ما مردِ سیاست نیستیم!
ما هر جا برویم هم، همین موسیقی را که در ایران اجرا میکنیم، اجرا خواهیم کرد. کنسرت خارج از کشور هم که میرویم همین را اجرا میکنیم. ما مردِ سیاست نیستیم! هر کس دیگری هم که بیاید همین هستیم
به گزارش شما نیوز ، فرج علیپور، زاده ۲۱ دیماه ۱۳۳۸ در خرمآباد، نوازنده کمانچه و بداههنواز موسیقی مقامی لرستان، خواننده و از چهرههای سرشناس موسیقی لری است. او از همان کودکی نوازندگی کمانچه را نزد عمویش آموخت. کمانچه او نخستین بار سال ۱۳۴۸ در صفحههای گرامافون «دختر دهاتی» و «کیزه و شو» به خوانندگی بهمن اسکینی ضبط شد. از دیگر آثار او میتوان به کاست و سیدیهای زیر اشاره کرد: «تفنگ» و «دالکه» به خوانندگی رضا سقایی، « یافته، آرزو و قدیم صیاد» به خوانندگی بهمن اسکینی، « حرف دل» با صدای غلامرضا سبزعلی، « گل باغ» با صدای فضلاله صفاری، کنسرت موسیقی لری و بختیاری با صدای سیما بینا ، آثاری همچون «موسیقی محلی لری»، «داغ شقایق»، «تال»، «شادیانه»، «درسوگ آفتاب»، «شکوفههای موسیقی لرستان»، «چوپین، «عزیز دل»، «میراث عشق»، «شانه شکی»، «سوز سیل»، «قالیباف» و … . او از سال ۷۲ تاکنون کنسرتهای متعددی را در کشورهای آلمان، فرانسه، بلژیک، انگلیس، سوئد، نروژ، دانمارک، استرالیا، عراق و دوبی اجرا کرده است. سال ۹۴ نشان درجهیک هنری که معادل دکترای موسیقی است، از سوی شورای ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به علیپور اعطا شد. بهبهانه کنسرت اخیر گروه تال بهسرپرستی علیپور در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران با علیپور گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
آقای علیپور آداب و اجرایی که از شما روی صحنه میبینیم چقدر از موسیقی خطه لرستان گرفته شده و چقدر شخصی و محصول دخل و تصرف خودتان در آداب و رسوم موسیقایی خطه لرستان است؟
ما فرهنگ لرستان و آداب و رسومش را بسیار دوست داریم و معتقدیم باید سفیری برای استانمان باشیم. در حوزه موسیقی هنرمندان بسیاری داریم، چه نوازنده و چه خواننده که هر کدام تمرکزشان بر چیزی است که دغدغهشان است ولی من و خانوادهام تمام انرژیمان را بر حفظ فرهنگ و رسم و رسوم و آداب خطه خودمان گذاشتهایم؛ چه در شعر، چه در موسیقی، چه در پوشش و …
منظور سوال آن بود که نوآوریهایی که در گروه تال شاهدش هستیم در نسبت با این تاکید بر حفظ سنت چگونه تعریف میشود؟
ما اگر زمانی سازی هم اضافه کردهایم برای این بوده است که حجم موسیقی را در ارکسترمان افزایش دهیم. بهعنوان مثال اگر گیتار بیس آوردهایم، برای این بوده که در خدمت سرنا و کمانچه قرار بگیرد و تاکید داریم که موسیقی فولکلورمان به هیچ عنوان نباید صدمه ببیند. چه من و چه فرزندانم همیشه این مسئله را به خودمان گوشزد میکنیم که آنچه در دست ماست باید برای آیندگان حفظ شود.
چقدر این شکل از حفظ و اشاعه برای آیندگان در منطقه شما عمومیت و رواج دارد؟
متاسفانه اکنون در لرستان، بچههای کوچک دیگر لری که حرف نمیزنند هیچ، حتی فارسی هم حرف نمیزنند و به سراغ انگلیسی رفتهاند. من در خانه از روز اول با بچههایم لری صحبت کردهام و نوههایم هم الان همین طورند، با وجود این که مادرهای بعضیشان لر نیستند.
آیین گلونی در کنسرتهای گروه تال که چندین سال است برگزار میشود چیست و ریشه در چه سنتهایی در منطقه شما دارد؟
موسیقی من و شعرهایی که تا به حال خواندهام برگرفته از همان آداب و رسوم و فرهنگ مردم است که از روستاها و از قدیمیهای آن مناطق پیدا کردهام؛ چیزهایی هستند که از یاد رفته بودند. من کلماتی پیدا کردهام که خیلی از آدمهای نسل جدید نهتنها نمیدانند ریشهاش چیست که حتی معانیشان را هم نمیدانند. گلونی هم به همین صورت است. بعد از اینکه دوستانمان، زحمت کشیدند و ثبتش کردند، ما هم به پیشنهاد پسرم، مسلم در موردش آهنگ ساختیم.
