسوسی بر علیه ولایت خراسان در ننگرها بوده است که توسط یکی از امامان جماعت که با داعش بیعت کرده بود، به کام مرگ فرستاده میشود. «تصویری از نظامیان افغانستان به همراه مربیان آموزش نظامی ارتش آمریکا» نکتهای که باید بدان اشاره شود این است که در تصاویر و فیلمهای جمعآوری شده از سوی جاسوسان طالبان که قبل از مرگ آنها به دست سرپلها و هدایتگران آنها رسیده است تصاویری از تجمعات و برخی از اشخاص دیده میشود که تجهیزات و سلاحهای آنها تماماً ساخت آمریکا است و نمونههای آن در دست نظامیان عربستان سعودی و تروریستهای داعش که در عراق و سوریه مستقر هستند مشاهده شده است. به عنوان نمونه مسلسل انفرادی M۱۶A۴ به همراه نارنجکانداز ۴۰ میلی متری یکی از تسلیحاتی است که توسط عناصر ولایت خراسان از آن استفاده شده است و تصاویر آن توسط عوامل نفوذی طالبان ثبت و ضبط گردیده است. «نمایی از عنصر ولایت خراسان در ولایت ننگرهار که مسلح به تجهیزات آمریکایی است» از اینرو معادلهای کاملاً پیچیده و در آمیخته با خون و باروت را در افغانستان شاهد هستیم که نگرانیها درباره افزایش تهدیدات در آسیای میانه و سرایت ویروس تکفیر به کشورهای همسایه افغانستان را دو چندان میکند. چراکه باید توجه داشته باشیم استعداد انواع و اقسام گروهکهای تروریستی در پاکستان و همچنین جنبشهای ایدئولوژیک جدایی طلب و به اصطلاح استقلالخواه در جغرافیای آسیای میانه این منطقه را به «آشیانه تروریسم» تبدیل کرده است.