آیا تا به حال تلاش شما و خانواده و فرزندانتان برای حفظ این فرهنگ و آداب و رسوم از سوی نهاد یا مسئولی مورد حمایت قرار گرفته است یا خیر؟
ما حمایت که نمیشویم به کنار، مشکلاتی هم برایمان به وجود میآورند. تمام کارهایی که میکنیم حاصل تلاش خودم، بچههایم و دوستانی است که با ما همکاری میکنند. وگرنه هیچ ارگانی، هیچ کمکی به ما نمیکند. البته که جا دارد از حمایت همشهریها و هماستانیهایم تشکر کنم، که تا به حال هیچ وقت تنهایمان نگذاشتهاند. همیشه در سالن هم گفتهام؛ اول خدا و بعد این مردمند که به ما کمک میکنند.
آیا میتوان این اتفاق را حاصل مذمت کردن هنر دولتی از سوی برخی هنرمندان و سوءاستفاده همه دولتها در همه این سالها از این موضوع برای شانه خالی کردن از مسئولیت خود و به دست فراموشی سپردن وظایفشان در حمایت از هنرمندان دانست یا خیر؟ چون مدتی است بهطور مدام از اقتصاد هنر سخن میگویند بیآنکه ظرفیتهای این موضوع در مباحث مربوط به هنر آیینی و ملی و اقوام ایجاد شده باشد.
الان هر کسی باید هزینه خودش را خودش دربیاورد و از طرف هیچ بخشی حمایت نمیشود. زمانی یکسری کارهای مناسبتی در صداوسیما ضبط میشد و گاهی ما را هم خبر میکردند، ولی آن را هم جمع کردهاند، یا بهشکلی محدود به عدهای خاص میسپارند. الان نزدیک پنج،شش سال میشود که بهشخصه آثارم از صداوسیما پخش نمیشود. چند وقت پیش یک برگه به پسرم داده بودند از تولیدات ما در صداوسیما، جلوی همه نوشته بودند غیرقابل پخش! کارهایی که خود سازمان برای تولیدشان هزینه کرده بود و حالا بهعنوان غیرقابل پخش ثبت شدهاند. بالاخره ما کارمان را کردهایم و در دسترس مردم هم هست چه آنها از تلویزیون پخشش کنند و چه نکنند. باید منتظر بمانیم ببینیم در آینده چه میشود.
آیا در اجراهای خارج از ایران؛ برنامههایتان با کنسرتهای داخلی تفاوت میکند؟
خیر. ما هر جا برویم هم، همین موسیقی را که در ایران اجرا میکنیم، اجرا خواهیم کرد. کنسرت خارج از کشور هم که میرویم همین را اجرا میکنیم. ما مردِ سیاست نیستیم! هر کس دیگری هم که بیاید همین هستیم. سازهایمان را میزنیم و کنسرتی میدهیم که زندگیمان بچرخد. من هم میتوانستم مثل خیلیها، خیلی زودتر از این از ایران بروم ولی چون وطنم را دوست دارم، نمیتوانم در هیچ جای دیگری زندگی کنم. هر کجا هم رفتهام، موسیقیام را اجرا کردهام و برگشتهام. ما در آلمان برنامه داشتیم، در برلین، آمدند فیلمبرداری کردند و بردند در شبکههایشان پخش کردند. من خیلی خوشحالم که موسیقیمان این قدر گل کرده و این قدر طرفدار دارد که بهترین تلویزیونهای دنیا پخشش میکنند ولی چرا تلویزیون خودمان کار ما را ضبط و پخش نمیکند؟! وقتی اینها این کار را نمیکنند، یک غریبه میآید انجامش میدهد، غریبه هم که خودش، به میل خودش و بدون درخواست ما میآید، باید به داخلیها جواب بدهیم که چرا آمده است. یعنی اینها خودشان پیشقدم نمیشوند هیچ؛ انتظار دارند هیچ کس دیگری هم این کار را انجام ندهد. من کار موسیقیام را انجام میدهم و هیچ موقع هم نه میخواهم عضو شورا شوم، نه نماینده مجلس، نه وزیر و وکیل، من فقط کمانچه میزنم و میخوانم. یعنی کارم همین است و همین خواهد ماند.
نرگس کیانی